به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 اسفند 90 [ 00:00]
    تاریخ عضویت
    1390-12-22
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    709
    سطح
    14
    Points: 709, Level: 14
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مخالفت خانواده

    با سلام
    من یه دختر 23 ساله هستم که تازه درسم تموم شده و لیسانسمو گرفتم. حدود 2 سال پیش تو دانشگاه با پسری که 3 سال از خودم بزرگتر بود آشنا شدم و بعد از چند ماه دوستی با او، به من پیشنهاد ازدواج داد.از آنجا که موقعیت شغلی و اجتماعی و اخلاق و رفتار مناسبی هم داشتند من هم قبول کردم که به خواستگاری بیاد. خانواده من مذهبی هستن و ازین رابطه خبر نداشتن. در ضمن من تک دختر بودم و حساسیتشون به من زیاد بود! خلاصه اومدن خواستگاری و خانواده من از اون پسر خوششون اومد! اما از رفتار پدرش نه! چون پدر من کسی هست که خیلی مبادی آداب صحبت میکنه، اما پدر اون کاسب مآبانه صحبت میکرد. خلاصه یه طوری شد که حساسیت بابای منو برانگیخت و بابای من به جای اینکه بره از پسر تحقیق کنه رفت سراغ پدرش و منم خبر نداشتم از این کار پدرم! چون خانواده داماد آینده‌اش از خودش براش مهمتر بودن! پدرم رفت و وقتی برگشت یه سردرد وحشتناک! از محل کار پدر اون پسر خوشش نیمده بود و به گفته خودش من لیاقتم خیلی بیشتر از اینا بود! من خیلی شوکه شده بودم! اصلا فکر نمیکردم یه همچین چیزی پیش بیاد!هیچی نمیتونستم بگم! اصلا دهنم باز نمیشد! همش بغض بود و سکوت! مادر منم روغن داغ این مسئله رو خیلی زیاد کرد و منو متهم کرد به بچگی و سادگی و گول خوردن حرفای یه پسر! من واقعا هیچی نمیتونسم بگم! هیچ دفاعی! خلاصه مخالفت 100% خانواده و منی که این وسط مونده بودم! در ضمن باید بگم که من کسیم که تا حالا رو حرف پدر مادرم حرف نزدم... برا همین هیچی نمیتونستم بگم...این چریان مال 1 سال و نیم پیشه! روزا گذشت اما من و اون پسر نتونستیم از هم دل بکنیم...من دوسش داشتم و بدون اینکه خانواده‌ام بدونن باهاش رابطه‌مو ادامه دادم... تا الان... الان اون پسر دوباره میخواد بیاد جلو اما میگه تا تو کاری نکنی و با خانوادت حرفی نزنی نمیشه. چون اونا مخالفت شدید میکنن... من میترسم! از حرفا و فکرایی که ممکنه بکنن دربارم... نمیدونم چیکار کنم! خیلی تحت فشارم...

  2. #2
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: مخالفت خانواده

    flower2020 عزیز

    به تالار همدردی خوش آمدی


    خانمی لطفاً در پست بعدی عنوانی مناسب برای تاپیکت انتخاب کن و ارسال کن تا جایگزین کنیم . عنوان کنونی نامفهوم و کلی هست ، دقیقاً مطابق با سئوالی که داری عنوان را تعیین کن .

    تا عنوان متناسب نشود اعضاء طبیق روال همدردی راهنمایی نمی دهند .


    .

  3. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (دوشنبه 22 اسفند 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.