به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 خرداد 93 [ 23:52]
    تاریخ عضویت
    1390-5-12
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    2,939
    سطح
    33
    Points: 2,939, Level: 33
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    209

    تشکرشده 209 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    جدایی رنج اور من و نامزدم

    سلام دوستان

    ماجرای منو و نامزدمو قبلا توی این تاپیک و این تاپیک گفته بودم و همونطور که گفتم نامزدیمونو بهم زدیم و تمام .

    این روزها خیلی سخت می گذره ، هنوزم باورش برام سخته که چرا همچین اتفاقی برام افتاد . باور اینکه دنیای قشنگی که داشتم و توی ذهنم ساخته بودم خراب شده و دیگه وجود نداره !
    اون رفته و هیچ سراغی هم ازم نمی گیره و این دل منو خیلی می شکنه ... من روزها با انواع و اقسام فکرها درگیرم که چرا اینکارو باهام کرد ؟ چرا دوستم نداشت ؟ چرا مبارزه نکرد ؟
    اینکه براش مهم نیست که این روزها بهم چی می گذره خیلی آزارم میده ! رابطه ما قطع شده کاملا . ولی من هنوز نتونستم با خودم کنار بیام و باور کنم که نامزدم رو اونطور که حقیقتا بوده نشناختم ! باور کنم که نامزدم دوستم نداشته ! اصلا چرا این اتفاق افتاد و مقصر کی بود ؟ کجای کارم اشتباه بود ؟ هنوز این رو نفهمیدم !

    مامانم و بابام قراره واسه عید بیان پیشم ! این روزها از بس بی قرار بودم مامانم گفت اگه فکر می کنی فشار روت زیاده و نمی تونی تحمل کنی بیا یه مدت ایران اما من نمی تونم بزارم یه آدم عوضی زندگیمو به کل نابود کنه ! من کلی برنامه برای آیندم داشتم . تازه تز گرفتم توی یک کمپانی خوب و دارم پیشرفت می کنم . چرا باید بزارم همه چی خراب بشه ؟!

    فکر اینکه چرا عاقل نبودم و قبول کردم دیوونم می کنه ! فکر اینکه مامانمم چقدر ناراحته و بخاطر من به روم نمیاره ... بابام دیروز بهم گفت بابا جان چرا انقدر ماتم گرفتی مگه دنیا به آخر رسیده ؟! و من می دونم اون دو تا هم این وسط چقدر خورد شدن بخاطر انتخاب غلط و احمقانه من .

    با تمام این حرفها فکر نامزدم از ذهنم بیرون نمی ره ... همش منتظرم ... روزها هزار بار تو فیس بوک و اینا پروفایلشو چک می کنم . بهش پیغامی چیزی نمی دم اما همش نگاه می کنم ببینم آن هست یا نه تو چت و اینا . خیلی چیزهایی هم که بهم داده بودیم هنوز پیشمه و گذاشتمشون کنار . نمی دونم درسته دور بریزمشون ! یا بعدا پشیمون میشم . مثلا یه نقاشی از صورتم که تو تعطیلات پارسال وقتی نبودم برام کشید و واقعا کلی روش وقت گذاشت و قشنگم از آب دراومد !

    کلا من از تمام کار و زندگیم افتادم . باید کارامو بکنم و از این شهر برم ! کلی کاره نیمه تموم دارم اما نشستم کنج خونه و زانوی غم به بفل گرفتم . استرس تز و کارای نیمه تموم یه طرف و این جدایی تلخ از طرف دیگه داره دیوونم می کنه !

    کمکم کنین




  2. 4 کاربر از پست مفید melisaa تشکرکرده اند .

    melisaa (چهارشنبه 10 اسفند 90)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اسفند 91 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    423
    امتیاز
    5,445
    سطح
    47
    Points: 5,445, Level: 47
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    3,495

    تشکرشده 3,519 در 509 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: جدایی رنج اور من و نامزدم

    بالهای صداقت نوشته بود:

    رها کن و به خدا بسپار...

    در زندگی مواردی پیش می آید که لجاجت٬یکدندگی و سر سختی ما باعث رنج و بدبختی بیشتری میشود. در حالیکه می توانستیم از بروز آنها جلو گیری کنیم. بعضی اوقات هر چه بیشتر تقلا میکنیم ٬ اوضاع بدتر می شود.یکی از راههای ما رها کردن است.میتوانیم مشکلات را رها کنیم و آنها را به نیروی برتر بسپاریم. آری٬نیروی برتر من٬ توانائی حل مشکلاتی را دارد که من قادر به حل آنها نیستم.


    ***یا رهاکن ٬ یا درد بکش وتحمل کن... ***

    مثل روز روشن است که وقتی رها می کنیم و به خدا می سپاریم٬ به صلح و آرامش می رسیم.وقتی کنترل امور را به خدا می سپاریم در اکثر موارد نتیجه بهتری به دست می آوریم.

    *بعضی افراد فکر میکنند اگر چیز سنگینی را از زمین بردارند نشان میدهد که قوی هستند ٬ اما گاهی اوقات برای قوی بودن بایستی چیزهای سنگین را زمین بگذارند و رها کنند... ( سیلویا رابینسون))

    اگر میخواهی چیزی را برای همیشه نگه داری ٬ باید آن را رها کنی.
    تنها راه به دست آوردن رها کردن است...
    ما باید انتظارات خود را از اشخاص کاهش دهیم .اگر به اطرافیانمان ،خانواده٬ دوستان و... محبت می کنیم و عشق می ورزیم بایستی عشق و محبتمان بلاعوض باشد
    همانگونه که خداوند مهربان همه مخلوقاتش را دوست دارد و عاشقانه و بدون هیچ انتظاری این همه نعمت به آنها ارزانی داشته است ،
    آن موقع است که تمام کائنات برای تامین نیازها وخواسته ها ی ما تلاش میکنند.

    پس جا دارد که خالصانه و عاشقانه بگوئیم:

    پروردگارا٬ راههای تازه ای برای زندگی شاکرانه به ما نشان بده....

    تو را شکر میگویم به خاطر لحظه لحظه زندگیم... تو را سپاس میگویم به خاطر تمام داشته هایم که نعمت است و به خاطر تمام نداشته هایم که مطمئنا خیر و صلاح من در آن نهفته است...



    وسارابانو نوشته بود:
    هیچ وقت فراموش نکن که بارانی باید تا که رنگین کمانی برآید و لیموهایی ترش تا که شربتی گوارا فراهم گردد...


    ===========================================


    ملیسا،هرچی ازش داری بریز دور،سعی کن به جای گشت تو فیس بوک سرگرمی دیگری داشته باشی.برای ترافیک ذهنت یه پلیس بذار تا مجوز فکرکردن بهش رو نداشته باشی.به پیشرفتت فکر کن وخوشبختی آینده ات.تولایق بیشترازاینهایی.

  4. 6 کاربر از پست مفید داملا تشکرکرده اند .

    داملا (چهارشنبه 10 اسفند 90)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    338
    Array

    RE: جدایی رنج اور من و نامزدم

    ملیسای عزیز سلام

    تاپیکهای قبلیتو دنبال میکردم و واقعا ناراحت شدم از جداییت

    میدونم خیلی سخته اما اگه تصمیم قطعی جدایی هست بهتره محکم ایستادگی کنی

    به این فکر کن که ادامه شاید باعث بدتر شدن زندگیت میشد

    عزیز دلم سعی کن بقیه اهداف زندگیت رو دنبال کنی خانوادتم که بیان پیشت مطمئنا بهتر میشه حال و روزت

    تنها کاری که میتونی کنی کنار امدن با این جدایی هست کلا پیگیر نامزد سابقت نباش هم از ذهنت و هم عملا حذفش کن

    برات موفقیت ارزومندم عزیزم

  6. 2 کاربر از پست مفید ویدا@ تشکرکرده اند .

    ویدا@ (سه شنبه 02 اسفند 90)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    127
    Array

    RE: جدایی رنج اور من و نامزدم

    سلام مليساجان

    متاسفم بابت اين اتفاق

    ولي عزيزم چرا به جنبه هاي مثبت نگاه نميكني؟ ايشون كسي نبود كه بتونه خوشبختت كنه.

    ميخوام بهت يه پيشنهاد بدم اول بيا اين تاپيك رو بخوون:
    فراموش كردن يك رابطه ناموفق

    اين تاپيك انجمن لينكي هست يعني پر از لينكهاي مختلف در اين رابطست.


    اما پيشنهاد دوم :
    فكر كنم حالا وقتش نيست يه مدت ديگه كه آروم شدي برات ميگم



    مليسا جون نبينم چشات غمگين بشه ها

  8. 3 کاربر از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده اند .

    گلنوش67 (سه شنبه 02 اسفند 90)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    115
    Array

    RE: جدایی رنج اور من و نامزدم

    ملیسا عزیز

    می دونم شرایط خیلی خیلی ....سختی رو می گذرونی ولی یک نصیحت از من بشنو

    اصلاً اصلاً .... اصلاً پی گیر وضیعت اونو و شرایطش و آیا باکسی دوست شده یا نه وغیره نباش.

    هرچی بیشتر پی گیر on بودن و پروفایل و غیره در مورد اون باشی زندگی برات زجرآور تر میشه.

    موفق باشی.

  10. 4 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    sanjab (سه شنبه 02 اسفند 90)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 خرداد 93 [ 23:52]
    تاریخ عضویت
    1390-5-12
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    2,939
    سطح
    33
    Points: 2,939, Level: 33
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    209

    تشکرشده 209 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جدایی رنج اور من و نامزدم

    مرسی دوستان برای راهنمایی هایی که کردین .

    گلنوش جون حتما سر فرصت اون تاپیک هایی که گفتی رو مطالعه می کنم .

    از امروز که از خواب پا شدم تصمیم گرفتم با خودم مبارزه کنم و دیگه پیگیر وضعیتش نشم . شایدم بهتر باشه کلا از توی فیس بوک و اسکایپ و جی میل و همه جا پاکش کنم !

    من یک چیزی رو هنوز نفهمیدم . کجای کار اشتباه بود ؟ من از خیلی لحاظ ها به گفته اکثر اطرافیان برتر بودم ، خیلی ها تعجب می کردند که چرا چنین انتخابی کردم در حالیکه می تونستم انتخاب های بهتری بکنم آدمی در سطح خودم و خانوادم اما من گفتم خوبی خودش مهتره ، درسته که یکم پایینتره از من اما در عوض پسر خوبیه ! چقدر بهش محبت می کردم و حمایتش کردم وقتی تز داشت و توی شهر غریب بود . واقعا خودمو به تمام معنا فداش کردم و همیشه براش یه دوست صادق بودم .

    دوست دارم بدونم کجای کارم اشتباه بود و چرا به اینجا رسید ؟ گاهی مکالمه های اخرمون رو می خونم که می گفت من می خوام تنها باشم و خودمو بالا بکشم ، من نمی تونم مسئولیت گم شدن تو رو با خودم تحمل کنم و اینها .... اما به نتیجه نمی رسم . گاهی می گفت دوست باشیم نه نامزد من تو رو به عنوان دوست بیشتر دوست دارم !‌ نمی دونم ...

    نمی خوام توی رابطه های بعدی اشتباهاتمو تکرار کنم . کلا الان خیلی می ترسم که من مشکلی دارم که کارمون به اینجا رسید . اشکال از کجا بوده ؟!

  12. کاربر روبرو از پست مفید melisaa تشکرکرده است .

    melisaa (سه شنبه 02 اسفند 90)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    127
    Array

    RE: جدایی رنج اور من و نامزدم

    عزيزم بهتره الان فقط به فكر آرام كردن خودت باشي و فراموش كردن اون.
    نگو سر فرصت لينكا رو ميخوونم همين الان بخوون تاآروم شي.
    و بعد بيا تا در مورد اينكه چطور ديگه اشتباه نكني صحبت كنيم

  14. 2 کاربر از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده اند .

    گلنوش67 (سه شنبه 02 اسفند 90)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 خرداد 93 [ 23:52]
    تاریخ عضویت
    1390-5-12
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    2,939
    سطح
    33
    Points: 2,939, Level: 33
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    209

    تشکرشده 209 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جدایی رنج اور من و نامزدم

    سلام دوستان

    دیشب نامزدم به من زنگ زد و گفت دلش برام تنگ شده ! من هم خیلی سرد برخورد کردم و گفتم درست نیست که بخوایم هی این رابطه رو کش بدیم . پرسید تو هم دلت تنگ شده ؟ و من گفتم آدم به یه گلدونم عادت می کنه چه برسه به همچین رابطه ای اما باید مبارزه کرد و عاقل بود . کلی ازم سوال پرسید، گفت چرا جواب اس ام اس و زنگ هامو نمی دی که منم گفتم نشنیدم و واقعا هم نشنیده بودم و کلی پرس و جو کرد که کجا رفتی ، پیش کی بودی و ... گفت نکنه با کسی هستی و از این حرفا که من هم گفتم همچین آدمی نیستم و خودشم می دونه . گفت هر روز مثل دیوونه ها اون عروسکی رو که بهم دادی و خیلی دوستش دارم رو ماچش می کنم ... پرسید یادگاریهامو ریختی دور و من گفتم هنوز نه

    بدتر ماجرا اینه که من دو تا تز بهم پیشنهاد شده که یکیش توی شهر و شرکت اوناست ! کار خدا رو می بینید ؟! یه موقعی همچین چیزی منتهای آرزوی هر جفتمون بود ! من هم دارم بررسی می کنم که کدوم بهتره برای آیندم . در واقع نظرم خیلی روی شرکت اونها نیست چون موضوع تزش رو خیلی دوست ندارم . مامانمم میکه انقدر خودتو گیج نکن زودتر تصمیم بگیر . اما نامزدم دیشب کلی سعی داشت منو قانع کنه که تز شرکتشون بهتره ! و من هم که از لحاظ احساسی .... خیلی سخته برام تصمیم گیری ...

    چی بگم دیگه ؟ خودمم از این بازیها خسته شدم . بهش هم اعتماد ندارم . دیگه خر نمی شم که وارد همچین رابطه ای بشم و می خوام منطقی و فقط بر اساس خیر و صلاح خودم تصمیم بگیرم که کدوم تز رو انتخاب کنم. اون بقدر کافی نشون داد که چقدر برام ارزش قائله !

  16. 2 کاربر از پست مفید melisaa تشکرکرده اند .

    melisaa (چهارشنبه 03 اسفند 90)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 خرداد 93 [ 23:52]
    تاریخ عضویت
    1390-5-12
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    2,939
    سطح
    33
    Points: 2,939, Level: 33
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    209

    تشکرشده 209 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جدایی رنج اور من و نامزدم

    سلام دوستان

    نامزدم یه ایمیل بلند بالا برام زده .. می دونم بهش خیلی فشار اومده که ایمیل بزنه ...

    گفته که همیشه می ترسیدم که عوض بشی ولی حالا عملا این اتفاق افتاده . نوشته چقدر سخته باور اینکه دیگه دوستم نداشته باشی ... نوشته من بیشتر برای خاطر تو اینکارو کردم تا خودم ... تو زنجیر شده بودی به من بودی در حالیکه من خودم اواره بودم ... تو زندگیتو بر مبنای من می ساختی در حالیکه من رو هوا بودم و این واقعا برای من دردناک بود ...
    میگه من این ملیسا رو دوست ندارم ! میگه ملیسا دلیل جداییمون من نیستم شرایطمونه ! اینو بفهم . میگه ما یکسال از هم دور بودیم ... معلوم نبود که تا کی مجبور باشیم تو این شرایط بمونیم. ایندت برام خیلی مهمه نمی خوام خراب کنم همه چیزو .....نوشته حکایت من و تو مثل اون پدریه که داره می ره جنگ و بچش بهش اویزونه که منم ببر . پدره هم مجبوره که بچه شو با اینکه خیلی دوستش داره بزنه ... منم می دونم تو بی من آیندت روشنه ... از اینکه موفق خواهی بود خوشحالترم تا اینکه ببینم در کنار من آیندت خراب بشه .... آخرشم نوشته که دوستت دارم ، امیدوارم بفهمی فقط برای خیر و صلاحت اینکار کردم .

    من اما نمی دونم چه حسی دارم بهش ... اون حس کور گذشته رو ندارم و این چیزا نمی تونه کمکی کنه به دوباره خر شدنم ... سنگ شدم واقعا ... خودمم می گم می تونم خیلی موقعیت های بهتری داشته باشم و ازدواج بهتری ... خلاصه یه جورایی خوشحالم که چشمام باز شده به روی حقیقت ...

    بنظرتون خیلی دل سنگم ؟ اخه انتظار داره چیکار کنم براش ؟ برم التماس که تورو خدا برگرد ؟ حتی نظر منو هم نپرسید که اینده ی بهتر رو بدون اون می خوام یا نه ...

  18. کاربر روبرو از پست مفید melisaa تشکرکرده است .

    melisaa (چهارشنبه 10 اسفند 90)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 خرداد 93 [ 23:52]
    تاریخ عضویت
    1390-5-12
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    2,939
    سطح
    33
    Points: 2,939, Level: 33
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    209

    تشکرشده 209 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جدایی رنج اور من و نامزدم

    سلام دوستان
    الان تقریبا چند وقتی از جریان میگذره و آبها از آسیاب نسبتا افتاده . البته نامزدم سعی کرد تماس بگیره و منو برگردونه اما من مقاومت کردم و به صلاح هیچ کدوممون ندیدم که برگردیم . من هنوز نفهمیدم که چطور می تونم دیگه اشتباه نکنم ، اشتباهم کجا بوده ؟

    نامزد من یه آدم کاملا منطقی بود و رابطه ما براش یه رابطه عادی ... اما من خیلی احساساتی بودم و رابطمون برام خیلی خاص بود . یادمه می گفت که گاهی شدیدا از ابراز احساسات بیش از حد من ناراحت و کلافه می شده ...
    من هیچ وقت تو دورانی که با هم نامزد بودیم و می شناختمش احساس دلزدگی ازش نکردم اما اون یادمه می گفت گاهی این احساس رو می کرده ... شاید بدلیل فوران احساسات من ... بدترین قسمت قضیه اینه که نسبت بهم احساس دلسوزی می کرده ... این قسمت قضیه خیلی دردناکه چون من عاشقش بودم و این عشقو نثارش می کردم اما اون چون دوست داشتنی در کارش نبوده دلش برای بنده می سوخته ... در حالیکه اگه از اول صادقانه می گفت این مسائل رو من سعی می کردم درست رفتار کنم و خودمو کنترل کنم یا عشقمو نثار کسی کنم که قدرشو بدونه !

    من الان خیلی بد بینم ، این رابطه بهم خیلی ضربه زده ... نمی دونم توی یک رابطه با کسی که دوستش دارم باید احساسات شدیدمو چیکارش کنم . من نمی تونم این احساساتو کنترل کنم . من عاشق اینم که عشق بورزم ... گاهی فکر می کنم به عشق اعتیاد پیدا کردم و توی رابطه با نامزدم اینا همش بهانه بوده ... من دنبال یه نفر بودم که عاشقش بشم و کورکورانه اینکارم کردم !

    در مورد نامزد سابقم ایشون تاکید داشت که تو سعی می کردی منو محدود کنی ... می گفت من دوست داشتم آزاد باشم ولی تو نمی زاشتی ! در صورتیکه من ناخوداگاه این کارو می کردم نه عمدا ... من چون دلم برای ایشون تنگ می شد بهش زنگ می زدم و اون فکر می کردم می خوام چکش کنم و پر و بالشو ببندم و می گفت یه پرنده رو به زور نمیشه نگه داشت !

    همیشه دنبال یه گمشده ای بودم تو زندگیم و بنظر می رسه هیچ کس نمی تونه اون آدمی باشه که من دنبالشم ... با آدما باید سیاست مدار باشی ... و من اینو دوست ندارم ... من می خوام توی رابطم آزادی عمل داشته باشم و احساساتمو اونطور که می خوام بیان کنم .

    در مورد نامزدمم که سعی کرد برگرده فکر می کنم کم محلی جواب داده ... به یه سگ محبت می کنی محبتتو جواب می ده اما به آدم محبت کنی هار میشه ... این حکایته منو نامزد سابقم بوده ... کم محلی و بی اعتنایی که کردم خودشو به آب و آتیش زد و سعی کرد برگرده ....

    احتی فکر اینکه واسه اون این رابطه خیلی معمولی بوده و واسه من خیلی خاص بوده آزارم میده ... علتشم اشتباه خودم بوده ... اظهار علاقه بیش از حد و نداشتن حد تعادل ... اینم بگم که موقعی که قطع ارتباط کردیم نامزدم گفت حالا تو از اینور بوم افتادی ... بجای درست کردن اشتباهات از بیخ و بن همه چیزو منکر میشی ... ولی بودن در کنار اون برای من آزار دهنده بود واقعا و بنظرم کار درست رو کردم .

    الان حتی ایمیلاش آزارم میده ، تصمیم دارم دیگه به هیچ وجه نخونمشون . دوست دارم این آدم از مغزمم پاک بشه و دیگه بیاد نیارم همچین کسی تو زندگیم بوده .


    اما ....

    چطوری باید توی یک رابطه احساساتمو کنترل کنم ؟ از طرفم بت نسازم و عاشق اون بت نشم ؟


    تو رو خدا یکی به من بگه که چطور می تونم تعادل رو توی روابطم رعایت کنم ؟ با هر کسی حتی دوستای دخترم سر این قضیه مشکل پیدا کردم تو زندگیم .
    چطور احساسات تندمو کنترل کنم و به طرفم منتقل نکنم ؟ بابا من دوست دارم تند و پر حرارت باشم ... دلم یه رابطه معمولی پر از منطق نمی خواد ... دلم یه عشق پر حرارت می خواد ... اما بنظر نامزد سابقم من تو رویاها و داستانهام زندگی می کنم و انتظار دارم زندگی واقعی هم مثل داستان باشه !

    کارشناسان سایت تو رو خدا کمکم کنین و بگین اشتباه من کجا بوده و چطوری باید عوض بشم
    ممنون

  20. 2 کاربر از پست مفید melisaa تشکرکرده اند .

    melisaa (دوشنبه 15 اسفند 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: شنبه 18 آذر 96, 15:52
  2. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  3. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  4. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.