به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 اسفند 90 [ 20:27]
    تاریخ عضویت
    1390-8-26
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,044
    سطح
    17
    Points: 1,044, Level: 17
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 114 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چگونه این درد ها و نگرانی ها بعد از طلاق درمان بشن؟

    سلام به همه همدردهای همدردی
    شاید 1 اتفاق ناگوار ما رو اینجا جمع کرده باشه.1 حادثه تلخ تو زندگیامون.
    برای من این اتفاق بد طلاق بود. از روزی که زندگی مشترکمون شروع شد تا روزی که تموم شد فقط 20 روز طول کشید.
    مدت زمانش مهم نیست.20 روز باشه یا 20 سال.
    تاثیری که داره خیلی اذیت کنندست.
    دستام یخ میکنه.انگار اشکام هم یخ زدن.کم گریه کردم بعد این جریان.اما احساس میکنم برا کم کردن فشاری که رومه نیاز به گریه دارم….
    وقتی 21 سالته.برنامه هاتو برای ایندت ریخته بودی.دانشگاه خوب.خانواده خوب.ازدواج و…
    اما یکهو دیدی طرفت مرد ایستادن نبود جا میزنه…
    تویی که داری اولین قدم هات رو برمیداری همه چی انگار تو یک زلزله برات از بین رفت.
    حاله من ،حاله 1 زلزله زده اس.میدونم باید بلند شم دوباره شروع کنم .خودم رو بسازم.میدونم باید خودم رو خیلی بهتر هم بسازم.شاید الان خیلیا بگن طلاق شده 1 موضوع عادی که درد داره اذیت هم میشی اما زندگی جریان داره.یا شاید خیلی ها با شرائط بدتر و اسیب های خیلی بیشتری طلاق گرفتن و یا تن به زندگی میدن.اما هیچ کدوم از این ها بدی این ماجرا و صدمش رو برای هیچ کس کمرنگ نمیکنه.
    میخوام درمان بشم از دردی که توش گیر کردم.درمان بشیم هر چه زودتر.چطور بعد از زلزله ستاد حمایت از زلزله زده ها داریم این جاهم شاید یه جورایی همون جا باشه.مشکلات عده ی زیادی بعد طلاق شاید این موارد باشه(برای من این مورد ها پیش اومده و احتمال هم میدادم که پیش بیاد):
    1.فشار از دست دادن کارم و دانشگام +از دست دادن زندگی مشترکم +از دست دادن یا کم شدن احتماله 1 مرد مناسب در زندگی ایندم که این 1 واقعیته جامعه اس.
    2.با اون دسته از علائق و احساساتم که بالاخره فقط در کنار 1 همسر و همکاری با او تامین میشه چکار کنم؟
    3.با این فکر که گاهی میاد سراغم که دوست دارم با اون اقا زندگی کنم چطور برخورد کنم چون اذیت کنندست وقتی این فکر تو ذهنت باشه.منشا این فکر هم میتونه برگرده به تامین غرائض یا حس محبت،یا به اینکه اون بالاخره خوبی هایی هم داشت. یا به اینکه اگر بعدا نتونم دیگه تشکیل خانواده بدم چی(کاچی به از هیچی)،یا به اینکه ما شاید بتونیم زندگی رو بسازیم شاید بشه درست بشه و…..
    4.چطور از حالت خمودگی که توش رفتم در بیام فعال تر بشم نقاط + خودم رو بیش تر کنم.
    5.چطوری بتونم هیچ وقت احساس پشیمونی نداشته باشم از ماجرای اون زندگیم چون میترسم 10 سال بعد 1 دفعه شروع کنم به حسرت خوردن به دلیل اینکه 1 انتخاب غلط داشتم که باعث شد هیچ وقت 1 ازدواج خوب نداشته باشم.
    6.و در اخر من هنوز گاهی وقت ها میبینم به این باور نرسیدم که طلاق گرفتم.چه جوری این واقعیت رو باور کنم برام جا بیفته.قبولش کنم؟
    ممنون میشم کمکم کنید...
    من 10 روزه جدا شدم و حدود 5 یا 6 ماه هم تنها تو اون خونم موندم بعد از اون 20 روز و کلی هم تو این مدت جریانات داشتم جریان من هم مثل همه کساییه که مردشون قهر کرده بوده.
    با اینکه تو این مدت به همدردی سر میزدم که راهی باز کنم از میان تجربه ها اما این اولین موضوعیه که مستقلا باز کردم.



  2. 7 کاربر از پست مفید mehraveh تشکرکرده اند .

    mehraveh (سه شنبه 16 اسفند 90)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    127
    Array

    RE: چگونه این درد ها و نگرانی ها بعد از طلاق درمان بشن؟

    سلام دوست عزيز
    شرايط سختي داري دركت ميكنم اگر دوست داشته باشي ميتوني با ما صحبت كني تا اروم تر شي.
    چرا فقط 20 روز ؟؟؟خيلي مدت كمي بوده.

    براي فراموشي بهتره اينجا كليك كني


    فراموش كردن يك رابطه ناموفق

  4. 4 کاربر از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده اند .

    گلنوش67 (دوشنبه 15 اسفند 90)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 دی 91 [ 01:31]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,701
    سطح
    24
    Points: 1,701, Level: 24
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    127

    تشکرشده 130 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چگونه این درد ها و نگرانی ها بعد از طلاق درمان بشن؟

    سلام دختر خوبم
    وقتی تاپیکتوخوندم بی اختیارشروع به نوشتن کردم. خانمی نبینم که اینقدر به خودت سخت بگیری.
    من حالتو خوب درک میکنم چرا که خودم هم بعداز 25 سال زندگی مشترک طعم تلخ اینروزها را چشیدم.گذشت زمان خیلی کمکت میکنه تا بتونی جایگاه واقعیتو درکنار خانواده ودراجتماع پیدا کنی.هیچکس به اندازه خودت نمی تونه مرحم قلب شکسته ات باشه.پس عزیزم به خودت فرصت بده. اصلا درحال حاضر به خاطرات گذشته فکرنکن.دنبال مقصرنباش .وقت بیشتری را با دوستات بگذرون ولی فقط سعی کن روحیه ات را تقویت کنی نه اینکه بخواهی بازهم از گذشته حرف بزنی.
    خانمم بیشترازقبل با خداحرف بزن.میدونی او بیشترازهمیشه به تونزدیکتره .ازش کمک بخواه
    تو خود گفتی که درقلب شکسته خانه داری
    شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن
    عزیزم تو خیلی جوونی هنوز خیلی فرصتها برات هست.اصلا نگران تنهایی و این حرفا نباش.
    خوب میدونم که متا سفانه جامعه ما هنوزپذیرش طلاق را نداره.ولی ما فقط مسئول اعمال ورفتار خودمانیم.برای زندگیت هدف داشته باش واگه در مسیر حرکتت به سوی هدفت با یک همراه اشنا شدی اون موقع برای همدل شدن باید خیلی دقت کنی.
    میدونم که کارشناسان محترم راهنماییهای لازم رامیکنند.برات ارزوی ارامش وصبر دربرابراین ناملایمات زندگی را دارم.مطمئن هستم که تو هرروز بزرگتر وقویتر و عاقلتر خواهی شد.
    موفق باشی

  6. 6 کاربر از پست مفید shahnaz66 تشکرکرده اند .

    shahnaz66 (دوشنبه 15 اسفند 90)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 مرداد 92 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1389-10-15
    نوشته ها
    600
    امتیاز
    6,453
    سطح
    52
    Points: 6,453, Level: 52
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,919

    تشکرشده 1,958 در 415 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: چگونه این درد ها و نگرانی ها بعد از طلاق درمان بشن؟

    mehraveh عزيز
    دركت مي كنم چون خودم هم همدردت هستم . ولي عزيزم بيشترين مشكل من و تو و امثال ما اينه كه وابسته ميشيم به كسايي يا چيزايي كه هيچوقت براي ابد موندني نيستن و كم كم خودمون و قابليت هامون رو فراموش مي كنيم و متاسفانه وقتي اون كس رو از دست ميديم احساس مي كنيم معلق مونديم تو هوا و ممكنه همه چيمون رو از دست بديم .
    ولي اينطور نيست عزيزم تو اگه خودت بخواي هيچي رو از دست نمي دي .حتي اگه هم از دست دادي مي توني دوباره مثل همون يا حتي بهترشو بدست بياري . پس اصلا نگران نباش . ما اينجاييم و سعي كنيم تو گذر از اين دوران كمكت كنيم . نه چون دانشمون از تو بيشتره بلكه به خاطر اينكه يه روزي مثل تو همچين احساساتي رو تجربه كرديم ولي تلاش كرديم تا از پا نيوفتيم و زندگيمونو ادامه داديم .بيا يه كم بيشتر درددل كن ...
    چرا از همسرت جدا شدي ؟ مي خواي دوباره به اون زندگي برگردي يا نه ؟
    چرا نگراني كه بعد از اين جدايي كارتو از دست بدي ؟‌چرا نگراني كه در آينده ديگه نمي توني تشكيل يه خانواده بدي ؟ يه كم بيشتر از خودت بگو ....

    اين روزها مي گذره ..........

  8. 9 کاربر از پست مفید saboktakin تشکرکرده اند .

    saboktakin (سه شنبه 16 اسفند 90)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 فروردین 91 [ 15:40]
    تاریخ عضویت
    1390-12-10
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    835
    سطح
    15
    Points: 835, Level: 15
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 38 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چگونه این درد ها و نگرانی ها بعد از طلاق درمان بشن؟

    سلام خانوم مهراوه من هم شرایط تورو دارم با این تفاوت که من یه مرد هستم.چند روز پیش به قدری دلم گرفته بود ودرمونده بودم که بی اختیار تو گوگل در مورد درد دل و...... سرچ کردم.تا اینکه با این سایت اشنا شدم.انصافا بچه ها منو خیل کمک کردن تو این سایت .میدونم که اگه بهت بگم به خودت سخت نگیر حرف بیخودی زدم چون من نتونستم به خودم سخت نگیرم ولی یه سری بچه ها یه حرف ها ئی گفتن که مثل این بود آب رو آتیش بریزن خیلی حالم بهتر شد.تو ام نتیجه میگیری حتما .ولی زمان میبره من الان نزدیک به یه ساله این اتفاق واسم افتاده ولی لامصب مثل یه جراحتی که رو قلبمه میمونه ولی روند بهبودیش زمانبره .توام با گذر زمان بهتر میشی.

  10. 5 کاربر از پست مفید salehi1360 تشکرکرده اند .

    salehi1360 (سه شنبه 16 اسفند 90)

  11. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: چگونه این درد ها و نگرانی ها بعد از طلاق درمان بشن؟

    سلام مهراوه عزیز

    یه نکته ای رو بهت بگم.طبق بررسی ها و تحقیقات من مردها خیلی خیلی بیشر مشتاق ازدواج با کسانی هستند که یک ازدواج ناموفق داشتن بطوریکه این موضوع رو مطرح کردم و نزذیک 500 پیشنهاد ازدواج دائم دریافت کردم با موقیعتهای خیلی عالی !!!

    21 سالگی خیی سن کمیه عزیزم.خداروشکر که الان متوجه شدی و دیدی که با این ادم خوشبخت نمیشی
    فکرشو بکن مثلا 10 سال دیگه میفهمیدی.....چند برابر الان اونوقت غصه میخوردی...
    قرار نیست تا ابد تنها بمونی که....

    کمی که گذشت و خودت رو جمع و جور کردی باید منتظر یک ازدواج بهتر و زیباتر باشی
    مگه هنوز امیدی به برگشتش داری که میگی
    شاید بتونیم زندگی رو بسازیم ؟

    علت اصلی اختلافاتتون چی بوده؟




    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  12. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (سه شنبه 16 اسفند 90)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 اسفند 90 [ 20:27]
    تاریخ عضویت
    1390-8-26
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,044
    سطح
    17
    Points: 1,044, Level: 17
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 114 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چگونه این درد ها و نگرانی ها بعد از طلاق درمان بشن؟

    سلام دوست های خوبم
    راستش ما ازدواجمون از طریق دوستی 20 ساله پدرهامون بود و من هم قبل از خواستگاری ایشون رو ندیده بودم و نمیشناختم.قبل از عقدمون احساس میکردم باید هنوز تحقیق کنیم و یا بیش تر بررسی کنیم که ایا این مورد درستی هست یا نه.روی یه سری نکاتی تردید داشتم درباره ایشون و خانوادش و خلاصه باید قبل از عقد یه سری بررسی هایی رو میکردیم که نکردیم.پدر و مادرم خیلی خوشحال بودند چون میگفتن اشنا بودن این ها با پدرم و شناخت خیلی خوبه .یعنی میگفتن از این پسر تعریف میکنن که پسر خوبیه و ...پس اصلا فکر کردن نمیخواد اینا خوبن دیگه و..
    تو دوران عقد یه سری مشکلاتی داشتیم که فکر میکردم حل بشه با زیر 1 سقف رفتن که نشد.تشخیص مشاور خودشیفتگی ایشون و خانوادش میکس با عدم استقلال فکری و وابستگی ایشون به محیط و خانوادش بودو وقتی عصبانی میشد خود زنی میکرد پیراهنش رو پاره میکرد و سرش رو تو دیوار میکوبیدو... و یک خانواده مادرسالار....
    و تو 2 ماه قبل عروسی فقط 2 یا شاید 3 بار اومده بود من رو ببینه!!!!میگفت مامانم اینا کار دارن!!میگفتم خب بیا کارها رو با هم تنظیم کنیم فکر کنم درک این موضوع زندگی ساختن براش زود بود. نباید داماد میشد..بعد از اینکه قهر کرد و رفت بابام همون شب بهش زنگ زد که بیا باهم حرف بزنیم پسر جان.اومد ولی انگار نرود میخ در سنگ اهنین.این بود که پدرم ا ز پدرش خواست ما پیش مشاوره بریم طی جلساتی که با مشاوری که از اشناهای پدر همسرم بود داشتیم و تست و...،نهایتا بعد 2 هفته اقای دکتر (از بهترین مشاور های ایران اند که مذهبی هستن البته الان بیش تر تو مرکز مشاورشون مشاوره قبل از ازدواج دارن)بهم گفت چیزهایی که گفتی تو این پسر هست و ...تو باید صبرت رو بالا ببری و روش کار کنی تا کم کم بهتر بشه و به پدر و مادرم گفته بود این دختر حیفه...
    اما مادرش بعد از اینکه حرف های دکتر رو شنیده بود خیلی به هم ریخته بود و میگفت شما نمیفهمی دکتر این ها اومدن شما رو پر کردن و...
    از این جا تو طول 5 ماه خانوادشون هیچ اقدامی نکردن من رفتم تو خونم زندگی میکردم باز هم هیچی.4 یا 5 نفر از دوستامون مدام با این ها تماس گرفتن و واسطه شدن فایده نداشت.بالاخره بعد از 3 ماه برای من شرط گذاشته بودن که بیاد اول بگه معذرت میخام و برای پدر شوهرش و شوهرش اس ام اس بزنه این مطلب رو. بعد پسر یک نامه بی ادبانه نوشته بود و خواسته های بدی رو اوورده بود که من باید قبول میکردم.من دیدم این کارها چیه چرا مثل ادم نمیاد .بارها مثل 1 آونگ میون زندگی و طلاق رفتم و اومدم .میگفتم اشکال نداره بذار هر راهی میتونم برم که فردا نگم پشیمونم به جای اس ام تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم و بگم اگر کار بدی کردم معذرت میخام.پشت تلفن گریه کرد و بعدشم خداحافظی.من نامه خوبی دادم که من فقط 1 چیز میخام و اون رفتن پیش مشاور خانوادس.قبول نکرد.از اینجا به بعد روند ما عوض شد دیگه واسطه نفرستادیم منتظر موندم تا بعد از 2 ماه بهم زنگ زد که همو ببینیم .اومد خونه مشترکمون من در ظاهر مرتب بودم ولی به شدت دلم اشوب بود کلافه و خسته....تصمیم گرفتم حرف نزنم برا 2 یا 3 روز و بعد کم کم یه راهی باز کنم ببینم تو چه شرایطی حرفام رو بزنم.اون اومد و تو حرفاش اینا رو گفت 1.تو قدر من رو نمیدونی فکر میکنی خوبی ها و محبت هام وظیفمه2.تو فکر میکنی یه چیزایی رو میفهمی اما تو اشتباه میکنی چیزا اون طوری نیستن که تو میبینی3.من مشاوره نمیام4.تو ابروی من رو بردی همه میدونن ما قهریم همه فکر میکنن من مشکل دارم و به خانوادت مشکلاتمون رو گفتی و اون ها دخالت داشتن5.دلم برات تنگ میشده و عکسات رو میدیدم و......
    من اون موقع خیلی خسته و اشفته بودم ازش خاستم استراحت کنم و فردا بمونه تو خونه تا بهتر با هم باشیم .قبول نکرد میگفت باید برم و زودتر از 10 شب نمیتونم برگردم گفتم زندگی مهم تره فردا دانشگاه نرو ولی اون صبح رفت و بهم گفت 12 تا 2 میاد من رو ببینه.مامان بیچارم که شب قبل از استرس اینکه ما دیشب چکار کردیم تا صبح بیدار بوده صبح اومده بود خونمون و برام ناهار درست میکرد که من حواسم به ساعت نبود و 12 شد و اون اومد خونه با مادرم 1 مواجهه داشتن مامانم فقط جواب سلامش رو نداد وپشتش رو کردو اون هم دوباره قهر کرد ورفت.هر چقدر زنگ زدم گوشیش خاموش بود.
    میتونم بگم اون 2 روز تنها روز هایی بودن که واقعا به هم ریختم داغون بودم.2روز بعد دوباره اس دادو میگفت تا 10 شب کار داره بعد میتونه بیاد ؟من گفتم نه اون موقع خسته ایم زمان مناسبی برا حرف زدن نیست زودتر باشه. گفت نهایتا 8 میتونه بیاد.بهش گفتم اشالا هر چی خیره(ظاهرا از این جمله نفهمیده بود که بیاد) چون تا 10شب گوشیش خاموش بود.بالاخره جواب داد که کی گفته ما با هم قرار داشتیم تو نوشته بوددی هر چی خیره.....من نفهمیدم باید بیام )هم رو دیدیم و یک مقدار دعوامون شدش و اون دوباره قهر کرد...رفتم نازشو خریدم مشاوره رو هم که فهمیدم نمیخاد قبول کنه نمیخاد بفهمه بهای زندگی رو ...
    بالاخره 10 شب اومد و فرداش گفت باید بره و رفت و دیگه نیومد .گفت یکی دو روز امتحان داره و بعدش میاد ولی نیومد.من از اونجا به بعد دیدم تغییر این بی فایدست و صبر من کار ساز نیست 5 ماه رو به خاطرش وایستاده بودم.به خانوادم گفتم دیگه با طلاق مخالفتی ندارم اون ها هم که خوشحال بودن من بالاخره به تصمیم رسیدم با محل کار پدر همسرم رابطه گرفتن و پدر شوهرم بالاخره بعد از 6 ماه تو معذوریت ابرو و شغلش با مساله طلاق موافقت کردن.البته پدر همسرم میگفت اون زنش رو دوست داره و نمیخاد طلاق بده و....روز دادگاه هم گریه کرد که دوستش دارم دوستامون بهم اصرار کردن میگه دوستت دارم همونجا با هم حرف بزنید اما اون حرفای روز دادگاه هم بهم نشون داد باز هم هیچ عزمی رو توش نمیبینم که سراغ همکاری مشترک تو زندگی برگرده و همه چی بعد از 6 ماه تنهایی من تموم شد.

    .( اون ها تو 1 شهر و ما تو 1 شهر دیگه بودیم با 1 ساعت فاصله و من هم 2 سال بود تو شهر اونها دانشجو بودم و 4 شنبه تا شنبه هر هفته خونه خودمون بودم.بعد از طلاق می دونستم که دیگه تحمل دوری از خانواده بعد از این صدمه رو ندارم کارهای انتقال هم به شهر خودمون جور نشده. و من از این بابت ناراحتم که موقعیتی که 2 سال توش بودم رو باید رها کنم.....
    به علاوه هم من خودم مذهبی هستم هم مورد ازدواجم میخام مذهبی باشه و این طور جوون ها سراغ دخترهای مطلقه نمیرن.
    البته چند روزه بر ای این که بیکار نباشم مستمع ازاد میرم سر کلاس های دانشگاه شهرمون.دیروز یکی از بچه های کلاس اومده بود میگفت میشه شمارت رو بگیرم 1 مورد تو اشنا هامون هست اگه اجازه بدی معرفی کنم برا خاستگاری...
    من شوکه شدم با من و من گفتم راستش....من جدا شدم و ....یک کم براش توضیح دادم که نمیخام تو این دانشگاه کسی چیزی بدونه پیش خودت بمونه .دختره کپ گرده بود...باورش نمیشد من ازدواج کردم میگفت قیافت خیلی کم سنه...باورم نمیشه....

  14. 2 کاربر از پست مفید mehraveh تشکرکرده اند .

    mehraveh (چهارشنبه 17 اسفند 90)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 اسفند 90 [ 20:27]
    تاریخ عضویت
    1390-8-26
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,044
    سطح
    17
    Points: 1,044, Level: 17
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 114 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چگونه این درد ها و نگرانی ها بعد از طلاق درمان بشن؟

    از دوستام میخام تنهام نذارن من خلاصه و تند تند نوشتم شرح ماوقع رو...
    ماجراها زیاده ولی وقت گفتنش نیست احساس میکنم روز به روز بیشتر از ذهنم پاک میشه...
    انگار تو هر 48 ساعت 1 بار 1 حمله گریه وار میاد سراغم و متیزنم زیر گریه ولی بقیه وقت ها حالم خوبه و به زندگیم میرسم.اون موقع که گریه میکنم انگار هر بار دارن 1 بخش از خاطراتم از تو ذهنم محو میشن .من یادگاری ها و عکس هاشو از گوشی و لبتابم شیفت دیلیت
    کردم اما خاطرات انگار خودشون دونه دونه دیلیت میشن.

  16. کاربر روبرو از پست مفید mehraveh تشکرکرده است .

    mehraveh (چهارشنبه 17 اسفند 90)

  17. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چگونه این درد ها و نگرانی ها بعد از طلاق درمان بشن؟

    سلام خانم مهراوه،

    از اتفاقات افتاده متاسفم.

    البته من هم سن زیادی ندارم و کم تجربه هستم. بیشتر قصد همدلی با شما رو دارم.

    فکر می کنم این جدایی یک دوره ناراحتی و پریشان حالی رو به همراه خواهد داشت و اگر اینطور بود که شما طلاق بگیرید و از فردایش خیلی معمولی به زندگیتان ادامه دهید کمی عجیب می بود.
    بنابراین درست است که دوران سختی رو می گذرانید، ولی این به نظرم طبیعی هست.
    فقط باید سعی کنید که این ناراحتی ها رو تا حد ممکن کم کنید. بهتر هست همانطور که دوستان هم گفتند سر خود رو به روش های مختلف گرم کنید و فکرتون رو از افکار ناراحت کننده دور کنید. سعی کنید تنها نباشید و وقت بیشتری رو با خانواده و دوستان خوبتان بگذرانید.

    لینک هایی که دوستان دادند رو مطالعه کنید.

    به نظرم اصلاً فعلاً وارد رابطه ی جدیدی نشوید و همینطور در این شرایط حساسی که دارید و آسیب پذیر هستید، خیلی بیشتر مواظب خودتون باشید و از وارد شدن افراد سوء استفاده گر به زندگیتون جلوگیری کنید.

    اگر با منطق و مشورت با افراد مجرب و آگاه به این نتیجه رسیدید که جدایی صحیح ترین راه بود، پس پشیمان نباشید و به خدا توکل کنید و به آینده خودتون امیدوار باشید. از اشتباهاتتون بیاموزید.

    یکی از دوستان در تالار نوشته بود:

    بعضی از زخمها را باید درمان کنی تا بتوانی به راهت ادامه بدهی.
    اما بعضی زخمها باید باقی بمانند که راهت رو هیچ وقت گم نکنی.


    برای شما آرزوی خوشبختی و موفقیت می کنم.

    گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد؟
    گفتا خموش حافظ، کاین غصه هم سر آید...

  18. 6 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (پنجشنبه 18 اسفند 90)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 مرداد 92 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1389-10-15
    نوشته ها
    600
    امتیاز
    6,453
    سطح
    52
    Points: 6,453, Level: 52
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,919

    تشکرشده 1,958 در 415 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: چگونه این درد ها و نگرانی ها بعد از طلاق درمان بشن؟

    مهراوه عزيز

    الان درستو ول كردي تو اون شهر ؟ چون خاطراتت تو اون شهر اذيتت مي كنه نمي خواي بري درستو اونجا ادامه بدي ؟
    دو سال زحمتت رو حروم نكن . كاش مي تونستي مي رفتي و درستو ادامه مي دادي . تو كه ديگه اونجا با اون برخوردي نداري كه بخواي ناراحت بشي . مي توني وقتاي آزادت رو هم با همكلاسي ها و دوستات بگذروني تا باقيمانده درست هم تموم بشه.

    اصلا ناراحت اينكه ديگه نتوني ازدواج نكني هم نباش . اين طرز فكرت به نظر من اشتباهه كه آدمهاي مذهبي سراغ زن هاي مطلقه نميان عزيز من . اتفاقا تو الان تجربه ات از دختراي همسن و سالت بيشتر شده و خيلي از آقايون ترجيح مي دن به جاي اينكه با كسي ازدواج كنن كه هيچ تجربه اي نداره و زندگي باهاشون سخته با كسي ازدواج كنن كه پخته تر باشه و از اين لحاظ كمتر اذيت ميشن . اين موضوع رو ديدم كه مي گم . بنابراين اين افكار منفي رو از خودت دور كن و بهشون بها نده . تو مسلما توانايي هاي منحصر به فردي داري كه تو رو از خيلي از دختراي ديگه متمايز مي كنه پس اونها رو بشناس و سعي كن در جهت رشد خودت اونها رو پرورش بدي . سعي كن اوقات بيكاري تو پر كني و بشيني براي آينده ات يه برنامه ريزي كني و چند تا هدف خوب براي خودت در نظر بگيري تا مثلا طي يه مدت زمان خاصي بهشون برسي .
    اين خيلي بهت كمك مي كنه تا افكارت روي چيزاي مثبت متمركز بشه و وقتي يه موفقيتي رو كسب كني اميدت به آينده روشن تر ميشه .

    خاطرات ما هيچوقت از بين نمي رن . هميشه باهامون هستن بعضي هاشون كمرنگ تر ميشن بعضي هاشون يه وقتايي پررنگ تر . پس سعي كن ازشون فرار نكني فقط سعي كن اين مطلب رو بپذيري كه اين اتفاق تو زندگي تو افتاد كه تجربه كسب كني و بدون آگاهي پا توي راهي نذاري كه بعدا باعث پشيمونيت بشه . اين گريه ها و ناراحتي ها يه روزي تموم ميشه . تو كه خيلي جوونتر از مني و خدا رو شكر اينطور كه من ميبينم و از نوشته هات درك مي كنم مثل من ضعيف و وابسته نيستي .
    من روزايي كه با اين تالار آشنا شدم هر پستي كه مي زدم همراه با گريه بود . 6-7 ماه تمام من شب و روز گريه مي گردم ولي بالاخره تموم شد . خدا رو شكر تو وضعت از من بهتره و زودتر از من تونستي اين واقعيت رو پذيرش كني . پس خودت به خودت كمك كن كه فقط روزهاتو و زمانهاتو مثل من حروم نكني و ازشون استفاده كني . نشستن و غصه خوردن هيچ مشكلي رو حل نمي كنه . پس تصميم بگير و از تجربه اي كه بدست آوردي نهايت استفاده رو بكن و خدا رو شكر كن .

  20. 4 کاربر از پست مفید saboktakin تشکرکرده اند .

    saboktakin (چهارشنبه 17 اسفند 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.