به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 19:31]
    تاریخ عضویت
    1390-10-14
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    950
    سطح
    16
    Points: 950, Level: 16
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 49 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکل انتظارات من و انتظارات شوهرم (لطفاً، آقایون کمک کنند)

    با سلام
    1. می دونین مشکل من اینه که از هر کار خوبی که شوهرم در حقم انجام داده تعریف بکنم یا تشکر بکنم، دیگه اون کار رو برای من تکرار نمی کنه ( برعکس مطالعاتی که داشتم گفتن از مرد در مقابل کار های خوبش باید تشکر و قدردانی کرد)
    2. شوهرم همیشه انتظار داره با کل خانوادش رابطه نزدیک داشته باشم مثلاً حتی وقتی اونها تو مسافرتن از من می خواد که زنگ بزنم و احوالشون رو بپرسم! این در حالییکه هیچوقت خودش در قبال خانواده من از این کارا نمی کنه که هیچی ، وقتی بریم خونه مامانم اینا همش یه طرف کز می کنه و اخم و تخم و سکوت؟؟؟
    3. مشکل دیگم: شوهرم با خانوما راحته، یعنی نه اینکه هیز باشه ها نه البته فکر نکنم انطوری باشه! ولی انقدر به این خانوما میدون می ده که خانما راحت کم مونده از سر و کولش بالا برن مثلاً زن پسر عموش که تازه ازدواج کرده و ... من رو بعضی ها اصلاً حساس نیستم ولی وقتی می بینم یکی ادا و اطفارای غیر منطقی در میاره خب حساس میشم و به شوهرم تذکر می دم ولی دفعه بعد همون آش و همون کاسه بلکه هم بدتر.
    نمی دونم از آقایون کمک خواستم چون زبون همجنساشون اونا بهتر می دونن
    من موندم چیکار کنم ؟
    همیشه تشنه محبت از طرف اونم
    1. حسرت دارم بیاد با من صحبت کنه ، در حالی که با خانم های دیگه انقدر شیرین و با لذت صحبت می کنه
    2. کسی هست که طاقت غصه هیچکس رو نداره ، ولی یه بار نشده ناراحت بشم و گریه کنم بیاد و از دلم در بیاره همش سکوت و تو خودشه
    3. هر جور بخواین براش مایه گذاشتم، اصلاً هر نوع روشی که زن باید برای همسرش کنه تنوع، رومانتیک و... براش کم نذاشتم .
    4. آرزوی هر مردی اینه که زنش محبتش کنه ، نوازشش کنه، تقدیرش کنه ، با الفاظ قشنگ صداش کنه ، همه محبتا از طرف منه، اما دریغ از حتی یک کلمه دوستت دارم.
    تو رو خدا شما بگین مردا از ما زنا چی می خوان؟ چه جوری باشیم محبت کنیم یا نکنیم، یعنی نباید بگیم فلان کارت منو ناراحت کرده ، یا نگیم که فلان کارت منو خوشحال می کنه؟
    خواهشم اینه که هر کس در مورد خودش بیاد نظر بده
    من خیلی از این کتابهای روانشناسانه راجع به شناخت مردا خوندم ولی هیچکدوم کارساز نیست. شاید طبع مردای خارجی فرق می کنه.
    من از همه شما آقایون ارونی که اکثراً زندگی های مشابه داریم و اکثر بحث ها شبیه هم هست. کمک می خوام.
    بهترین راه رو بگید. شاید اکثریت نظرات تبدیل به یه راه حل بشه که به کار خیلی ها بیاد
    ممنونم از همه کسایی که وقت می ذارن تا این زندگی های چند روزه تبدیل به شیرین ترین زندگی ها بشه

  2. کاربر روبرو از پست مفید حق طلب تشکرکرده است .

    حق طلب (چهارشنبه 14 دی 90)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 19:31]
    تاریخ عضویت
    1390-10-14
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    950
    سطح
    16
    Points: 950, Level: 16
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 49 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    آخه دیگه باید چیکار کنم...

    ممنون از شما
    ولی جداً دلم می خواست بدونم که چرا ما هر چی کوتاه می یایم شوهرامون یه جور دیگه تا می کنن. از آقایون کمک خواستم چون گفتم شاید ما خانوما زبون اونا رو بلد نیستیم و تو موقعیتهای خاص باید چه رفتارهایی نشون بدیم تا بهترین جواب و منطقی ترین جواب رو بگیریم

  4. کاربر روبرو از پست مفید حق طلب تشکرکرده است .

    حق طلب (یکشنبه 30 بهمن 90)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 19:31]
    تاریخ عضویت
    1390-10-14
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    950
    سطح
    16
    Points: 950, Level: 16
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 49 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دیگه باید چیکار کنم؟ ...

    با سلام
    به همه مهربونایی که دوستدار دادن هدیه یه راهکار خوب به هم نوعانشون هستند.
    1. می دونین مشکل من اینه که از هر کار خوبی که شوهرم در حقم انجام داده تعریف بکنم یا تشکر بکنم، دیگه اون کار رو برای من تکرار نمی کنه ( برعکس مطالعاتی که داشتم گفتن از مرد در مقابل کار های خوبش باید تشکر و قدردانی کرد)
    2. شوهرم همیشه انتظار داره با کل خانوادش رابطه نزدیک داشته باشم مثلاً حتی وقتی اونها تو مسافرتن از من می خواد که زنگ بزنم و احوالشون رو بپرسم! این در حالییکه هیچوقت خودش در قبال خانواده من از این کارا نمی کنه که هیچی ، وقتی بریم خونه مامانم اینا همش یه طرف کز می کنه و اخم و تخم و سکوت؟؟؟
    3. مشکل دیگم: شوهرم با خانوما راحته، یعنی نه اینکه هیز باشه ها نه البته فکر نکنم انطوری باشه! ولی انقدر به این خانوما میدون می ده که خانما راحت کم مونده از سر و کولش بالا برن مثلاً زن پسر عموش که تازه ازدواج کرده و ... من رو بعضی ها اصلاً حساس نیستم ولی وقتی می بینم یکی ادا و اطفارای غیر منطقی در میاره خب حساس میشم و به شوهرم تذکر می دم ولی دفعه بعد همون آش و همون کاسه بلکه هم بدتر.
    نمی دونم از آقایون کمک خواستم چون زبون همجنساشون اونا بهتر می دونن
    من موندم چیکار کنم ؟
    همیشه تشنه محبت از طرف اونم
    1. حسرت دارم بیاد با من صحبت کنه ، در حالی که با خانم های دیگه انقدر شیرین و با لذت صحبت می کنه
    2. کسی هست که طاقت غصه هیچکس رو نداره ، ولی یه بار نشده ناراحت بشم و گریه کنم بیاد و از دلم در بیاره همش سکوت و تو خودشه
    3. هر جور بخواین براش مایه گذاشتم، اصلاً هر نوع روشی که زن باید برای همسرش کنه تنوع، رومانتیک و... براش کم نذاشتم .
    4. آرزوی هر مردی اینه که زنش محبتش کنه ، نوازشش کنه، تقدیرش کنه ، با الفاظ قشنگ صداش کنه ، همه محبتا از طرف منه، اما دریغ از حتی یک کلمه دوستت دارم.
    تو رو خدا شما بگین مردا از ما زنا چی می خوان؟ چه جوری باشیم محبت کنیم یا نکنیم، یعنی نباید بگیم فلان کارت منو ناراحت کرده ، یا نگیم که فلان کارت منو خوشحال می کنه؟
    خواهشم اینه که هر کس در مورد خودش بیاد نظر بده
    من خیلی از این کتابهای روانشناسانه راجع به شناخت مردا خوندم ولی هیچکدوم کارساز نیست. شاید طبع مردای خارجی فرق می کنه.
    من از همه شما آقایون ارونی که اکثراً زندگی های مشابه داریم و اکثر بحث ها شبیه هم هست. کمک می خوام.
    بهترین راه رو بگید. شاید اکثریت نظرات تبدیل به یه راه حل بشه که به کار خیلی ها بیاد
    ممنونم از همه کسایی که وقت می ذارن تا این زندگی های چند روزه تبدیل به شیرین ترین زندگی ها بشه
    5. اونچه سر separعزیز راجع به سیگار کشیدن اومده دقیقاً همون سر منم اومده! و ...

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 دی 90 [ 15:59]
    تاریخ عضویت
    1389-10-04
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    2,539
    سطح
    30
    Points: 2,539, Level: 30
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    152

    تشکرشده 150 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: لطفاً، آقایون کمک کنند

    باسلام
    شما از نظر محبت انقدر سیرشون میکنید یا بعبارتی زیاد محلشون میزارید ایشون هم عادت کردندبه پر توقع بودن نه اینکه به شما بگه من پر توقعم ولی از رفتارش میشه حدس زد تو نظر خودش میگه حق طلب وظیفه خودشو میدونه همه کار هم از همه لحاظ برام میکنه هیچی بهم کم نمیزاره حالا چرا من خودمو اذیت کنم

    شما اولین وحله بنظر من
    یخورده سرد رفتار کنید تا خودش بیاد بطرفتون

    یه نمونه ساده میزنم شما وقتی تشنتونه اب میخورید درسته موقعی که تشنتون نباشه اب نمیخورید

    خانمها اگه یخورده سیاست داشته باشند ویخورده کم احساساتی بشند کم محبت کنند میبینند اقاشون خود بخود میاد طرفشون به شرطی که نرم باشید قیافه نگیرید متین باشید وخیلی چیزای دیگه که نمیشه گفت به بهداشت خودتان برسیدخیلی مهمه

  7. کاربر روبرو از پست مفید خودساخته تشکرکرده است .

    خودساخته (پنجشنبه 21 دی 91)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 19:31]
    تاریخ عضویت
    1390-10-14
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    950
    سطح
    16
    Points: 950, Level: 16
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 49 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل انتظارات من و انتظارا شوهرمل(لطفاً، آقایون کمک کنند)

    ممنون از پاسخ شما
    من از نظر بهداشتی ، ببخشید تعریف نباشه زیبائی ، و از هر نظری که فکرشو بکینن براش کم نمی ذارم ذاتاً معتقد به همراهی شوهر در زمینه های درخواستی ایشون هستم. ولی در خصوص اینکه کم محلشون بذارم رو راست می گین، انقدر بد عادتشون دادم که الان وقتی کم محلی می کنم بهشون اون بدتر از من اینکار رو می کنه و سردتر رفتار می کنه که این وسط اونی که بیشتر زجر می کشه خود من هستم.
    مثلاً یه مثال ساده
    اون روز وقت رفتن سر کار لپ منو بوسید و رفت، چند ساعت بعد ازش به خاطر بوسه سر صبح تشکر کردم ، نگام کرد رفت تو فکر و دیگه اون کارو تکرار نکرد.

    تاپیک (( خلاصه ای از زندگی من )) داستان من هستش. می خواستم اگه ممکنه اونو مطالعه کنید و منو راهنمائی کنید.
    در خصوص خانواده همسرم خیلی صمیمی شدم باهاشون و الحمدالله مشکلی باهاشون ندارم.
    ولی این مورد شوهرم رو نمی تونم حل کنم. که با یه جنس مخالف انقدر گرم می گیره که هر آن یه خانم اگه هدفی داشته باشه راحت درش نفوذ می کنه، و از اون جائی که شوهر من با همه رودروایسی داره و شاید هم خودش بی میل هم نباشه مطمئناً دلش رو راحت می ده می برن.
    *** شوهر من یه مرد احساساتی هست برای همین سعی کردم با محبت زیاد و نوازش کردن های زیاد به طرف خودم بکشونمش. ولی این کارام باعث شده که خودم از همه احساساتم بی نصیب بمونم. مثلاً وقتی باهم خوشیم دوست داره بغل من بخوابه و من هم همش صورتش رو ناز می کنم. در واقع اون دختر شده و من شوهر!!!!!!
    ولی یه خاصیتی که داره خیلی زود باوره اینائی که می گم در مورد من صدق نمی کنه؟ ولی وقتی یه دختری یه نگاه مهربون ، یا یه رفتار مهربون نشون می ده برمی گرده به من می گه دختر خوبیه.
    شیفته اون طرف می شه و میدونو براش باز می کنه، انقدر باهاش مودبانه و از خود بیخود رفتار می کنه هر کسی یه خورده کج مابانه باشه زود شوهرمو تورش می کنه،
    برای همین همیشه می گم چرا میدون می دی بهشون؟ و سر همین مورد چندین بار دعوامون شده و انگار نه انگار

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 91 [ 10:21]
    تاریخ عضویت
    1389-5-28
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    2,876
    سطح
    32
    Points: 2,876, Level: 32
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 53 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل انتظارات من و انتظارات شوهرم (لطفاً، آقایون کمک کنند)

    سلام
    منظورت از اینکه زود تور میشه و میدون میده چیه ؟؟؟ یعنی با اون خانومها ارتباط غیر منطقی پیدا میکنه !!! یا نه در حد همون مهمونی هست؟؟؟ شما مبهم صحبت کردین. ارتباط آدمها در مهمونی و شوخی و خنده یه چیز طبیعیه . تعریف از آدمها بد نیست. شاید شما حساس شدی گلم.
    راجب به اینکه ازش چه توقعی داری صحبت کن. شاید نمیدونه. ازش بخواه که باهات چطور رفتار کنه. به من ثابت شده تا واسه مردا در مورد خواسته هات توضیح ندی خودشون نمیفهمن .این خصلتشونه. امتحان کن.
    در مورد سردی ارتباطش هم این رویه رو در پیش بگیر : زیاد بهش توجه نکن . نه با بی احترامی . با دست پیش بکش با پا پس بزن. میفهمی که...
    بعضی مردها هم اعتقاد دارن با کاراشون نباید زن رو پر رو کنن . این خیلی بده اما هست. شاید شوهر شما این ذهنیت رو داره. که این خودش راه حل داره.


  10. کاربر روبرو از پست مفید sara62 تشکرکرده است .

    sara62 (پنجشنبه 21 دی 91)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: مشکل انتظارات من و انتظارات شوهرم (لطفاً، آقایون کمک کنند)

    سلام دوست عزیز
    من کل تاپیک هات رو خوندم روزهای سختی رو گذروندی و اینکه واقعا چی بهت بگم که بدردت بخوره نمی دونم چون موقعیت خیلی حساسی رو به وجود آوردید
    هر دوی شما یه جورایی توی رفتارهاتون مقصر بودید از محبت کردن های بیش از اندازه شما تا تحریک هایی که شوهرتان می کند( حس حسادت زنانه)
    ما زنها یه جورایی حس حسادت رو داریم و برامون سخته که ببینیم مورد مقایسه قرار می گیریم و یا توجه کمتری نسبت به بقیه بهمون میشه مخصوصا از جانب همسرمون

    به نظر من شما به اندازه کافی به همسرت مشکلاتت رو گوشزد نمودی دیگه بسه و چیزی از مشکلاتت بهش نگو در ضمن از اینکه مستقیما با او در مورد حرکاتش در برابر زنها صحبت کردی اشتباه رفتار نمودی چون در اینجور مواقع یک زن باید با سیاست رفتار کند و طوری رفتار و صحبت کند که مرد احساس این حسادت را در زنش نکند چون بعضی مواقع مردها دوست دارند تا همسرشون بهشون گوشزد کند که چرا با این خانوم گرم گرفتی یه جورایی از این خودخواهی زنانه لذت می برند و دوست دارند همیشه از این نقطه ضعف سوءاستفاده کنند و همسرشون رو بیشتر به خودشون جذب کنند که من فکر می کنم همسر شما هم از این دسته مردهاست و وقتی که می بینه تو اینقدر عکس العمل سریع نشون می دی خوشش می یاد و یه جورایی بدون اینکه تو بفهمی از روی دوست داشتن اذیتت می کنه
    سیاست زنانه ای که می گم یعنی بهش نقطه ضعف نباید نشون بدی که متاسفانه خیلی این کارو کردی
    پس بهتره یکمی سکوت کنی و دیگه نسبت به کارهاش نظری ندی و حرفی نزنی تا از این سکوتت به خودش بیاد و کمی به فکر اصلاح باشه
    از اینکه سکوت کنی منظورم این نیست که اصلا صحبت نکنی:
    بلکه حرف بزن از خوشی از خوبی یاد کن در واقع بیشتر با خودت خوش باش و کاری نداشته باش که اون چیکار می کنه همینکه لبخند بزنی ولی نسبت به رفتارش عکس العمل نشون ندی برای او هم سوال میشه و شاید بخواد بیشتر اذیتت کنه ولی شما بایدبه او زمان بدی و خیلی صبور باشی
    در ضمن در مورد نوازش های او :
    شما همیشه اورا سیراب می کنی و جایی برای اینکه او هم شمارو نوازش کنه نگذاشتی این کار شما به نفعتان نبوده و بیشتر به خاطراینکه سعی کنی او را جذب کنی این کارها رو می کنه و او این را خیلی خوب فهمیده و به خاطر غرورش هم که شده شما رو نیاز به نوازش می بینه ولی نوازش نمی کنه
    دوست خوبم اگه خوبی می کنی به وقتش و به اندازه هرچیزی که بیش از اندازه بشه از مزه میفته یه جوری رفتار کن که شوهرت همیشه بهت تشنه بمونه نه اینکه درخواستش رو رد کنی بیشتر طوری رفتار کن ک بخواد دوروبرت باشه یکمی سیاست داشته باش و از روی رفتارت به شوهرت چیزی رو نفهمون چون اگه کوچکترین اشاره ای رو بکنی اون از روی غروش بهت محل نمی ده
    در مورد همکارتون:
    اگه می تونی از زندگیت کاتش کن و بهش اجازه نده وارد زندگیتون بشه چون اون یه همکار و شما نباید اجازه بدی که به زندگیت ضربه بزنه تا الان هم زیاده روی کردی
    البته نه از طریق شوهرت بدون اینکه شوهرت بدونه و حساسیتت رو بهش نشون بدی به همکارت کم محلی کن و زیاد باهاش گرم نگیر و هر وقت که میاد بهتون سربزنهبگو نمی تونی باهاش باشی چون کار داری و باید به کارات برسی البته با یه لحنی بگو که متوجه کم محلیت بشه واگه سوالی کرد بهش بگو که دیگه وقت اینکه با شما باشم ندارم و هرچی گفت بگو من همینم متاسفم و هیچ حرفی در مورد شوهرت به او نگو که متوجه شوهرت بشه و کاردستت بده
    واگه جایی دیدی که شوهرت داره با رفتارش اذیتت می کنه سکوت نکن: نه اینکه رفتارش رو گوشزد کنی ها نه عزیزم سیاست یعنی حواسش رو به یه چیز دیگه پرت کن مثلا سریع موبایلت رو چک کن و باهاش اس ام اس بخون نه اینکه ازش بخواهی ها نه بلکه با عمل اینکه به موبایلت نگاه می کنی نا خواسته او می گوید کیه و اونوقت بشین پیشش و با هم باشید یا اینکه سریع نگاهت رو به یه چیزی تغییر بده که او متوجه بشود و خودش ازت سوال کنه که چیه اونوقت با حرف زدن بکش سمت خودت و همیشه هم حرف های تازه و خنده دار بزن که خوشش بیاد
    یه جورایی باید لحنت رو تغییر بدی و خیلی مهربون و با خنده باشی و حرفهاتو براش زیاد کنی و بامزه و
    طوری برخورد کن که خودش بخواد براش حرف بزنی
    ببخشی که اینقدر زیاد شد ولی حرف رو هر چقدر بزی زیاده مهم عمله که سنجیده عمل بشه

    --------------------------------------------------------------------------------

    راستی دوست خوب به کجا رسیدی ؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید چشمک تشکرکرده است .

    چشمک (سه شنبه 27 دی 90)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 اسفند 90 [ 19:11]
    تاریخ عضویت
    1390-9-09
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    957
    سطح
    16
    Points: 957, Level: 16
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 16 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل انتظارات من و انتظارات شوهرم (لطفاً، آقایون کمک کنند)

    همه ی پسر ها همین شکلی هستن..من هرکسی رو اطرافم میبینم همینطوری هست..خودم ..دوستام و ..
    مردای اینجا که نمیتونن مثل مردهای توی فیلم های هالیوودی ایفای نقش کنن..
    البته اینجور که من از نوشته های شما فهمیدم ..شما یه زن ایده ال هستید و شوهرتون یه ادم تنوع طلب ..
    و فکر میکنم زیادی به شوهرتون میرسید ...مردا (مثل خود من) وقتی کسی خیلی بهمون اهمیت میده فکر میکنیم
    که چه خبر شده!!! ..و اینکه تا چیزی رو بدست نیاوردیم برام خیلی هیجان انگیزه و وقتی بدستش اوردیم از هیجانش
    برامون کم میشه... ببخشید که نتونستم نظر کارشناسی بدم !:D

  14. کاربر روبرو از پست مفید berserk تشکرکرده است .

    berserk (پنجشنبه 21 دی 91)

  15. #9
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array

    RE: مشکل انتظارات من و انتظارات شوهرم (لطفاً، آقایون کمک کنند)

    حق طلب:
    سه مشکل دارید:
    1. تقدیر و تشکر می کنید و نتیجه نمی گیرید!
    سوال» دقیقا می شه مثال بزنید که چگونه تشکر می کنید؟ بابت چه چیز؟ و چه انتظاری دارید؟
    2. به نظر شما مشکل شما با خانواده ایشون، مشابه مشکل ایشون با خانواده شماست؟؟ اینجا دقیقا همونجاست که اتفاق داره می افته! خانواده من! خانواده تو! چه چیزی در این دو مساله شبیه هم هست که با هم مقایسه می شه؟ روابط شما با خانواده ایشون مسلما هر گز مثل روابط ایشون با خانواده شما نیست و نخواهد بود چرا که در هر دو رابطه دو گروه با دو شکل تربیت، فرهنگ، آداب و ... هستند! پس اول باید بدونیم که هیچ الزامی نیست که هر کاری شما با خانواده ایشون می کنید ایشون همون کار رو با خانواده شما انجام دهند! چه خوب و چه بد! چون هیچ اشتراکی در دو طرف این روابط وجود نداره!
    مقایسه زمانی عملی است که حداقل یک وجه اشتراک وجود داشته باشه! مثلا بگیم روابط شما دو نفر با یک نفر! یا یک خانواده ! مثلا هر دو شما با خانواده دایی محسن روابطتون یکسان نیست!
    اما مشکل ایشون رو باید در جای دیگه در ابعاد شخصیتی ایشون جستجو کرد... پیدا می شه! نگران نباشید...
    3. مشکل سوم شوهر شما ناشی از بسیاری موارد می تونه باشه از جمله عدم توجه شما! عزت نفس کم ایشون، عدم اعتماد به نفس ایشون.. راستی یه سوال؟ حسادت می کنید؟ روابطشون با مردها چطوره؟ با شما تو جمع چطوری رفتار می کنه؟
    خب :
    - علت اینکه ایشون شوهر شماست چیه؟ معیارهای شما چیست؟
    - چند سالشونه؟ شما چند سالتونه؟/
    - شما چگونه به ایشون توجه می کنید؟
    - گفتگوهای شما در چه رابطه ای است؟
    - آخرین باری که دعوا کردید کی بوده؟ سر چی؟
    سوالی بود بپرسید

  16. کاربر روبرو از پست مفید sci تشکرکرده است .

    sci (چهارشنبه 28 دی 90)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 19:31]
    تاریخ عضویت
    1390-10-14
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    950
    سطح
    16
    Points: 950, Level: 16
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 49 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل انتظارات من و انتظارات شوهرم (لطفاً، آقایون کمک کنند)

    با سلام آقای sci محترم
    ممنون از توجهتون و اینکه می خواهید کمکم کنید.
    1. تشکر کردن بابت هر چیز حتی خیلی خیلی کوچک. من این کارو در مورد همه انجام می دم چون با اینکارم می خوام بفهمونم که حتی خوبی کوچکی هم در حقم کردید من متوجه هستم و یادم می مونه. منتهی چگونگی اون : لفظی، جنسی، لبخند هر جور که فکرش رو بکنید.
    منتهی گفتید انتظار: انتظارم اینه که اون هم بفهمه کاری رو که من می کنم دوست دارم حتی اگه از ته دل هم نباشه نقش هم بازی کنه دوست دارم این نقش رو ایفا کنه.
    مثلاً برادرش اینا از جنوب از طریق مادر شوهرم ماهی فرستاده بودند. من جلوی شوهرم با جاریم تماس کردم و کلی تشکر کردم. و انتظارم این بود که دو روز پیش که خواهرم بعد امتحانش سوالارو تو کتاب علامت زد داد من تا شوهرم با نمونه سوالا آشنا بشه ( استاداشون یکی دانشگاهاشون فرق داره) حتی یه زنگ کوچیک جهت تشکر بهش نزد که هیچی. بلکه دیروز وقتی از ورزش بر می گشتم با خواهرم تو راه صحبت می کردم گفت که زنگ زدم با تو صحبت کنم خونه بود و خیلی سرد صحبت کرد ( مثل همیشه) بعد هم فهمیدم ازش به خاطر کتاب تشکر نکرده.
    خلاصه با دل پر رفتم خونه ( دیروز به خاطر درس زودتر از من خونه بود) از ایوون نگاه کردم دیدم داره واسه خودش تخم مرغ می اندازه. رفتم باعصبانیت گفتم چیکار می کنی من از دیروز ماهی سرخ کردم که امروز یه غذای قشنگ و خوشمزه برات بذارم تو هم می خوای سیر شی و مثل همیشه لب به غذای من نزنی. ( اینم بگم غذاهای من فوق العاده خوشمزه می شه طوری که مادر شوهرم و فامیلاشون فقط تعریف می کنن ) دیروزش هم وقتی رسید خونه شعله زدر نذری مامانش داده بود تو یخچال اونو خورد و شام با من نخورد و تو اتاق درس خوند.
    2. در مورد خانواده ها بالا هم مثال آوردم چرا اینو می فهمه که بگه مادرم اینا رفتن مسافرت یه زنگ بزن حال و احوال بپرس . ولی خودش حتی یه بار اینکار رو نکرده. یا اگه هم بکنه در قبال خواسته من با هزار فیس و افاده و ادعا می کنه. پس اینطور نیست که نمی فهمه بلکه نمی خواد که در مورد من و خانوادم بفهمه.
    اینم بگم فردی شوخ طبع و کسی هست که با هر کی بیفته دوست صمیمی می شه و دوستان فت و فراوانی داره. و اینم بگم مودب هست ولی مغروره یعنی خودش رو فدای دوست می کنه ولی غرورش انقدر هست که اصلاً منت دوست نمی کشه. اگه حتی تقصیری هم تو رفتارش باشه ادعای اینو داره که بقیه بیای و به صحبت ادامه بدن. در واقع قد و مغرور و متکبر ( مرداد ماهی هم هست ) ولی این خصلت توی خانوادشون شایع هست. یعنی همیشه منتظرن بقیه براشون یه کاری بکنن و حتی در این حد بگم که تا کسی خودش و خم و راست می کنه و قربون صدقه طرف می ره آدم خوبیه. همین که یه خورده ( اونم به خاطر رفتار اونا ) از محبت کم بذاری می شه خائن و خوشون رو می گیرن و غرور و قیافه حق به جانب و ( خلاصه ای از زندگی من ) توی تاپیک ها داستان زندگی من هست می دونم از حوصلتون خارج می شه و مدیر سایت هم زحمت قفل کردن تاپیک رو کشیدن چون مال سه سال پیش بود و داستان نامزدی و اوایل عروسی.
    3. در مورد سوم دونه دونه سوالاتتون رو جواب می دوم:
    توجه فت و فراوون البته اوایل خیلی بیشتر بود ولی دارم سعی می کنم کمش کنم.
    در مورد عدم اعتماد به نفس دقیقاً درست می گید خیلی پائین هست. طوری که هر کاری بکنه اولاً حرف من اگه منطقی هم باشه یه نادون تر از من هم حتی باشه باید تأیید کنه که قبول کنه. بعدش هم جائی بخویم بریم مثلاً خارج از کشوری جایی نمی دونم دوست داره حتماً یکی پیشمون باشه یه دوستی مثلاً. ( این مشکل هم بر می گرده به اینکه مادرش هی با افتخار و گریه می گفت تو نامزدیمون که من نذاشتم حتی اینا یه نون برای خونه از نونوائی بگیرن همه کاراشون رو خودم کردم. قابل توجه پدرشوهرم هم همش جلو تلویزیون لم می ده و همه کارای خرید و اینا رو زنش انجام می ده. در کل پدر شوهرم هم با خانواده مادرشوهرم خوب نبوده یعنی خیلی سرد و بی تفاوت) اما جالب اینجاست که شوهرم همیشه در مورد اینکه پدرش مادرش رو خیلی سر این جور مسائی زجرش داده صحبت می کرد.ولی خب خودش هم کشیده به باباش.
    حسادت تا دلتون بخواد یعنی کاملاً رک می گم و دعوامون هم می شه. خب وقتی می بینم اون هیجانات و بگو و بند که با یه خانم می کنه و با من نه؟ طبیعیه عکس العمل نشون بدم. و اینم بگم اصلاً تو اینجور مواقع نمی تونم جلو خودم رو بگیرم و تو مجلس بهش هم نتونم چیزی بگم می رم تو بهت و ماتم هر کسی راحت از قیافم غصه ام رو می خونه و راحت می تونم ببینم کیا از این حالت من خوشحال می شن. و شوهرم هم بدتر عصبانی می شه و قیافه حق به جانبش رو می گیره و بی خیال تر می شه و کم محل تر به من.
    با مردها خیلی جوره ، با هر کسی رفیق جون جونی می شه. و اس ام اس بازی. به خودش خیلی کم اتفاق می افته جواب اس ام اس من رو بده ولی محاله یه اس ام اس از یکی رو بی جواب بذاره یه مدت خیلی براش اس می زدم. بعد گفتم برا چی پولام رو برا اون حروم کنم.

    علت اینکه اون شوهر منه این که عاشق من شده بود. اول آشنائیمون من دردام رو از یه عشق قبلی بهش گفتم و اون سنگ صبور من اما توی طول سال عاشق من شد و ازدواج. فکر می کردم خوشبختم می کنه.
    معیارم تو زندگی همیشه یه زندگی عاشقانه و برای هم مردن بوده یه عشق دو طرفه. ولی همیشه یه طرفه است
    31ونیم سن اون
    32 سن من
    اون از من 7 ماه کوچیکتره( که اوایل یه معضل برای به هم رسیدن ما از طرف خانوادش بود)
    من چطور توجه می کنم؟ اوایل همیشه بدون استثنا براش هر وقت می رفتم بیرون لباس های مرد پسند (مخصوص لحظه های خاص منظورمه) می خریدم حتی توی مناسبت های خاص یه صحنه ها و لباس های رمانتیک براش فراهم می کردم. طوری که بعد یه مدت دیدم این کارا براش خیلی عادی شد حتی دیگه هر جوری هم براش وقت گذاشته بودم و براش آماده می شدم دیگه مهم نبود بی خیال اصلاً انگار اتفاقی نیفتاده بود.
    منم یه مدت خیلی طولانی گذاشتمش کنار طوری شد که دیگه مثلاً خودش یکی از لباس های مخصوص رو گاهاً که باهم خوبیم می بینم در می یاره می ذاره رو تخت مثلاً خودش می ره جائی. یعنی منظورش اینه که بپوشمش منم می پوشم.
    اما صد حیف که سیاست اینو ندارم. یا دل اینو ندارم که از توجهام ، از محبتام براش کم بذارم. تا متوجه اون زمونا بشه که براش خیلی مایه می ذاشتم.
    خلاصه خیلی چیزارو باعث شده گذاشتمش کنار هر وقت بازار می رفتم ( می گم همیشه من نقش مرد رو بازی کردم این وسط ) یه چیزی براش می خریدم ، مثلاً اسپری، ادکلن، لباس ست زیر،... هر چی به فکرتون برسه فقط به خاطر این که تو نبودی پیشم ولی من به یادت بودم...
    ما سر هرچیزی حرفمون می شه یعنی به جائی رسیدیم که هر کلمه ای که می گیم به هم برمیخوره هی هم بر می گرده بهم می گه ما حرفامون با هم جور در نمی یاد دیگه. با کمال پرروئی و تغص گونه. بعد می گم بابا حداقل تکلیف من رو یکسره کن.
    بچه نمی خواد می گه یکی رو می یاریم بدبختش می کنیم.
    توی هال می خوابه، موقع هایی که خودش به من نیاز داره کمی به من محبت می کنه یعنی حرف می زنه ، بی محلیش رو کم می کنه بعدش که خرش از پل گذشت دوباره همون آش و همون کاسه
    من حرصم در می یاد همه چی رو هی می گم ( یعنی هیکچدوم از مشکلاتمون هیچوقت حل نشده و تلمبار شده برای همین حرفی هم پیش می یاد عین بمب اتمی می ترکم و تکه تکه حرفام به طرفش شلیک می شه ولی دست خودم نیست کل مشکلاتمون بدون حل شدن تو دلم انبار شدن. و کنترلشون دست خودم نیست.

    می بخشید که طولانی شد و از حوصله خارج.
    ولی اگه دلمو وا کنم و دردام رو بگم راحت یه کتاب 700 صفحه ای می شه.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دارم دیونه میشم
    توسط یه پسر در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 خرداد 97, 16:20
  2. بیوگرافی شیطان
    توسط maryam123 در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 خرداد 91, 01:43
  3. ازدواج با یه اقای یونانی
    توسط آرته در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 اسفند 90, 15:58
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 اسفند 90, 23:36
  5. نحوه برخورد صحیح با آقایون
    توسط سرافراز در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 07 دی 90, 17:00

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.