به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اردیبهشت 92 [ 12:37]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,234
    امتیاز
    8,567
    سطح
    62
    Points: 8,567, Level: 62
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    277

    تشکرشده 281 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با خانواده همسرم چه كنم؟

    سلام به دوستان خوب همدردی.
    من از سال 1387 که عقد کردم تا به حال عضو همدردی هستم و ریزمشکلاتم توی این دوتاپیک هست.
    1- من حساسم یا او بی معرفته ؟
    2- من حساس نیستم او بی مسئولیت است
    به طور خلاصه مشکلات گذشته ام رو می گم: من و شوهرم زمانی که ایشون سرباز بود عقد کردم. من خیلی به خانوادش احترام گذاشتم ولی متاسفانه اونها ظرفیت نداشتند و رفتارشون با من بدتر می شد. در نتیجه یک ماه بعد از عقد من رابطه ام رو قطع کردم و اونها هم هیچ تلاشی برای برقراری رابطه نکردن! من و شوهرم خانه خریدیم و تمام حقوق من بابت خانه می رفت و شرایط خیلی خیلی سختی رو گذروندیم و اونها حتی یک 1000 تومانی به ما کمک نکردن. 1 ریال پول عروسی ندادن و ما 2سال پیش عروسی کردیم و رفتیم خانه خودمان. در طی این مدت شوهر من از یک مرد کم تجربه نپخته که 2سال عقد روزی 100 بار دعوا می کردم تبدیل شده به یک مرد فهمیده باتجربه و انگارتازه فهمیده زنش و زندگی یعنی چی خدا رو 100بار شکر

    و من همچنان با خانواده شوهرم قطع رابطه ام. مثل یک مهمان اومدن شام عروسی خوردن و رفتن و توی این 2سال هنوز خانه ما نیومدن. اعتقاد دارن اول من باید برم بعد اونها بیان که من اصلا اینکار رو نمی کنم. فکر می کنم بعد اون همه توهین و آزار حالا اونا باید پا پیش جلو بگذارند.
    تازه تازه فهمیدن چه اشتباهی کردن و پدرشوهرم حالا هراز گاهی زنگ میزنه حالمو می پرسه. میگه بیا خونمون و ...
    ولی من ناراحتم. من تازه عروس بودم و اونها نیومدن خونم. 4 ساله عروسشونم ولی یک شب عید پاشونو خونه پدر من که 13 سال از پدرش بزرگتره نذاشتن. البته برای من دیگه مثل قبل مهم نیست . یعنی دیگه حرص نمی خورم. توی مهمونی یا عروسی ببینمشون فقط سلام و خداحافظی می کنم. شوهرم هم هروقت که دلش بخواد میره و میبینتشون و من اصلا کاری ندارم. ولی جالبه که خونه پسرشون نمی یان !!!! و تا حالا خونه مارو ندیدن. یکی از دوستام میگه : جون می دونند اون خونه زندگی رو تو به پا کردی! عملا اونجا رو خونه تو می دونن نه پسرشون! و چون کاری نکردن الان هم روشون نمیشه پا بذارن!

    ولی دوستان من قصد دارم بچه دار بشم. احساس میکنم وقتی باردار شوم و اونها اون موقع پا پیش بذارن دیگه اصلا به دلم نمی چسبه چون اون موقع دیگه به خاطر من نیومدن! به خاطر بچه اومدن! خب؟ اون بچه از دل کی اومده؟ گوربابای مادر بچه؟؟؟؟ فکر می کنم دیگه اون موقع نمی تونم ببخشم ( گرچه الانم نبخشیدم و واگذار کردم به خدا) منو راهنمایی کنید/
    آیا حق با منه؟ احساسم درسته؟ فکرم درسته؟ کوتاه بیام؟ اگه پدرشوهرم بازم عید زنگ زد و تبریک گفت چی؟ اگه دیگه زنگ نزد و من باردار شدم اون موقع پا پیش گذاشتن چی؟ چه کنم؟؟؟؟

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    127
    Array

    RE: دوستان بازم مثل همیشه راهنماییم کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط نازنین غ

    به طور خلاصه مشکلات گذشته ام رو می گم: من و شوهرم زمانی که ایشون سرباز بود عقد کردم. من خیلی به خانوادش احترام گذاشتم ولی متاسفانه اونها ظرفیت نداشتند و رفتارشون با من بدتر می شد. در نتیجه یک ماه بعد از عقد من رابطه ام رو قطع کردم و اونها هم هیچ تلاشی برای برقراری رابطه نکردن!


    عنوان تاپيكت مبهمه عزيز لطف كن تو ارسال بعدي عنوان مناسب بذار تا مديران عوض كنند

    نازنين جان فقط يك ماه فكر كردم چند سال تلاش كردي.
    فكر نميكني بايد بيشتر صبر ميكردي عزيزم؟نكنه مثل من عجولي
    مگه يك ماه چه اتفاقي ميتونست بيفته؟
    به نظرم بايد به احترام پدرشوهرتون بريد خونشون. مسلما سنشون خيلي از شما بيشتره

  3. 2 کاربر از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده اند .

    گلنوش67 (دوشنبه 01 اسفند 90)

  4. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اردیبهشت 92 [ 12:37]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,234
    امتیاز
    8,567
    سطح
    62
    Points: 8,567, Level: 62
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    277

    تشکرشده 281 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوستان بازم مثل همیشه راهنماییم کنید

    چشم : عنوان تاپیک جدید: با خانواده همسرم چه کنم؟؟؟

    گلنوش جان اصلاح می کنم: 6ماه بعد از عقد. یعنی 6 ماه تلاش بعد از عقد+ 3ماه نامزدی. توی اون دوتا تاپیک قبلی ام به ریز مشکلاتم رو نوشته بودم.

    بله من بارهاوبارها بهشون احترام گذاشتم ولی بی احترامی اونها به من و خانوادم چی؟ یک بار به پدرشوهرم گفتم: شما توی چشم های من نگاه کنید و یک مورد فقط یک مورد بی احترامی از من و خانوادم رو به من بگید تا من دستتون رو ببوسم. نگام کرد و جوابی نداد چون چیزی نداشت برای گفتن...

    حالا بازم من برم؟ اصلا نمی تونم خودمو قانع کنم و مشکلم دقیقا همین جاست. حتی فکر کردن بهش هم عصبی ام می کنه.

  5. کاربر روبرو از پست مفید نازنین غ تشکرکرده است .

    نازنین غ (دوشنبه 01 اسفند 90)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 اسفند 90 [ 18:40]
    تاریخ عضویت
    1390-11-21
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    857
    سطح
    15
    Points: 857, Level: 15
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 26 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با خانواده همسرم چه كنم؟

    سلام نازنين جان
    از قبل با شما آشنا بودم توسط تاپيک چکامه (راستي ازش خبري نيست؟ يادمه به هم نزديک شده بوديد، اگر خيري داري خوشحال ميشم بدونم اوضاعش چجوريه)

    در مورد مشکلي که گفتي، خيلي دوست دارم بدونم نظر همسرت چي هست؟ وقتي ميره خونه پدر و مادرش چيزي تعريف نميکنه؟ که مثلا در مورد تو حرفي بوده يا نه؟ يعني چيزي که غير مستقيم بفهمي پشيمون هستند يا اينکه دليل نيومدنشون چيه؟ خود همسرت در اين زمينه گله نداره؟

  7. 3 کاربر از پست مفید pariaa تشکرکرده اند .

    pariaa (سه شنبه 02 اسفند 90)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    127
    Array

    RE: با خانواده همسرم چه كنم؟

    يعني ميشه 9 ماه...........

    ببين عزيزم حالا كه پدر شوهرت ازت خواسته بري به نظر من قبول كن.
    به هر حال يه روز بايد كدورتا تمام بشه اگه انشالا بچه دار شدي و
    يه روز ازت پرسيد مامان چرا نميريم خونه پدربزرگ چي ميخواي جواب بدي؟
    اما قبل از رفتن بايد ياد بگيري آروم باشي نه به قول خودت با فكرش هم عصبي بشي.
    به جنبه هاي مثبت رفتنت و مزاياش فكر كن.
    حساب شده برو مثلا ماهي يك بار
    سعي كن با استفاده از مقالات اينجا مهارتهاي ارتباطيت رو بالا ببري

    عزيزم اين دو تاپيك رو ببين:
    شاد فكر كنيد شاد زندگي كنيد

    گذشت و بخشش اصلي ترين كليد زندگي
    يادت اومد اين تاپيكها رو ؟
    آره عزيز از خودته پس ببخش تا خدا هم به وقتش تو رو ببخشه


  9. 5 کاربر از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده اند .

    گلنوش67 (سه شنبه 02 اسفند 90)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1388-11-09
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    3,644
    سطح
    37
    Points: 3,644, Level: 37
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    472

    تشکرشده 490 در 114 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: با خانواده همسرم چه كنم؟

    نازنین جان
    پدر شوهرت وقتی زنگ میزنه میگه بیا اینجا یعنی اینکه دوستت داره . تو هم هر از گاهی زنگ بزن حتی اگه یه احوالپرسی ساده باشه بخصوص وقتی شوهرت خونست اینکارو بکن زنگ بزن یه احوالپرسی مختصر بعد گوشی رو بده شوهرت

    اونا هم پدر مادرن و تو کوچیکتری اینقدر گذشته رو تکرار نکن بذار یخ این رابطه کم کم آب بشه

    لازم نیست خیلی زود صمیمی بشین همه چی زمان میخواد ولی دلتو بزن به دریا و گذشت کن
    مطمئن باش وقتی شوهرت مهربونی و عکس العمل تو رو ببینه روی اونم تاثیر مثبت میذاره
    مطمئن باش من هم کم دلخوری از دست خونواده شوهرم ندارم از دست مامانش و حرفاش و باباش و رفتارهاش ولی به روی همسرم نمیارم چون میدونم اون مقصر نیست

  11. 2 کاربر از پست مفید saint mary تشکرکرده اند .

    saint mary (سه شنبه 02 اسفند 90)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 15:49]
    تاریخ عضویت
    1390-2-11
    نوشته ها
    1,002
    امتیاز
    17,617
    سطح
    84
    Points: 17,617, Level: 84
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    3,189

    تشکرشده 3,297 در 818 پست

    Rep Power
    113
    Array

    RE: با خانواده همسرم چه كنم؟

    سلام نازنین عزیز.
    به نظرت واقعا می ارزه 9 ماه بارداری که از دوران های حساسه یه خانومه با یه کینه که واقعا خیلی مخربه بگذره؟
    ما در تالار همدردی کمتر سعی می کنیم دنبال مقصر بگردیم.ما در تالار یاد می گیریم توقعمون رو بیاریم پائین.
    عزیزم کینه آثار مخربی داره.مطمئن باش تو اگه پیش قدم شی بری خونشون بزرگترین لطف رو در حق خودت کردی.ثانیا مطمئن باش این بزرگیتو نشون می ده و پیش همسرت عزیزتر خواهی شد.
    امیدوارم با رفع این کدورت به استقبال بارداری بری.و از مشکلات بعدش جلوگیری کنی
    .

  13. 3 کاربر از پست مفید رایحه عشق تشکرکرده اند .

    رایحه عشق (سه شنبه 02 اسفند 90)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: با خانواده همسرم چه كنم؟

    سلام نازنین جان ...
    چقدر خوبه که به فکر بچه دارشدن هستید این یعنی یه خبر خوب توی زندگیتون..
    عزیزم شاید اونها هم دلشون می خواد که معذرت خواهی کنند ولی به خاطر اینکه پدر و مادرند براشون سخته... وقتی پدرشوهرت میگه بیا خونمون یعنی اینکه مارو ببخش ...عزیزم من فکر می کنم که اول کدورت و ناراحتی رو از دلت بیرون کنی و بعد بری خونشون و وقتی که دیدیشون مثل این باشه که روز اوله که می بینیشون...
    من فکر می کنم که این قهر شما برای شما بیشتر استرس زا است تا استرس زدا .... و اگه با اونها رفت و آمد کنی و ببخشی خیلی آروم میشی ....
    مخصوصا حالاکه می خواهی بچه دار هم بشی بهتره که آروم باشی و همیشه شاد و اینکه بچه هم موجب شادی بشه خیلی خوب میشه چون بچه یه بهونه خوبه برای از بین بردن ناراحتی ها
    اصلا خودت رو برای اینجور مسائل ناراحت نکن...

  15. کاربر روبرو از پست مفید چشمک تشکرکرده است .

    چشمک (سه شنبه 02 اسفند 90)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    RE: با خانواده همسرم چه كنم؟

    نمي دونم دقيقا چه بلاهايي سرت آوردند، ولي اگه فكر مي كني بعد از آشتي براي زندگيت و رابطه ات با شوهرت خطري ندارند، آشتي كن.

    حتي اگه شده تو پا پيش بذار.

    ولي اگه فكر مي كني آشتي با اون ها زندگيت را به هم مي ريزه، آرامشت را به هم مي زنه و رابطه ات را با شوهرت خراب مي كنه دليلي نداره كه آشتي كني به زندگي بي دغدغه ات ادامه بده.

  17. 2 کاربر از پست مفید ليلا موفق تشکرکرده اند .

    ليلا موفق (چهارشنبه 03 اسفند 90)

  18. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: با خانواده همسرم چه كنم؟

    سلام نازنین عزیز

    چه خوب که به این بهانه خبر دار شدیم در چه حال و روزی هستی

    در جریان مشکلاتت بودم و خوشحالم که رابطه ی خودت و همسرت با هم خوبه .خدا راشکر عزیزم .




    حکایت انتقام به گونه ای است که تا ابد ترا با خودش می کشد و ذهنت درگیر میشه . چشم در مقابل چشم به خودت آسیب می زنه در دراز مدت .

    بخشش .
    چرا ؟!
    نه به این دلیل که دیگران لایق بخشش هستند بلکه به این دلیل که تو لایق آرامشی .

    گاندی می گه : چشم در مقابل چشم باعث صلح بین مردم جهان نمیشه و باعث شر و نفاق است .

    درک می کنم که چی می گی . اما الان نیاز به یک بزرگواری و ایثار داری و آن بخشیدن است و به هر ترتیب برای بزرگان سخت است قبول اشتباه . همین که پدر شوهرت بهت زنگ میزنه و دعوتت می کنه خونه شون یعنی از خر شیطون بیا پائین و ما را ببخش .
    همیشه نباید دنیال واژه ی عذرخواهی بود . گاهی اعمال آدم ها بهترین نشانه است .

    یادم هست که آن زمانها ذهنت در گیر قسط و .....بود . چی بهتر از این که به آنها ثابت شده که زن با جربزه ای بودی هستی و اهل زندگی و زندگی خودت رو سرو سامان دادی

    به نظر من با اعتماد به نفس عید برو خونشون . اساسا فلسفه ی عید و دید و بازدید عید برای همین مسائل است . کاری نداشته باش به پدرت زنگ زدند و یا رفتند دیدن او و.........

    فعلا بر حسب مصلحت تو برو . فقط به خاطر خودت و بچه ای که تصمیم داری بیاوری و اینها به هر حال پدر بزرگ و مادر بزرگش هستند و بچه ی تو نیاز به خانواده و حمایت داره .
    به مرور که بچه بزرگ تر بشود درک خواهی کرد که وجود پدر بزرگ و مادر بزرگ چه نعمتی بر زندگی فرزند عزیزت است . باید تجربه کنی .

    در ضمن گذشته را شخم نزن . گذشته گذشت و تمام شد و تو تجربه کردی که چطور زندگی ات را مدیریت کنی و اساس آن را پی ریزی کنی که الحمدالله موفق هم بودی . پس به جای حمل بار درد به قسمتهای موفقیت آمیز ماجرا توجه کن که باعث ساختن و رشد تو و همسرت شد .

    و یادت باشه
    برکت روزهای سخت است که انسان را بزرگ و آبدیده می کند .

    منتظر خبرهای خوب از تو دختر عاقل و مدیر هستیم .



  19. 5 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (سه شنبه 02 اسفند 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.