چطوری از اذیت های خواهر شوهرام خلاص بشم؟

[دلخسته]

:سلام بچه ها
از دست خواهر شوهرام جونم به لبم رسیده با شوخی کلی تیکه میندازن و بعد هم که خودم و شوهرم شاکی میشیم میگن شوخی کردیم و منظوری نداشتیم تازه اونقدر روشون زیاده که به خودشون اجازه میدن توی کارها و زندگی داداشاشون دخالت کنن به خودشون اجازه میدن که جلوی شوهرم یا برادر شوهرام به من توهین کنن وقتی هم که از شوهرم میخوام جلوشون در بیاد اونقدر قشنگ باهاشون صحبت میکنه که اونا اب تو دلشون تکون نخوره البته وقتی توهینشون زیاد باشه خودم جوابشون رو میدم اما نه همیشه فاصله سنیامون با دو تاشون طوریه که من جای دختر اونام به دادم برسید.

[چشمک]

عزیز دلم خودت می گی که جای دختر اونهایی پس انتظار این رو نداشته باش که اون طوری رفتار کنند که تو دوست داشته باشی چون اختلاف سن این اجازه رو نمی ده ...
در ضمن بهتره که یکمی تغییر افکار بدی و به گوش متلک نشنوی بلکه یک نصیحت از یک بزرکتر!!!
نیازی هم به جواب دادن و این حرف ها نیست عزیزم هر چی می گن بزار بگن شما با احترام رفتار کن و شوهرت رو هم به این قضیه حساس نکن که خیلی سخت میشه....
من خودم تجربه های بدتر از دخالت رو داشتم که اینجا با دوستان حل شد رفت و همه چی الانم عالی پیش می ره حتی کلی ازم حمایت هم می کنند ....
البته من سعی کردم که از لحاظ عاطفی بیشتر بهشون نزدیک بشم و بیشتر به دردودلهاشون گوش کنم و الانم هر وقت میان پیشم شدم سنگ صبورشون و اگه یه موقع حرف ناراحت کننده ای بزنند می فهم که از یه جایی ناراحتند...
اصلا عزیزم یکیش خود شما وقتی تاراحتی بالاخره یه جا خودت رو تخلیه ذهنی می کنی دیگه ...حالا خدا به داد اون یه جا برسه.......

[maryam123]

سلام عزیزم
منم دقیقا همین مشکلو داشتم و دارم
یکیشون 37 سالشه و یکی دیگشون 45 سالشه...من خودم 23 سالمه
بگذریم...
باید یکسری مهارت ها بدست بیاری..یعنی اینکه اولا به هیچ عنوان به همسرت انتقال ندی و خودت از خودت دفاع کنی
همسر من برعکس همسر شماست.اوایلکه من اشتباه میکردمو دلخوریامو بهش میگفتم زنگ میزد و شسته رفتشون میکرد.حالا نه رفتار همسر من درست بوده نه رفتار همسر شما
میدونی چرا؟چون رفتار من و شما هم درست نبوده

خب دوست گلم یا حرفاشونو نشنیده بگیر (که من خیلی موافق این موضوع نیستم) یا خیلی مودبانه جواب بده
اگر میگن شوخی کردیم بگو لطفا با من ازاین شوخیا نکنید.من خیلی موافق اینجور شوخیا نیستم...
دوست خوبم بزرگترین و خانمان سوز ترین اشتباه رو داری میکنی که از وهرت میخووای به قول خودت جلوشون دربیاد

این اشتباه ترین کار ممکنه که مسائلت با اونا رو به همسرت میگی.مردها اصلا نمیتونن این موضوع رو درک کنن.اینجوری همسرت رو تحت فشار بدی میذاری و میبینی که نتیجه برعکس هم میده
چند تا راه رو میتونی امتحان کنی...

مثلا رابطه ات رو کم کنی تا کلا حرف و حدیث کمتر پیش بیاد

بهشون تا میتونی محبت کن تا خودشون شرمنده بشن

یا کاملا بشی مثل یه سنگ در مقابل حرفای بدشون و حتی دلخور هم نشی

میتونی ترکیبی از این 3 تا رو هم استفاده کنی
باید رگ خوابشون بیاد دستت
مثلا خانواده همسر من اصلا از محبت کردن خوششون نمیاد و هرکی بهشون محبت میکنه میگن لابد داره منت میذاره

یا وقتی در مقابلشون سکوت میکنن میگن مریم قبول داره حرفای مارو به خاطر همینم جواب ننداره بده

من الان از راه حل اول دارم استفاده میکنم.یعنی کلا سالی یکی دو بار بیشتر نمیبینمشون

انشاالله درست میشه
اینو بدون بدی هرکسی به خودش برمیگرده

[baharann]

سلام دلخسته جان
عزیزم منم با نظر مریم موافقم
به نظر من زیاد مشکلاتی که بین شما و خانواده همسرتون بیش میاد رو به همسرت نگو
چون این باعث میشه که اون حساسیت نشون بده اونم نه به رفتارهای خانواده خودش بلکه به رفتارها و گفته های تو نسبت به خانوادش
البته نه اینکه هیچ موضوعی رو بهش نگی چون ممکنه خانوادش مشکلاتو به اون بگن و یه طرفه به قاضی برن
فقط در حدی بهش بگو که مطلع بشه
مثلا اگه یه چیزی گفتن فقط در حد یه سر زبونی بهش بگو
دیگه توضیحات اضافه نده که مثلا چرا اینو گفت و مگه خودشون چطورن و فلاننو ....
امتحانش کن
موفق باشی
مارو از نتیجه بی خبر نذار

[دلخسته]

سلا بچه هاببخشید دیر بهتون سر زدم بچه داریه دیگه
بهاران عزیزم چشمک خوشکلم ومریم نازنینم ممنونم حرفاتون کلی تسکین دلم شد همه اینایی که گفتید رو به غیر از چند تاش امتحان کردم مثل سکوت کردن که جواب نداده.کم شدن رابطه خودم و شوهرم باهاشون اما بازم پشت سرمون حرف میزنند که جاری هام خبرشو بهم میدن و در مورد محبت کردن یه شبه همه چیزا رو به دست فراموشی میسپرن و از لحاظ عاطفی بر عکس من از شوهراشون خیلی کمبود محبت دارند .مریم جون شما گفتید خانواذه شوهرتون محبت کردن رو دوست ندارن خانواده شوهر من بر عکسن باید کلی بهشون سواری بدی تا راضی بشن .

[چشمک]

عزیزم با محبت کردن از آدم چیزی کم نمیشه اگه محبت بجا د اشته باشی می تونی بهشون نزدیک بشی
من فکر می کنم که یکی از مشکلات شما اینه که خودت رو با اونها یکی نمی کنی نه اینکه هر کاری می کنند تو هم بکن ه نه منظورم اینه که سعی کن توی کارهاشون و حرفهاشون باهاشون باشی و حتی نظراتت رو بهشون بگو و هرچقدر بهشون نزدیک بشی اونها هم بهت نزدیک میشن ..
ولی همیشه با احترام باش ...
عزیزم خانواده شوهرت کسانی نیستند که کنار بزاریشون و کمتر پیششون بری بلکه یه موقع هایی پیش میاد که ادم مجبور میشه یه مدت زیادی همدیگر رو ببینند پس بهتره که رابطه ات ورفت و آمدت طوری باشه که از بودن اونها فراری نباشی و دوستشون داشته باشی...
منم خانواده شوهرم یکمی ابراز محبت براشون خیلی سخته بود هم توی زبون و هم توی رفتار ولی پیش خودم همیشه می گفتم که همه قلب رئوفی دارند و مطمئنم که همه عاشق این هستند که یکی بهشون محبت کنه پس من بدون در نظر گرفتن این مساله اونها خودم بهشون محبت می کردم هم زبونی و هم عملی ولی جالبه که الان اونها از من پیشی گرفتند
پس شما هم می تونی موثر باشی و تاثیر زیادی بزاری.
در ضمن از جاریهای عزیزت هم بخواه که حرفی از اونها پیش شما نزنند چون اینطوری شما هم بیشتر بدبین میشی و هم اینکه شما بیشتر آسیب میبینی جالبه که اونها از شما پیش جاریهات چیزی می گن و اونها هم سریع به شما انتقال می دن پس مواطب رفتارت و افکارت باش و به کسی اجازه این کارها رو نده

[baharann]

دلخسته جان واقعا چرا اجازه میدی که جاری هات بین رابطه شما دخالت کنن
این کار اونا خبرچینیه
نتیجه خبر چینی هم جز به هم زدن چند تا رابطه بیشتر نیست
سعی کن زیاد بهشون اجازه ندیدی که بخان این کارو بکنن ...بحث و عوض کن...به یه بهونه ای ازشون جدا شو...خلاصه ..
این حرفهای اونا بیشتر باعث میشه که اذیت بشی

[دلخسته]

سلام چشم راهکاراتون رو به کار میگرم ممنونم به خاطر راهنمایی تون

[nihva]

عزیزم منم با مریم و بهاران موافقم به شوهرت که بگی مسائل هرچه قدر هم که کوچیک باشند با دخالت مردا بزرگتر جلوه میکنن پس خودت مودبانه جوابشونو بده به نظر من اگه می بینی جاریات داره حرف میبرن و میارن با ااونا هم کم رفت و آمد کن هر وقت هم حرفی از خواهر شوهرات زدن بگو بیخیال و بعدشم بحثو عوض کن

[eghlima]

دلخسته جان با حرفهای چشمک عزیز کاملا موافقم به عبارتی دیگر طوری رفتار کن که در کنارت باشند نه در مقابلت
محبت کردن و احترام بهترین راه حل
وگرنه اگه شما هم بخوای مثل اونا رفتار کنی و جواب بدی چه فرقی خواهید داشت............
در مقابل جاری هاتم طوری رفتار کن که انگار خانواده همسرتو مثل خانواده خودت می دونی و از اینکه پشت سرشون حرف بشنوی ناراحت می شی...........

اینطوری هم اعصاب خودت راحتتره و هم همسرت...........
عزیز من حرف یه روز دو روز نیست حرف یه عمر زندگی با اونهاست
و هیچ چیزی هم لذت بخش تر محبت کردن و محبت دیدن و دوست داشتن و دوست داشته شدن نیست........