شوهرم اصلا بچه نميخواد تكليف من چيه؟

[khoshkhabar]

با سلام به همه دوستان
من 34 ساله هستم.6 ساله كه ازدواج كردم.شوهرم 38 سالشه و اصلا بچه دوست نداره. توي اين چند سالي كه باهم زندگي ميكنيم مشكل خاصي با هم نداريم. هر وقت بحثش پيش اومده ميگه بچه غير از دردسر چيزي نداره. همسرم كلا آدم كم حوصله ايه.البته قبلا ايشون يه بار ازدواج ناموفق هم داشتن و حاصل اون ازدواج دو تا بچه بوده كه هر دو پيش مادرشون و خارج از كشور هستن( شوهرم اصلا حاضر نبوده كه مسئوليت بچه ها را قبول كنه).وقتي بهش ميگم كه پس من چي؟ دلم ميخواد حس مادر بودن را تجربه كنم ميگه به شرط اينكه همه مسئوليتش با خودت باشه و از من هيچ توقعي نداشته باشي.سئوالي كه دارم اينه اگه كلا بيخيال بچه بشم ممكنه يه روزي مثلا 10 سال ديگه پشيمون بشم؟ لطفا راهنمائي كنيد![/font]

[نوشین تنها]

سلام دوست خوبم. شما هم که مشکل منو دارید! چقدر شوهرت شبیه شوهر منه، شوهر منم کم حوصله است. شما ازدواج اولت هست؟ روز اول در این مورد باهم صحبت نکردید که بچه دار بشید یا نه؟؟ ولی به نظر من مگه میشه آدم هیچ وقت بچه نداشته باشه در شرایطی که امکان بارداری داره ، شما که خداروشکر مشکلی نداری پس به شوهرت بگو پس من نباید حس مادر بودن را تجربه کنم؟ انشاله مشاوران عزیز تالار یه راه حل برات پیدا میکنن نگران نباش عزیزم. شما برا ی من دعا کن منم برای شما دعا میکنم.

[khoshkhabar]

نوشين جان ممنون !
من ازدواج اولمه .درسته مشكل من شبيه مشكل شماست.ولي من يكم حادتره. شمهرم همون موقع كه از همسر اولش جدا شده عمل وازكتومي كرده و موقعي كه ما باهم آشنا شديم و خواستگاري اومد اصلا در اين موردا هيچ حرفي بهم نزد كه مثلا بچه اصلا نميخواد يا اينكه وازكتومي كرده . من اين موضوع را تقريبا 6 يا 7 ماهي ميشه كه فهميدم. اون خيلي ابراز پشيموني كرد كه بهم تا حالا نگفته بود و وقتي دليل پنهان كاريشو پرسيدم گفت بخاطر علاقه اي كه بهم داشته ترسيده بهم بگه بعد من باهاش ازدواج نكنم.خلاصه اون اصلا حاضر نيست عمل كنه ميگه اصلا بچه نميخواد مگه اينكه من همه مسئوليتشو قبول كنم. ولي عزيزم من مثل تو شجاع نيستم كه بهش بگم همه مسئوليت با من. چون شوهرمم آدم لجبازيه اگه يه چيزي گفت و منم قبول كردم هيچ وقت كوتاه نمياد.واقعا به نظر شما من يه روز از اينكه بچه ندارم پشيمون ميشم؟

از فرشته مهربون خواهش ميكنم منو راهنمائي كنن

[khoshkhabar]

چرا هيچ كس منو راهنماوي نميكنه؟
از فرشته مهربون خواهش ميكنم راهنمائي كنن!

[بهار.زندگی]

سلام خوش خبر جان.انشاا... همیشه خوش خبر باشی.لینک تاپیکت رو میذارم تو یه تاپیک دیگه تا فرشته مهربون بیاد اینجا. اما شوهرت قطعا احساس پدرانه داره خصوصا اینکه الان دو تا بچه هم داره ولی حتما اتفاقاتی براش افتاده یا تو دوران بچگیش مثلا اونطور که دلش میخواسته همه چیز براش فراهم نبوده یا تو زندگی مشترک قبلیش مشکلاتی براش پیش اومده که الان ترس از مسئولیت تو وجودش قویتر از حس پدریش شده. خوبه شما با صحبت کردن باهاش ریشه این ترسش رو پیدا کنی شاید یک مشاور هم بتونه بهتون کمک کنه.در واقع به نظر من اصلیترین قدم کشف ریشه ترسش هست.بعدش میشه اونو درمان کرد.

[khoshkhabar]

ممنون بهار 66 عزيز!
حق با شماست. همسرم به گفته همه خونوادش و خودش از اول مشكلات زيادي با همسر اولش داشته و اون خانوم هيچ اهميتي به بچه هاش نميداده و مثلا يه بچه 3 ساله رو تنها ميذاشته توي خونه و ميرفته بيرون! اينكه اون خاطرات بدي از بچه توي ذهنش داره اصلا جاي ترديد نداره! اما اينكه توي اين مورد هيچ حقي براي من قائل نشده و در طول 7 سالي كه از زندگيمون ميگذره اين قضيه را از من پنهون كرده و حالا هم كه گفته اصلا حاضر نيست پيش مشاور بريم و يكم خودشو جاي من نميزاره ،‌ چطوري ادعاي عاشق بودن و دوست داشتن منو داره ؟

[khoshkhabar]

چرا كسي منوراهنمائي نميكنه؟