سلام
انگار دیگه وقتشه ،به قول دوستان حس میکنم ظرفیتش رو پیدا کردم، می خوام ازدواج کنم!
البته متاسفانه هنوز پیداش نکردم:)
لطفا به سوالات من که احتمالا ادامه دار خواهند بود، جواب بدین
1-معرفی کردن خونوادگی دختر و پسر به هم، چه شرایط و ویژگی هایی داره ؟
فرض کنین کسی می خواد یه دختر رو به من معرفی کنه و تنها خونواده دختر رو میشناسه و تا حد زیادی از نظر خونوادگی، اون خونواده رو تایید می کنه ،
اما فقط یکی دوبار دختر اون خونواده رو دیده و مثلا میزان تحصیلاتش رو میدونه ، ولی از خصوصیات اخلاقی یا ویژگی های خاص اون دختر مطلع نیست،
ایا رفتن به چنین خواستگاری عقلانیه ؟
ساده بگم، جدا از این نوع معرفی کردن ها، کسی به نتیجه میرسه ؟!:(
2-ایا برگزاری جلسه ای بدون حضور پسر، و تنها برای پسندیدن ظاهر دختر و خونوادش، از جانب مادر پسر، منطقیه ؟ (نمی خوام قضاوتی بکنم، صرفا می خوام مسئله برای خودم حل بشه)،
ایا این جلسه و هدف از وجود اون، نوعی توهین به دختر نیست ؟
اگه بخوایم درست ترین و بهترین روش رو انتخاب کنیم، وجود این جلسه چقدر ضروریه ؟
بهتر نیست با جرات و در عین حال احترام از خونواده پسر خواسته بشه ، در اولین جلسه خواستگاری، خود پسر هم حضور داشته باشه ؟
3-از منظر دختر خانم :
(من حس کنم پسری که به خواستگاری من اومده، من رو به اعتبار موقعیت اجتماعی خونوادم انتخاب کرده
و من از قبل انتخاب شدم و شاید وجود داشتن یا نداشتن بعضی خصوصیات من، برای خواستگارم چندان با اهمیت نیست
در مجموع فکر میکنم، در خواستگاری سنتی خواسته یا ناخواسته، موقعیت خونوادگی در اولویت اول قرار می گیره
با این حساب ناخوداگاه این احساس در من به وجود اومده که من و ویژگی های شخص من انتخاب نشده، بلکه خونواده من، به عنوان طرف وصلت انتخاب شده )
3- ایا واقعا ممکنه یه همچین حسی در یه دختر به وجود بیاد ؟
چطور میتونم با به وجود اومدن این احساس در طرفم، مقابله کنم ؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)