به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 91 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1389-1-16
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,555
    سطح
    43
    Points: 4,555, Level: 43
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 195
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    850

    تشکرشده 839 در 390 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تغییر روش برخورد با همسرم

    سلام دوستای خوبم
    دیشب رفتم، باباش گفت چرا تا تعطیل شدی نیومدی؟
    گفتم فلانی نخواست منو بیاره ولی من خودم اومدم، آخه باباش خیلی منو دوست داره، تو قضیه مادرشوهرمم که من هرکاری از دستم بر میومد کردم و هر روز بیمارستان بودم همش بهم میگه من شرمندتم، همش تشکر میکنه
    شوهرم یه لبخند زد بعد اومد دنبالم و هی گفت خوبی؟ منم سعی کردم تمام دلخوری و دلشکستگیمو مثل همیشه گوله کنم بندازم گوشه دلم و آروم جوابشو دادم
    بعد یه کم باهام صحبت کرد ، حالا بگذریم که یکی دوتا تیکه بهم انداخت که واقعا دلمو سوزوند
    ولی سعی کردم همش این صحبتتون تو ذهنم مرور کنم که الآن شرایطش مناسب نیست
    ولی آخر شب که برگشتیم بهش گفتم دیگه هیچوقت اینطوری تنهام نزار، دلم گرفت وقتی بهم گفتی اگه میخوای خودت بیا و اگرم نمیخوای نیا
    بهش گفتم شاید برای تو تنهایی راحت باشه ولی من خیلی اذیت میشم
    هیچی نگفت
    بعدشم اومدیم خونه و یه کمک کامپیوتری میخواست براش انجام دادم و ظاهرا همه چی روبراهه

    دوستای خوبم حالا بهم یاد میدین باید چطوری باشم؟
    من خیلی رفتارهای زنانه دارم ولی وقتی چند تاشو بروز دادم و شوهرم بهش گفت لوس بازی، حالا گاهیم که ناخودآگاه میخوام کاری انجام بدم جلوی خودمو میگیرم ، از ترس اینکه دوباره چطوری میزنه تو ذوقم
    تو رو خدا بهم یاد بدین
    تو این تاپیک میخوام فقط یاد بگیرم

  2. 7 کاربر از پست مفید shamim_bahari2 تشکرکرده اند .

    shamim_bahari2 (یکشنبه 28 اسفند 90)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 تیر 92 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1390-7-28
    نوشته ها
    195
    امتیاز
    2,449
    سطح
    29
    Points: 2,449, Level: 29
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    370

    تشکرشده 371 در 137 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تغییر روش برخورد با همسرم

    سلام شمیم جان

    من یه چند وقتی بود اینجا نیومدم امروز که تاپیکهاتو خوندم متوجه فوت مادر شوهرت شدم بهت تسلیت میگم بقای عمر پدر و مادرت باشه
    راستش من که دارم نسبت به شوهرم بی احساس میشم و یه جورایی دیگه ازش خوشم نمیاد منتظرم بچم بدنیا بیاد اگه بشه از ایران برم اونجا از حق و حقوق واقعیم استفاده کنم و ازش جدا شم نمیدونم وقتی حرفهاش و رفتاراش یادم میاد ازش بدم میاد الان فقط به فکر خودم و بچم هستم ولی امیدوارم زندگی تو درست شه همانطور که میخوای و جواب احساسات و محبت هاتو بگیری عزیزیم

  4. 2 کاربر از پست مفید taranee تشکرکرده اند .

    taranee (سه شنبه 25 بهمن 90)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 91 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1389-1-16
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,555
    سطح
    43
    Points: 4,555, Level: 43
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 195
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    850

    تشکرشده 839 در 390 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تغییر روش برخورد با همسرم

    سلام ترانه عزیز، نی نی گولو خوبه؟
    نمیدونم چی بگم
    امیدوارم زندگی هر دومون درست بشه، امیدوارم یه جرقه تو زندگیت همه چیزو زیر و رو کنه و امیدو به زندگیت برگردونه
    میدونی ترانه جون تو حالا یه کوچولو داری و دیگه تنها نیستی، من دور بچه دار شدنو خط کشیده بودم ولی وقتی یه مادرو میبینم، یا وقتی برخورد همسرم و خواهر برادرشو در مورد مادرشون میبینم احساس میکنم شاید گمشدمو تو محبت فرزد پیدا کنم،
    یه جورایی دلسردم، برام دعا کن
    منم اگه قابل باشم برات دعا میکنم عزیزم

  6. 3 کاربر از پست مفید shamim_bahari2 تشکرکرده اند .

    shamim_bahari2 (سه شنبه 25 بهمن 90)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: تغییر روش برخورد با همسرم

    سلام شمیم جان
    امیدوارم مشکلاتت هر چه زودتر بر طرف بشه
    من تورو کاملا درک می کنم که چه قدر بانک عاطفیت این روزا خالیه و چه قدر نیاز به محبت همسرت داری گاهی وقتا منم اینطوری میشم

    ولی از نوشته هات یه حسی رو گرفتم و گفتم شاید به درد ت بخوره
    شمیم احساس می کنم خیلی داری بهش می چسبی
    خیلی داری ازش تقاضای محبت می کنی
    خیلی بهش نشون می دی که عاشقشی
    خیلی زیاد هواشو داری
    شاید مستقیم نگیا ولی با نگاهت و رفتارت اینا رو بهش نشون می دی
    یه جوری انگار اون خیالش و خاطرش از جانب عشق تو راحته و هیچ تلاشی برای بدست اوردنه عشق تو نمی کنه
    یه جورایی همه جوره خیالشو راحت کردی شمیم جون
    ولی الان فقط روی این چیزا فکر کن
    چون موقعیت همسرت اصلا مناسب نیست
    سعی کن یه کم از این حالت درش بیاری و در بیاد بعد روی این مسئله فکر کن


    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  8. 3 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (چهارشنبه 26 بهمن 90)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 91 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1389-1-16
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,555
    سطح
    43
    Points: 4,555, Level: 43
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 195
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    850

    تشکرشده 839 در 390 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تغییر روش برخورد با همسرم

    دوستای خوبم سلام
    ببخشید که نتونستم زودتر بیام، خیلی شلوغیم به خدا
    یه اتفاق فوق العاده افتاده، شوهرم سعی میکنه هرطوری هست به من محبت کنه، همش ازم تشکر میکنه و از اتفاقات روزانش برام میگه ، امروز اومد در شرکتم و کلید ازم گرفت که بره خونه کلیدشو جاگزاشته بود برداره، وقتی برگشت که کلیدمو پس بده کلی برام خرید کرده بود
    واقعا داریم عاشقانه زندگی میکنیمپ
    همون چیزی که همیشه ازش میخواستم و اون بی تفاوت بود
    دعا کنین روزهای سیاه زندگیم هیچوقت برنگرده، دعا کنین رفتارش دیگه هیچوقت عوض نشه
    من اگه جائیم دلخور میشم هیچی نمیگم و سکوت میکنم، نمیزارم جو خراب بشه، اگه دلخوریها همینطوری کوچولو باشه تحمل میکنم به خدا ولی اگه مشکلات اساسیمون دوباره پیش بیاد نمیدونم چکار کنم
    راستی
    قرار بود اینجا یه چیزایی یاد بگیرم
    برام مینویسین؟

  10. 6 کاربر از پست مفید shamim_bahari2 تشکرکرده اند .

    shamim_bahari2 (دوشنبه 01 اسفند 90)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 06 بهمن 91 [ 01:44]
    تاریخ عضویت
    1390-9-13
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    1,105
    سطح
    18
    Points: 1,105, Level: 18
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 24 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تغییر روش برخورد با همسرم

    سلام شميم جان من هميشه پيگير مطالبت هستم. بابت همه اتفاقات ناخوشايندي افتاده متاسفم.
    ولي از اينكه اينطور ميگي خيلي خوشحالم. به نظر من بهترين كاري كه مي توني انجام بدي پررنگ كردن خوبي هاي همسرت در نظر خودت هست. سعي كن همين جا يا يه جايي براي خودت همه خوبي هاشو بنويس. همون طور كه فبلا با جزئيات رفتارها و حرفهاي آزاردهنده شو مطرح ميكردى. سعى كن خوبي هاشو با خودت مرور كنى. سعى كن اون آدم خوب درونش رو كه روز خاستگارى جذبت كرد كشف كنى.
    نميخاد خيلى هم به روش بيارى ولى مطمئن باش وقتى از درون اونو تاييد كنى ناخودآگاه روى رفتارت تاثير داره و اون انرژى مثبت تو زندگي ات تقويت ميشه.
    به خوبيهاش فكر كن!
    نشون بده قبولش دارى.

  12. کاربر روبرو از پست مفید Ideal00 تشکرکرده است .

    Ideal00 (سه شنبه 02 اسفند 90)

  13. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 91 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1389-1-16
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,555
    سطح
    43
    Points: 4,555, Level: 43
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 195
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    850

    تشکرشده 839 در 390 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تغییر روش برخورد با همسرم

    Ideal عزیز ممنون
    راستش دارم سعی میکنم همینطور باشم، هرچند یه جورایی خیلی چیزها دست نخورده مونده
    مثلا پریشب خونه باباش دعوت بودیم، شوهرم گفت بابا دعوت کرده یعنی بازم به من زنگ نزدن، منم اهمیت ندادم و رفتم ولی وقتی رسیدم دیدم کلی مهمون غریبه دارن و من نمیدونستم
    به شوهرم گفتم چرا بهم نگفتی؟ گفت وا نگفتم؟ فکر کردم گفتم
    آخه این حرفه؟
    منم لباسی پوشیده بودم که به درد مهمونی خانوادگی میخورد
    خیلی ناراحت شدم ولی سعی کردم فراموش کنم
    انگار فقط من باید تغییر کنم

    یا دیشب اومد گفت یکی بهم اس ام اس داد منم جواب دادم بعد زنگ زدم دیدم دوست تو هست
    همونی که گفتم تو ماه عسل بهش اس ام اس داده بود
    خیلی حالم بد شد
    فقط یکبار گفتم اون شماره تو رو از کجا داشت؟ گفت فکر کرده شماره تو هست
    منم یه کم رفتم تو هم
    ولی بعدش یاد حرفهای شما افتادم و دوباره باهاش مهربون شدم

  14. 3 کاربر از پست مفید shamim_bahari2 تشکرکرده اند .

    shamim_bahari2 (سه شنبه 02 اسفند 90)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 06 بهمن 91 [ 01:44]
    تاریخ عضویت
    1390-9-13
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    1,105
    سطح
    18
    Points: 1,105, Level: 18
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 24 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تغییر روش برخورد با همسرم

    سلام عزيزم
    بابت اين قضيه دعوت و اين حرفا اصلا خودت رو نبايد ناراحت كنى يعنى واقعا چيزى نيست!
    خانواده شوهر من هم همينن يعنى از اين هم پيچيده تر! مثلا ميگن وقتي مادر بزرگ خونه ماست شما بايد بياين بدون انكه به هيچ كدوممون بگن و گاهي ما اصلا خبر نداريم و نميريم و ناراحت ميشن! اوايل كمى گيج بودم ولى الان ديگه دستم اومده من هم هر وقت بخوام دعوتشون كنم ميگم همسرم زنگ بزنه به اين بهونه كه با اون رودربايستى ندارن
    ولى سخت هم نميگيرم پاش بيفته خودم هم زنگ ميزنم
    در كل اينا همه حاشيه اس و اصل زندگي و برخورد خودتونه. البته طبيعيه كه هر دوتون هنوز همون آدما هستيد بنابراين منتظر ظهور ناراحتى ها باش.
    ولى كمى تحمل كن تا اوضاع زنگى آروم شه
    با اين منبع غنى محبتى كه دارى مطمئنم ميشه. ولى تا هر دو با هم تصميم به تغيير نگيريد فايده نداره و بايد اين كار در آرامش و صميميت انجام شه. كى شوخ طبعى هم گاهى ميتونه موثر باشه.
    براى ما هم از روزاي خوبت بگو!
    موفق باشي

  16. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 91 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1389-1-16
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,555
    سطح
    43
    Points: 4,555, Level: 43
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 195
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    850

    تشکرشده 839 در 390 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تغییر روش برخورد با همسرم

    Ideal عزیز سلام
    راستش من میدونم بعضی اوقات الکی خودمو حرص میدم، مثلا جمعه قبل میخواستم ختم انعام بگیرم، به چند نفرم گفتم ولی خواهر شوهرهام گفتن که خسته ایم و بزار یه هفته دیگه منم قبول کردم ولی بهشون گفتم این جمعه 100% چون هفته بعدش خودم آمادگی ندارم و قبول کردن،
    دو روز پیش شوهرم گفت آره جمعه میخوایم بریم بهشت زهرا، گفتم مگه من مهمون ندارم؟
    گفت مهمون چی؟ گفتم ختم انعام
    برگشته میگه مگه خواهرم صد در صدش کرد؟ آتیش گرفتم، گفتم من کاری به خواهرت ندارم چون بهش گفته بودم حتما این جمعه هست ولی در هر صورت من مهمونامو دعوت کردم حالا هر طور دوست دارن
    تو این دو روز تو هول و ولا بودم که قراره دعوا بشه و برنامم به هم بخوره یا با لجبازی اجرا بشه
    نکته جالب اینه که بخاطر مادر خودشه، دور از جون مادر من، اگه برا مامان خودم بخوام اینکارو بکنم چکار میکنه
    خلاصه همه این حرفها و تصویر سازی از مشکلاتی که ممکنه پیش بیاد تو سرم میچرخید
    البته حق دارم چون عین این اتفاقها بارها افتاده، شاید همین باعث این تصویر سازیهای صد در صد منفی میشه
    ولی از درون سعی کردم به چیزایی که اینجا یاد گرفتم فکر کنم، پیش خودم فکر کردم باید متفاوت و با ظاهری آرام رفتار کنم، بعد از یه دو دوتا چهارتا دیدم اگه بگم مهمون دعوت کردم دیگه نمیتونه چیزی بگه پس نیازی به تشنج نیست، خلاصه با کلی استرس بهش گفتم و بعد از یه تماس تلفنی با خواهرش همه چی حل شد
    تازه کلیم بابت اینکه به فکر مادرشم ازم تشکر کرد

    میخوام بدونم با این اوضاع منفی درونم چکار کنم؟
    رفتارم خیلی منطقی و آرومه ولی خودم داغون میشم
    یعنی یه کاری که میخوام بکنم اینقدر نکات منفیشو با خودم مرور میکنم که وقتی به نتیجه میرسم واقعا خستم
    باید چکار کنم؟
    اینم در نظر بگیرین که در مورد همه خواسته هام نمیتونم بی تفاوت باشم و به خودم بگم نشد که نشد
    منم آدمم و یه چیزایی رو دوست دارم و بعضی مسائل واقعا برام مهمه
    ممنون میشم اگه راهنمائیم کنین

    یه نکته کوچولو دیگه اینکه شوهرم خیلی بهم محبت میکنه
    یه جورایی داره سعی میکنه کارهای این مدتمو جبران کنه، و البته یه جمله بهش گفتم که خیلی روش تأثیر گذاشت
    من همیشه بهش گفته بودم تنها کسی هستی که دارم، و بدون اینکه حتی یه کم احساس بعد از شنیدن این حرف به خرج بده بهم میگفت اشتباه میکنی، پدر مادر، خواهر برادر و دوستان هستند و ما فقط همدیگه رو نداریم
    شب بعد از خاکسپاری، بغلم کرده بود، و بهم گفت از همه کارهایی که کردی ممنونم و خوشحالم که دارمت
    همون موقع آروم بهش گفتم یادته همیشه میگفتم فقط تو رو دارم؟
    اما هیچوقت نتونستم بهت بگم چرا ولی حالا میگم، پدر مادر و خواهر برادر یه روزی تنهامون میزارن و میرن، من میمونم با تو، اگه تو رو نداشته باشم هیچی ندارم، سکوت کرد
    از فرداش کلی رفتارش عوض شد

  17. 6 کاربر از پست مفید shamim_bahari2 تشکرکرده اند .

    shamim_bahari2 (چهارشنبه 03 اسفند 90)

  18. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: تغییر روش برخورد با همسرم

    شمیم جان سلام.خوبی؟
    خیلی خوشحالم که خوشحالی اما لطفا سعی کن از این به بعد خیلی سنجیده رفتار کنی،حواست باشه واسه محبتهایی که به خونواده شوهرت کردی کوچکترین منتی نذاری که نتیجه کاملا برعکس این (خوب شدن رفتار شوهرت) میگیری و زحماتت رو ضایع میکنی.
    بزار شوهرت بفهمه که انگار این طرز برخورد وظیفه شما بوده، چون مطمئنا ایشون هم نسبت به شما و خونوادتون از طرز رفتار شما الگوبرداری میکنن.مطمئن باش.
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  19. 3 کاربر از پست مفید آفتاب همدرد تشکرکرده اند .

    آفتاب همدرد (یکشنبه 07 اسفند 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 98
    آخرين نوشته: شنبه 05 مهر 93, 01:51
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 اردیبهشت 93, 09:49
  3. میخوام تغییرکنم...
    توسط tamanna139269 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 44
    آخرين نوشته: شنبه 29 تیر 92, 22:43
  4. آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟
    توسط خاموش در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 فروردین 90, 12:55

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:04 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.