سلام . دختری 22 ساله ام که مدتهاست در تنهایی به زندگی ام ادامه میدهم. من حقیقتا"خسته ام و دیگر حوصله تلاش کردن برای زندگی را ندارم . بارها به خود کشی فکر کرده ام و چند باری آنرا انجام داده ام ولی هر بار نشد. هنوزم می دونم که می خوام این کارو انجام بدم ولی دنبال فرصتم.نمی دونم چه راهی رو انتخاب کنم که راحت و مطمئن باشه . من بامادرم تنها زندگی میکنم. چند ماه پیش عمل سختی که مربوط به ستون فقراتم بود انجام دادم که هزینه بالایی داشت و الان هم دارم دوره نقاهتم رو میگذرونم و راستش خجالت می کشم با این همه زحمتی که مادرم برای بهبودی من کشید این بلا رو سرش بیارم ولی از طرفی هم انگیزه ای ندارم که به زندگیم ادامه بدم. من فوق العاده آدم حساسی هستم و بی وفایی های انسانهای دور وبرم ازجمله پدرم که در سن پایین مرا ول کرد و رفت و همچنین ل کمبود عشق در زندگی ام مرا بسیار آزار می دهند . اگر می توانید واقعا راهنماییم کنید وگرنه که هیچ. من دنبال حرف های تکراری نیستم .ممنون.
علاقه مندی ها (Bookmarks)