به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 46
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    480
    امتیاز
    12,382
    سطح
    72
    Points: 12,382, Level: 72
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    645

    تشکرشده 634 در 321 پست

    Rep Power
    61
    Array

    توقعات من از همسرم در این دوران و بی توجهی او

    سلام
    چند وقتی بود که خیلی سعی کردم اوضاع اروم باشه و رو خودمم خیلی کار میکنم و تمرینات مختلف انجام میدم ولی چند تا مشکل دارم که ممنون میشم کمکم کنید
    1- خیلی کم طاقت شدم اشتهام خیلی کم شده و هر چیزی نمیتونم بخورم ولی همش گشنمه به شدت عصبی میشم بطوریکه کنترل خودم خیلی سخته از وقتیم که دکتر یه عالمه دعوام کرده که دارم مرتب وزن کم میکنم و وزن بچه رو مینیمم مونده عصبی ترم حالا تو این شرایط فقط روزایی کاملا" احساس سیری میکنم که خونه مامانم میرم و مرتب ازم پذیرایی میکنن که باشرایطی که هرروز باید بیام سرکار این امکان که مرتب و هرروز برم اونجارو ندارم تازه بعلاوه اینکه همسرمم هرشب نمیاد اونجا و رفت و امدم از وقتی پشت فرمون نمیشینم خیلی سخت شده که هرروز بخوام با اژانس برم حالا مشکل از اینجا شروع شد که قرار شد من و همسرم باهم بریم خرید و علاوه بر خرید های لازممون بریم چیز میزای خوشمزه و خاص بخریم که شاید بتونم بخورم خلاصه بعد یک هفته که هرروز یه چیزی شد و یه روز با دوستاش بود یه روز با مامانش و ... خلاصه چندروز پیش قرار گذاشتیم بعد کار باهم بریم . ساعت نزدیک 6 رسیدم خونه گفت نماز بخونیم بعد بریم یهو تا نماز خوندیم گفت من باید 9 خونه باشم میخوام فیلم ببینم حالا چجوری تو این ترافیک 7 از در بریم بیرون 9 خونه باشیم ؟؟؟؟!!!!!!! گفتم خوب تکرارش ببین گفت نه میخوام امشب ببینم خیلی ناراحت شدم گفتم نمیام نریم اونم گفت منم دیگه نمیام پس !!!! حالا حساب کنید ادم گشنه باشه این برخوردهارم ببینه !!!! خلاصه دم شام شد دوباره میخواست زنگ بزنه از بیرون شام بگیره که دیگه بخدا از شام بیرون حالم بهم میخوره منم گفتم شام بیرون نمی خورم گشنه رفتم خوابیدم تا صبح فرداش که تعطیل بودم و بلند شدم خونرو تمیز کنم دیدم نشسته پاش انداخته رو پاش اصلا" نمیفهمه دکتر گفته این کارا واسم ممنوعه 2 هفته ه بود که هر وقت میومدم انجام بدم میگفت یکیرو میارم انجام بده تو نکن بعد 2 هفته نه خودش انجام داده نه کسیو اورده تازه بیشترم همه جارو میریزه منم داشتم خودم جمع می کردم خیلی هم گشنم بود که یهو دیگه قاطی کردم و هرچی باید و نباید بهش گفتم (اخه من واسه کی رعایت پول میکنم ؟؟؟ خودم انجام میدم که هزینه اضافی نکنه بعد همه فشار و خودم باید تحمل کنم ) خلاصه فکر کنم خیلی حرف های بدی بهش زدم و بردمش حسابی زیر سوال اونم هیچی نگفت و رفت بیرون بعد شبش اومد بوسم کرد که غذا از بیرون بگیره منم داد زدم پرتش کردم اونور عصبانی شد و رفت خلاصه فرداشم عصر گفتم شام میرم خونه مامانم توام میای ؟ گفت نه منم گفتم بهتر اژانس گرفتم رفتم اونجا حالا مامان بابامم میگن روز تعطیل تنهاش نزار کل هفتروهم نیستی تعطیلات کنارش باش . خلاصه اونشب و هم اونجا موندم نصفه شب زنگ زد منم گفتم شب میمونم خلاصه فرداش که رفتم خونه دیدم اونم خودش گرفته و شام پخته گفت بیا بخور منم نخوردم بعدم ابمیوه گرفت واسم گذاشت رو میز و هیچی نگفت و رفت . بعدم دیدم رفته خرید کرده یه عالمه ولی هیچ کدوم از خرت و پرتاش من دوست ندارم
    حالا توقع من زیاد که میخوام تو این دوران نیاز من بفهمه؟؟؟ با قربون صدقه رفتن که حال من خوب نمیشه اخه!!! . اخلاق منم که میدونه که تا حالا نگفتم فلان بخر اینجا بریم و ... ولی الان واقعا" نیاز دارم اونم ادم خصیصی نیست ولی خودخواهه و تنبل اگه حال نداشته باشه فکر من دیگه نمی کنه
    نصفه شبم از خواب پریدم دیدم نشسته پای کانالایی که نباید بشینه منم هیچی نگفتم خوابیدم ولی اینقدر عصبانی شدم که کم مونده خفش کنم
    حالا این مشکل اول من تا بعد کمک های شما دوستای خوبم مشکلات بعدیمم میگم

  2. کاربر روبرو از پست مفید sahra100 تشکرکرده است .

    sahra100 (یکشنبه 07 اسفند 90)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: مشکلات ریز و درشت من

    سلام صحرا جون
    صحرا خوب اونم ادمه و حق داره جایی ناراحت بشه
    ولی بیچاره اینقدر نازتو کشیده من اگه شوهرم اینقدر نازمو می کشید تو ابرها سیر می کردم الان.....
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  4. کاربر روبرو از پست مفید eghlima تشکرکرده است .

    eghlima (یکشنبه 07 اسفند 90)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 91 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1389-1-16
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,555
    سطح
    43
    Points: 4,555, Level: 43
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 195
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    850

    تشکرشده 839 در 390 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات ریز و درشت من

    صحرا جون، مامان مهربون سلام
    من واقعا درکت میکنم، وقتی شرایطتو خوندم ترسیدم منم تو بارداری اینطوری اذیت بشم
    ولی یه نکته ای هست ، اینکه شوهرت هر چقدر کم ولی تلاش کرده که اوضاع رو درست کنه،
    میدونم وقتی گرسنه ای از همیشه کمتر میتونی رو رفتارت کنترل داشته باشی، ولی برای اقلیما هم نوشتم،
    الآن که همسرم عزاداره راحتتر میتونم بدون توقع باهاش رفتار کنم، گاهی که اذیت میشی ، فکر کن اگه عزا دار بود چطوری باهاش رفتار میکردی؟

  6. 2 کاربر از پست مفید shamim_bahari2 تشکرکرده اند .

    shamim_bahari2 (یکشنبه 07 اسفند 90)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    480
    امتیاز
    12,382
    سطح
    72
    Points: 12,382, Level: 72
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    645

    تشکرشده 634 در 321 پست

    Rep Power
    61
    Array

    RE: مشکلات ریز و درشت من

    سلام
    اقا حامد من هیچ عنوانی به ذهنم نمیرسه لطفا" هرچی مناسب میدونید بذارید

    سلام شمیم جان سلام اقلیمای عزیزم
    اخه مساله اینجاست من نیازی به این همه قربونت برم فدات بشم و بوس و ناز ندارم فقط میخوام بهم عملی نشون بده
    الانم شرایطی دارم که انتظار ندارم بازم قرار شه من اونو درک کنم خودم نیاز به حمایت و درکش دارم
    کاشکی جای منت کشی در صدد جبران برمیومد مثلا" میرفت و دقیقا" همون چیزهایی رو که میخواستم میخرید یا میدیدم خونرو حسابی تمیز کرده یا یه غذایی میپخت که بتونم بخورم
    خودتون بذارید جای من گشنه باشید هیچیم نتونید بخورید خسته از سرکار بیاید تازه ببینید همه جارم بهم ریخته و حتی تخته خواب رو هم جمع نکرده گاز کثیف کرده حتی زورش اومده ظرف هارو تو ماشین بذاره یعنی قبل بارداری من هیچ وقت اومده بود خونرو اینطوری ببینه؟؟؟؟؟ بخدا خودم کشش ندارم دیگه یکم دولا راست شم بشدت کمر درد میگیرم یا از اونور دعوا میکنه که دست به مواد شوینده نزن ازون ور نه خونرو گرد گیری میکنه نه حمامو دستشویی میشوره خوب خونه نامرتب عصبیم میکنه نمیتونم بیخیال شم 5 ماهه هی سکوت کردم با خنده خواهش کردم انجام بده همشم خودم انجام دادم ولی الان به این نتیجه رسیدم نباید رعایت کنم اخر هفته ها کارگر باید بگیرم خودمم پام بندازم روهم سر مواد غذاییم هرچی هوسم میشه به بابام بگم که برام یک ساعت نشده فراهم میکنه نه این اقا که میخواد از جاش جم نخوره فقط پول بده

    تازه همه اینا بکنار
    من سعی میکنم اهنگ گوش ندم و ... بعد نصفه شب میبینم نشسته پای کانال هایی که نباید ...
    با اینکه تو این مدت من سعی کردم بطریقی که میشه نیازش برطرف شه و جالب نمیدونم چرا نیازش 10 برابر گذشته شده ولی دیگه انتظار دیدن این کانال هارو نصفه شب واقعا" ندارم

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 اسفند 90 [ 11:59]
    تاریخ عضویت
    1390-4-21
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,240
    سطح
    19
    Points: 1,240, Level: 19
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات ریز و درشت من

    سلام sahra100 عزیز

    شاید هیچکس بهتر از من نتونه شرایط فعلی تو رو درک کنه من الان یه دختر 2 ساله دارم و هنوزم یادم نرفته که موقع بارداری شوهرم چطور رفتار میکرد

    خوب من ویار خیلی بدی داشتم و با سرگیجه ای که داشتم اصلا نمیتونستم از جام بلند بشم چه برسه به اینکه بخوام کارهای خونه رو بکنم یا حتی آشپزی !

    مجبور شدم 2 ماهی کلا رفتم خونه ی مادرم ولی توی این مدت هم با همه ی اوضاع خرابم آخر هفته ها که شوهرم خونه بود میومدم خونه ، خودش که دست به سیاه و سفید نمیزد و خونه رو هم بدتر بهم ریخته بود منم با هزار مکافات هرچی رو میشد جمع و جور میکردم و بقیه رو هم مجبور بودم به امان خدا رها کنم ، کلا هم زیاد اهمیت نمیداد که من نمیتونم زیاد غذا بخورم یا هرچی میخورم بالا میارم و حتی نصف شوهر تو هم بهم نمیرسید که مثلا برام آبمیوه بگیره

    منم حسابی از لحاظ روحی بهم ریخته بودم ولی عزیزم این دوران آخرش میگذره فقط حرصها و ناراحتیهای ما به خودمون ضربه میزنه و بچمون ، سعی کن یه کم بیخیال اوضاع خونه بشی ،اصلا هم به فکر کم خرج کردن نباش ، دلت واسه خودت بسوزه که توی این شرایط به جای اینکه همراهیت کنه بدتر شرایطت رو هم درک نمیکنه ، یه نفرو بگیر که توی کارهای خونه کمکت کنه ، خوراکی هم هرچی که فکر میکنی بهتر میتونی بخوری بگیر بگذار دم دستت ، اصلا به این امید نباش که شوهرت بهت برسه ..... بعضی از مردا اینطوریند دیگه ولی با نخوردن یا عصبی شدن فقط نیروی بدنیت تحلیل میره و اینو بدون که بچه ی تو حقی به گردنت داره که از حالا باید مواظبش باشی ، اینو فقط ما مادرها میتونیم بفهمیم که 9 ماه همه ی سختیهای بارداری رو به جون میخریم و تازه اینو بدون که تو به اعصاب راحت و بدن قوی برای زایمانت وبعد از زایمانت احتیاج داری پس بیشتر به خودت برس

    در مورد دیدن کانالهای ناجور هم متاسفانه بازم درکت میکنم چون عین همین مشکلو منم داشتم و البته هنوزم گاهی دارم
    خب قبلا حساستر بودم ولی حس کردم حساسیت بیشتر من باعث میشه بخواد باهام لجبازی کنه منم تصمیم گرفتم وانمود کنم که برام مهم نیست و اینطوری هم خودم راحتترم و هم اون از شدت این قضیه کمتر کرده البته نمیدونم چطوریه که موقع بارداری ما خانومها ،آقایون محترم البته بعضیهاشون اصلا نمیخوان یه ذره هم به خودشون زحمت بدن و شرایط بدنی و فیزیکی ما رو درک کنن و بفهمن که خوب ما هم مشکلات خیلی زیادی داریم ولی داریم تحمل میکنیم و شاید بد نباشه که اونها هم یکم توی این سختیها با ما شریک باشند .....

    خوب چه میشه کرد غیر از تحمل ، فقط ازت میخوام صبور باشی و به بچه ای که توی راه داری فکر کنی ، من هروقت ناراحت میشدم دستمو میگذاشتم روی شکمم با دخترم حرف میزدم نمیدونی چقدر آروم میشدم ، دیگه اگه تکون هم میخورد که خوشحالیم چند برابر میشد ، امتحان کن ، امیدوارم موفق باشی.

  9. 2 کاربر از پست مفید black rose تشکرکرده اند .

    black rose (دوشنبه 08 اسفند 90)

  10. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    480
    امتیاز
    12,382
    سطح
    72
    Points: 12,382, Level: 72
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    645

    تشکرشده 634 در 321 پست

    Rep Power
    61
    Array

    RE: مشکلات ریز و درشت من

    با سلام
    لطفا" نام تاپیک من رو به توقعات من از همسرم در این دوران یا بیتوجهی همسرم به شرایط من تغییر بدید

    ممنون از بلک رز عزیز که وقت گذاشتید و بهم پاسخ دادید ولی دیگه خیلی از مسایل دارم چشم پوشی میکنم و تحمل
    بهم لطفا" مسکن ندید از همه خواهش میکنم بگید چیکار کنم این مسایل حل شن .

  11. کاربر روبرو از پست مفید sahra100 تشکرکرده است .

    sahra100 (دوشنبه 08 اسفند 90)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: مشکلات ریز و درشت من

    صحرا
    این دورانی که توش هستی یکی از مهمترین و اصلی ترین مراحل رشد نینیته
    خواهش می کنم حواست به خورد و خوراکت باشه بعدا نمی تونی کم وزنی ها شو جبران کنیا

    صحرا تا آخر ماهها حاملگیت یه کار گر بگیر هفته ای یه بار خونه تو تمیز کنه تا اعصابت بهم نریزه از بهم ریختگیه خونه.
    حتما حتما حتما به خورد و خوراک خودت اهمیت بده خیلی خیلی مهمه صحرا کوچولوت گناه داره از وجود تو داره تغذیه می کنه
    به نظر من به هیچ کار خونه کار نداشته باش فقط تنها چیزی که برات مهم باید باشه خورد و خوراکته هر چیزی دوست داری برای خودت درست کن

    می دونی صحرا همسرتم دلش می خواد باهات همراهی کنه ولی بلد نیست چی کار کنه مگه چند بار زن حامله دیده که بخواد حالتاشو درک کنه
    اگه یه کم تشکر کنی ازش برای همون کارای کوچیکش بیشتر تشویق میشه و بیشتر همراهیت میکنه
    با زبون خوش و مهربونی بهش کارایی که ناراحتت میکنه بگو اینطوری هم خودت آرامش داری هم فرزندتت و همم همسرت
    تنش ایجاد نکن
    هر کاری رو که ارومت می کنه انجام بده
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  13. 3 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (دوشنبه 08 اسفند 90)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 91 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1389-1-16
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,555
    سطح
    43
    Points: 4,555, Level: 43
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 195
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    850

    تشکرشده 839 در 390 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات ریز و درشت من

    سلام صحرا جونم
    خوبی؟ نی نیت خوبه؟
    عزیزم من نگفتم درکش کنی، نگفتم چیزی نخواهی و توقعی نداشته باشی
    اصلا
    من میگم جاهائیکه بهت فشار میاد سعی کن یه جور دیگه بهش نگاه کنی، یعنی به جای اینکه به چشم یه آدم لجباز که از روی عمد یه کارایی میکنه، به چشم یه آدم عزا دار که حالش دست خودش نیست بهش نگاه کنی
    این خودتو آروم میکنه
    ولی من با بلک رز عزیز کاملا موافقم، منتظر نباش شوهرت به فکرت باشه، اگه اون نمیخره خودت بخر، یا با هم میرین بیرون بردار و بگو حساب کن، یا مثلا اون شب که بهت گفته 7بریم تا 9 برگردیم، باید میرفتی، نهایتا کارتون طول میکشید و دیرتر بر میگشتین یا نه حداقل یه چیزایی تو اون مدت میخریدی، حتما که نباید 4-5ساعت وقت داشته باشی
    عزیز دلم، اقلیما راست میگه، الآن آینده جسمی نی نیت دست تو هست، کم کاری شوهرتو که نباید اون طفلک تاوانشو بده، یا دور از جون ضعفها و کمبودهای بعد از زایمان برای تو پیش میاد، شوهرت که چیزیش نمیشه
    پس به نظرم از زندگیت حذفش کن ، با وجود تمام حمایتی که نیاز داری یه مدت به خودت و نی نی گولوت برس میبینی که از روی حسادت هم که شده تغییر روش میده
    به خدا بیشتر از این چیزی به ذهنم نمیرسه فقط زیادی نگران خودت و وروجکتم
    مواظبتون باش

  15. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    480
    امتیاز
    12,382
    سطح
    72
    Points: 12,382, Level: 72
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    645

    تشکرشده 634 در 321 پست

    Rep Power
    61
    Array

    RE: مشکلات ریز و درشت من

    اقلیما جان
    خوب من که نمیتونم پشت ماشین دیگه بشینم چجوری برم خرید کنم؟؟؟ اونم که تنها رفته خرید چیزاییو خریده که من نمیخورم و دوست ندارم . خوب رومم نمیشه به بابام بگم بره بخره واسم . بخدا خودم مهم نیستم نهایتش چیزی نمیخورم ولی میترسم نگران این بچم اگه چیزیش شه چی کار کنم ؟؟؟ . همه این 5 ماه هرچی دیدم فقط رد کردم بیخیال شدم تو خودم ریختم همه اون گذشه تلخ که همیشه تو ذهنم حالا این دورانم اضافه شده
    ناراحتم خیلی ناراحتم که هر دورانی که میتونه برام بهترین خاطره باشه با وجوده این ادم میشه بدترین دوران زندگیم
    اقلیما درک کردن اینکه من گشنمه خیلی سخته؟؟؟؟؟ اینکه حالم روبراه نیست و خسته از سر کاری که الان اوج شلوغیش میام خیلی سخته؟؟؟؟ یعنی نمیفهمه وقتی نمیذاره من خونرو مرتب کنم خودشم نمیکنه از اسمون کسی میاد انجام میده؟؟؟؟؟ شستن یه حمام اینقدر پیچیدس که از دو هفته قبل برنامه ریزی میخواد ؟؟؟؟؟ واقعا" اون تو این محیط تا الان زندگی کرده؟؟؟؟
    دیشب رفتم خونه کلی بخودم ارامش دادم رسیدم خونه دیدم جوراباش یه ور خونس شلوارش یه ور ... منم اینقدر حرصم گرفت همش و گوله کردم پرت کردم تو اتاقش خلاصه اومد خونه حرصش گرفت کیفم پرت کرد وسط اتاق مانتو اینامم گوله کرد شوت کرد اون وسط خلاصه منم عصبانی شدم کلی داد و بیداد کردم و وسایلم جمع کردم از دل درد رفتم خوابیدم بیدار شدم واسه خودم شام داغ کردم دیدم رفتش واسه خودش کنسرو باز کرد ابمیوه گرفت اینقدر فهمش نرسید شاید منم دلم بخواد دیگه حتی واسم جدا هم نذاشت . یعنی اینارو جدا" نمی فهمه؟؟؟؟؟ فکر میکنه وقتی باهام خوبه مسولیت داره؟؟میدونم منم اونشب حرف های خیلی بدی زدم بدجوری بیکاریش زدم تو سرش خیلی ام از رفتارم ناراحتم ولی از رفتارهای اونم خیلی ناراحتم
    یجوری شده اخلاقش یهو نشسته میگه اگه بچه بدنیا بیاد من بیکار بمونم چیکار کنم خجالت میکشم
    انگار تیک گرفته هی پلک میزنه یهو عضلاتش سفت میکنه
    نصفه شب خواب خواب یهو منو بغل می کنه هی بوس میکنه میگه دوست دارم بعدش خوابش میبره صبحشم که بهش میگم اصلا" یادش نمیاد کاراش
    یا اون ادمی که پا به پای من داد و بیداد میکرد هرچی بگم فقط سکوت میکنه

    فکر کنم اونم داره دیوونه میشه کاراش یجوریه عادی نیست اصلا"

  16. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: مشکلات ریز و درشت من

    مثل یه خانوم خوب یه لیست تهیه کن یا بده به همسرت بخره(صحرا همسرت با محبت خیلی نرم میشه لیستو که تهیه کردی بده دستش زیرشم بنویس از طرف مامان نینی برای نینی با دو تا بوس از طرف نینی و مامان برای بهترین بابای دنیا)
    و یا به سوپر مارکت زنگ بزن برات بیاره
    صحرا من که حامله نیستم یوقتی از سر کار می ام توقع دارم همسرم درکم کنه حالا تو که جای خود داری
    می فهممت و درکت میکنم
    از طرفی بیکاری هم به مرد خیلی فشار میاره اونم موقعیتش خوب نیست مسئولیت مالیه بچه با اونه و اونم فکر و خیالاش کم از تو نیست و شاید خیلی خیلی هم بیشتر باشه سعی کن یکم بهش دلداری بدی تا اون یکم روحیه بگیره
    با داد و بیداد هیچی درست نمیشه
    با زبون خوش باهاش حرف بزن
    منم همسرم تازگیها در مقابل داد و بیدادم سکوت می کنه و بیشتر منو عصبی میکنه و از این بابت می فهممت

    خواهش می کنم توهم بیخیال کار خونه و حموم و دستشویی و...... شو
    یه کارگر بگیر خونه رو تمیز کنه چون با نظم خونه ذهن هر دوتون یکم آروم میگیره
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  17. کاربر روبرو از پست مفید eghlima تشکرکرده است .

    eghlima (دوشنبه 08 اسفند 90)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشکل جدیده من و توقع بیجای همسرم.توروخدا کمکم کنید وقتم کمه
    توسط abs در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 تیر 95, 10:34
  2. خواهش می کنم در مورد توهین اشخاص به خودتون و متوجه کردن انها به اشتباهشون راهکار بدید
    توسط qazqaz در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 28 بهمن 94, 10:57
  3. توهم داره نابودم میکنه توروخدا کمک کنید
    توسط توهم گرا در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 22 دی 90, 23:59
  4. خانواده شوهر بی توجه به ما و پر توقع
    توسط فرشته شب در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 شهریور 90, 14:50
  5. اجبار در ازدواج و اکنون توجه به جنس مخالف(سئوال توفان)
    توسط توفان در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 15 مرداد 87, 12:53

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.