RE: حسادت يا توقع بيجا؟! چگونه اين احساسات بد را ريشه كن كنم؟( لطفا راهنمايي كنيد)

نوشته اصلی توسط
yekta_b
من حتي به پيشرفت برادرم هم توي زندگيش دارم حسادت ميكنم چون فكر ميكنم اين دختر لايق اين زندگي نيست و داداشمو خوشبخت نكرده.از بعضي از افراد نزديك خانوادش شنيدم كه چجوري امور زندگي داداش منو دست گرفته
حتي از بد اخلاقي هاشو بد عنقي هاشو اين چيزها هم نسبت به داداشم شنيدم
یکتاجون به نظر من پیشرفت داداشت اتفاقا غیرمستقیم واسه شما هم خوبه و باید باعث خوشحالیتون باشه،در مورد رفتار ایشون هم با داداشتون و اینکه ایشون رو تونسته خوشبخت کنه یا نه اصلا لازم نیست شما فکرتو مشغول کنی،این داداشتون هستن که باید احساس خوشبختی کنن و از ایشون راضی باشند و یا نه.شاید اگه از ایشون بپرسید بگن من خیلی هم از خانومم راضی هستم!
وقتي در مورد يك چيزي نظر ميدهم هم داداشم هم خانمش اصلا گوش نميدهن به نظرم و داداشم مسخره هم ميكنه
من جای شما باشم بدون اینکه خودشون ازم بخوان،بهشون افتخار نمیدم که از نظر من مطلع بشن! در صورتی هم که خودشون نظر شما رو جویا شدند،سعی کنید بدون منفی بینی، در صورتی که از نظرتون انتقاد شد،به صورت جرات مندانه (محترمانه) یا دفاع کنید و یا اگه منطقی گفتند قبول کنید.
منم این حسارو یه کم نسبت به خانوم داداشم دارم متاسفانه،اما اصلا جدی نمیگیرم و سعی میکنم زندگی و طرز تفکر خودم واسم مهم باشه و مقایسه نکنم.
وقتی به این فکر کنی که الان که شما داری راجع به کارهای ایشون فکر میکنی و شاید هم حرص میخوری،احتمالا ایشون اصلا به فکر شما نیستند و آروم دارند زندگیشونو میکنن، بی خیال میشی و سعی میکنی به خاطر یه موضوع بی اهمیت خودتو ناراحت نکنی.
[align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...[/align]
علاقه مندی ها (Bookmarks)