با سلام
اختلاف من با همسرم همیشه به خاطر علاقه شدیدمون به هم خیلی زود حل میشه. اما برای من همیشه اثر روانی بدی داره. شوهرم خیلی زود فراموش میکنه اما من تو دلم میمونه. همش شک دارم دوستم داره و البته این طبیعیه چون تازه ا ساله که با همیم. امروز همه کارامون رو کرده بودیمو قرار بود عروسیمون باشه اما هفته پیش مادر بزرگم فوت شد و همه چیز به هم ریخت. دیروز منو برد رستوران کلی خواست خوشحالم کنه. اما امروز گفت شرکت کلی کار داره و تنها اومدم خونه. وقتی هم که ناراحت شدم گفت درکم نمیکنی. دیروز جلوش خیلی گریه کردم . عصابش ریخت به هم به جای دلداری منم نمیتونستم ببینم ناراحته سریع قیافمو عوض کردمو شروع کردم به خندوندنش. جالبه اون اصلا عکس العملی نشون نداد. امروز هم که هیچی. پدرش به بابام زنگ زده گفته عروسی نگیرن برن مشهد بیان برن خونشون بعد از چهلم مامان بزرگم عروسی. به خدا باباش نمیخواد عروسی بگیره.آخه خرجش زیاده خدایی اونام وضعشون این همه خوب نیست شوهرم هم یه کارمند ساده که زنش از خودش بیشتر حقوق میگیره.به شوهرم خیلی کمک مالی کردم. از 27 میلیون پول رهن خونه 16 میلیون من دادم/ 2میلیونم پول کادو عقد شد. سکه هارو هم نگه داشتم اگه یه وقت چیزی شد اون فقط 7 میلون داد. به خدا نزاشتم کسی بو بره به شوهرم کمک کردم. خیلی مراعات میکنم که غرورش نشکنه. اون اوایل که اصلا تشکر نمیکرد. انگار وظیفمه. بعدش که خودم گفتم شروع به تشکر کرد.. گفته پولارو پس میده و قول گرفته از حقوقم براش هیچی نخرم. خدایی این چیزارو میفهمه. اما خوب تنها مشکلم اینه که فکر میکنم این حرفاش دروغه و دوستم نداره برا اینکه کارمندم باهامه. اصلا بلد نیست ناز زنشو بخره یه کم که غر میزنم سریع ناراحت میشه . امروز تنهام گذاشت. چرا؟؟؟؟؟؟؟ چون شرکت تا الان کار هست؟؟؟ میگفت بیا شب بریم خونه خودمون. میومد حداقل دم خونمون. این نامردیه. من این همه دوستش داشتم. این همه کمک. دیگه دلم نمیخواد باهاش باشم. خانوادش اینقدر شعور ندارن بگن این دختر داره این همه به پسرمون کمک میکنه. البته به جز مامانش. اون فوق العادس. شوهرم هم هیچی. تازه امروزم که رفتم براش پیراهن خریدم غر زد که چرا با پوله خودت رفتی خریدی. نفهمه نمیگه زنم با کلی ناراحتی باز به فکرم بوده. من توقعم بالا بوده که امروز به شوهرم احتیاج داشتم؟؟؟؟؟؟؟؟الان پول جهیزیمو مامانم اینا دادن با اینکه من کارمندم. ماشینمو فروختم با اینکه من بدون ماشینم کلی اذیت میشم. برا کی؟ من کارمندم تو یه جایی که زندانه برام. کارو اصلا دوست ندارم اما برای حقوقش مجبورم. دارم فوق هم میخونم . این هم از عروسیم. واقعا حق ندارم؟ سهم من از زندگی چیه؟ همش هم میگه براز بریم خونه خودمون اوضاع بهتر میشه. واقعا بهتر میشه؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)