RE: اسیر شدم (همسرم مرا محدود می کند)
سلام عدل عزیز
خب راستش این یه واقیعتیه و هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ عرفی تو باید از همسرت اجازه بگیری
البته قبول دارم مردها در خیلی موارد شور این قضیه رو در میارن.چندین روایت و حدیث در این مورد داریم.پس هم شما و هم مهسای عزیز روی این مسئله گیر ندین چون به هرکسی بگین حق رو به شوهراتون میده.
من که از خدامه تنها خونه مادرم برم.چون اگر اون باشه یا مدام اخم و تخم میکنه یا هرچی میگم به من چشم غره میره.یا شاید بخوام 4 تا حرف راجع به مادرشوهرم به مادرم بزنم و کمک بخوام ازش.پس این انقدر هم بد نیست.
اینم بدون که خانوادت همیشه پشتیبان تو هستنوشاید حرف دل و زبونشون یکی نباشه ولی تو پاره تن اونایی و همیشه کنارتن.
کاری نکن که همسرت عصبانی بشه.نذار کار به عصبانیت بکشه.نذار حرمت ها از بین بره.الان اول راهی .من حسرت روزای اول زندگیموئ میخورم.کاش بعضی حرفا رو در عصبانیت به همشرم نگفته بودم.کاش اون در عصبانیت منو نزده بود و هزار تا کاش دیگه......
از روزای نیومده نترس.محکم باش.ارداه قوی داشته باش.از الان غصه فرداها رو میخوری؟اینجوری که نمیشه زندگی کرد.امروز رو بچسب.امروز خوب باش.خوب بگذرون.
سوره مزمل رو بخون.اثرش فوق العادست.و ضمنا صبور باش.
زندگی در این دنیا همینه.سخت.سعی کن بسازی و راهای خوب پیدا کنی.
با گریه کردن چیزی درست نمیشه.با خدا صحبت کن.از اون بخواه.
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)