سلام-من مسعودهستم-خوشحال میشم کمک کنید
10سال پیش ازدواج کردم.40 سالمه با همسرم11سال اختلاف دارم.خونه وماشین و..کلاًزندگیم جوره.دراول ازدواج اختلافکوچکی بین خانواده من وهمسرم روی دادکه به نوعی مدیریتش کردم.ترددمرتکبین خطا تا مدتی و...اما متاسفانه همسرم درعوض تشکرازحمایت های من هرروزازروزقبل طلبکارترشدوهرروزجسورتر.بع از5سال خدایه دخترنازومامانی بهمون داد.همسرم به جای شکرگذاری شروع به غرولندکردکه چرا دخترم شکل خودم نشده(من مردجذابی هستم اما خوشگل نیستم)بگذریم الان کارم به جای بحرانی کشیده همسرم بی ادبی روازحدگذرونده وحتی وقتی ازسرکارخسته برمیگردم به جای سلام توهین می کنه.حتی اشتباهات خودش روبه گردن من میندازه.هرمشکلی که پیش میادسریع تلفن میزنه به خواهرهاش وتنها دوستش وسیاه نمایی میکنه وروضه ای می خونه که بیا وببین.بخاطردخترم معمولاًچیزی بهش نمی گم اما ازعصابانیت روبه انفجارم.تاچندروزپیشتوهین های متعددبه مادروپدرمرحومم روبی جواب می ذاشتم اماچندوقتیه که جواب متقابل میدم.حدس میزنم مشکل تربیتی داشته باشه چون با هیچکس نمی تونه رفت وآمدبکنه به جزخواهرهاش.نمونه یه روزمادرم النگوهای جدیدش رودیدوبا توجه به شباهتش با النگوهای خودش پرسیدمدل النگوهای من خریدی؟وقتی به خونه برگشتیم چنان توهین هایی به مادرم کردکه جای گفتنش نیست.خونه روبه نامش کردم ،حدود15میلیون تومان طلا براش خریدم.ازنظرمالی دررفاهه...ولی جالبه بدونیدکه با اینکه خونه داره همه این چیزا روثمره تلاش ودرایت خودش می دونه.سالی سه چهاربارهم مسافرت میره ولی همیشه غرولندش به آسمونه که من جایی نمی رم.دیگه ازش خسته شدم.علاقه ای بهش ندارم.ناراحتی قلبی هم گرفتم ،بخاطرشغلم آرتروزپاهم گرفتم(جالبه که اینها رومادرزادی میدونه)تنها عاملی که باعث شده طلاقش ندم دخترمه.اما نگرانم که دخترم مثل همسرم تربیت بشه.شما بگیدچیکارکنم؟درآمدمماهی یک میلیون وپانصدهزارتومانه.تحصیلاتم لیسانس وتحصیلات خانمم دیپلم واصلاًاهل مطالعه نیست.فقط تلفن زدن وپشت خلق خداساززدن وازخودش وگذشتهاش وپشت خانواده شوهرفحش دادن .
علاقه مندی ها (Bookmarks)