مهریه بگیرم یا نه؟

[نیلا]

سلام
داستان زندگی منو همه می دونند فکر کنم
من 28 سالمه و نامزدم ( عقدی ) و نامزدم هم 36 ساله ، الان دو سال و نیمه که عقدیم و ایشون اهل کار ، فعالیت و زندگی مشترک نبودند، همیشه هم احساس کردم منو بدون احساس و عشق انتخاب کرده که خوب احساسم هم درست از آب در اومد. ایشون مشکل جنسی داشت و درواقع رابطه ما دوماه یک بار بود و به علاوه شدیدا وابسته مالی و احساسی به خانواده بود، افسردگی داشت و قرص های رنگارنگ هم مصرف میکرد، الان هم بعد دو سال و نیم علافی ایشون حرفش این بود که بیا یه ماشین دارم ( یه پراید اوراقی ) اونو بدم به تو و جدا بشیم. از طرفی من عجله دارم که زودتر از ایران خارج شم. البته این خارج شدن من از ایران 70 درصد تصمیمی بود که از اول داشتم و 30 درصد بخاطر این موضوعی هست که برام پیش اومده ( من قبلا یه نامزدی عقدی داشتم که شش ماه طول کشید ) . الان موندم که بذارم این آدم که اومد و با زندگی من بازی کرد و الانم خیلی ریلکس می خواد بدون هیچ تاوان و هزینه ای بره پی زندگیش بدون مهریه و یا نه ؛ مهریه مو بگیرم؟ چون گرفتن مهریه هم ممکنه طول بکشه و از طرفی کار به دادگاه و .. خواهد کشید ممکنه کار رفتنم عقب بیافته و من بیشتر اعصاب خوردکنی و ناراحتی بکشم . ولی خوب همینجوری هم خیلی گرون هست برام که یکی بیاد کل زندگی منو و اعصاب من و خانواده مو زیر و رو کنه و ریلکس راهشو بگیره و بره. بخصوص که من دیگه با عرض معذرت باکره هم نیستم . لطفا در این خصوص منو راهنمایی کنید. ضمنا من اوضاع روحیم اصلا مساعد نیست، چطور می تونم با این قضیه کنار بیام؟ خیلی ناراحتم که الان همه فکر میکنند لابد من چه مشکل و فاجعه ای در زندگی دارم که نتونستم با دو تا مرد بسازم. نگید حرف مردم مهم نیست که من تو شهری زندگی می کنم که بسیار مهم هست و فشار شدیدی باید از این بابت متحمل بشم. فقط می خوام بدونم چطوری این فشار رو کمتر کنم . مرسی

[thankss God]

ببخشید میشه بگید نامزد اولتون مشکلش چی بود که باعث جداییتون شد؟
و در مورد خارج کارتون تکمیله یعنب مطمئنی که بزودی رفتنی هستی؟ چون اگه نمی دونی کی میشه که بری به نظرم مهریه ات رو بگیر حداقل اونور به یه دردی میخوره اما اگه معلومه زمان رفتنت و میبینی فرصت دادگاه رو نداری بیخیال شو
در مورد حرف مردم:
خارج رفتنت دائمیه؟ اگه دائمیه بیخیال میری اونور هیچ حرفی هم نمی شنوی و دیگه هم کسی رو نمیبینی
اگه موقتیه هم اشکال نداره فوقش میری یکم بیشتر بمون تا از یادشون بره

سابینا جان من واست ایمیل گذاشتم اما گویا نخوندیش میشه خواهش کنم به تاپیک من یه سر بزنی
عنوانش اینه:
همسرم خیلی بدبین و شکاکه
شرمنده چونکه نظراتت رو جاهای مختل

[خودساخته]

سلام سابینا

واقعا نامزدت خیلی رو داره همچین حرفی بهت زده

اولین کاری که میتونی بکنی اینه که بدون اینکه اطلاع داشته باشه باید ممنوالخروجش کنی چون همچین تعریفی که شما از مادر شوهرت کردی یه کاری میکنه نامزدت بزنه به چاک اونموقع دستت به هیچی نمیرسه یعنی مجبور میشی اخر سر طلاق غیابی بگیری هواستو از این لحاظ جمع کن

بعدش من تا اونجاییکه ازنوشته هات که کلا در جریانم این اقا بدردت نمیخوره نه بدرده شما بلکه بااین توصیفاتی که ازایشون کردین به درد زندگی وهیچ دختری نمیخوره

مهریه اتم تا قرون اخر بگیر
بالاخره حرف هم پشت سرت میزنند همه میدونندباید یجورایی تحمل داشته باشی

[بالهای صداقت]

سابینا جان ببین گرفتن مهریه برایت آرامش بیشتری به ارمغان داره یا بخشیدن اون
تو خیلی سطحی نگر نیستی
دختر خودساخته ای هستی و در تلاش برای پیشرفت و کمال
به دیگران چه ربطی داره
این زندگی شخصی توست
تو هیچ مشکلی نداری
و این طرز فکر رو از ذهنت خارج کن که مگه من چه مشکلی دارم که دوبار نامزدی ام بهم خورده
تو ارزشمند و محترم هستی
اتفاقی بوده که افتاده
و الان در پی کم کردن اثرات مخرب آن بر روی روح و روانت هستی
اگر فکر می کنی با گرفتن مهریه ارامش بیشتری داری و مشکل زمان هست ، کارها رو بسپار دست یک وکیل
اگر ترجیح میدهی پرونده این زندگی سریع تر بسته بشه و زودتر به مداوای آسیب های روحی ات بپردازی بر سر چیزی توافق کن که الان بتونه بهت بده

[نازنین آریایی]

سابینا

در مورد گرفتن مهریه حتما با یک وکیل مشورت کن و بپرس گرفتن مهریه ات با توجه به شرایط رفتنت چقدر طول می
کشه...
تا جاییکه من می دونم گرفتن مهریه ی پروسه زمان بر و طولانی هست و آقایون هم از هزار ترفند استفاده می کنند که این مهریه رو ندن و کلی برو بیا و دادگاه داره
و در آخر هم با قسط بندی ماهی انقدر می دن که به درد خاصی هم نمی خوره...
به خاطر همین حتما با وکیل مشورت کن ببین چه پیشنهادی بهت می ده


در مورد خارج رفتنت هم اگر شرایط جور هست و اونجا کسی رو داری و می تونی بری و خواست قلبی خودت و هدف خودت از قبل این بوده که بری .. ...برو
ولی ...
خیلی از افرادی که با شرایط عادی و بدون مشکلات این چنینی می رن خارج به دلیل غم غربت و حس تنهایی دچار افسردگی می شن..
حالا تو با این شرایط که اعصاب آرومی نداری و ناراحتی هایی که برات پیش اومده فکر می کنم رفتنت به خارج اونم به این سرعت و بلافاصله بعد از طلاق برای شرایط روحیت مفید نباشه
مگر اینکه از شرایط اون ور اطمینان داشته باشی و کسی اونجا باشه که حمایتت کنه...
ولی اگر برای دور شدن از حرف مردم می خوای اینکارو کنی (حتی 30 درصد )
به نظر من این اشتباهه
اگه کفشت پات رو می زد و از ترس قضاوت مردم پابرهنه نشدی و درد رو به پات تحمیل کردی، دیگه در مورد آزادی شعار نده !

[نیلا]

سلام به همه عزیزان
thankss god جان من امروز ایمیل شما رو دیدم چشم حتما وقتی تمرکز داشتم خدمت می رسم ، در مورد نامزدی قبلیم نمیخوام توضیح زیادی بدم هر جند در تاپیک بعضی از دوستان اشاره کردم به هر حال مسئله ای هست که الان حدود هشت سال ازش می گذره و مربوط به دوران خامی بنده بود
خودساخته کجای کاری بابا من دارم برای یه دانشگاه اپلای می کنم پاسپورت میخوان من برای امضای ایشون زنگ زده بودم که میگفت بیا من امضا بدم عوضش تو یه کاغذ محضری بده که مهریه نمی خوای، همین بود که منو جنی کرد
نازنین 1 چقدر خوش شانس بودی که در دوران نامزدی فهمیدی که به درد هم نمی خورید ؛ من خارج کسی را ندارم و از طریق تحصیل می خوام برم، از بچگی یکی از اهداف و آرزو های من این بوده و خوب واقعا هم نمی دونم چطور با حرف مردم کنار بیام ، اصلا نسبت به این مسئله وسواسی شدم . باید یه تاپیک بزنم منحصرا برای این مورد
بالهای صداقت مهربون
خیلی ممنون از پستت ، واقعا آرومم کردی، خوب من یک سال هست که جلوی چشم این تالار اینهمه مصیبت کشیدم حالا یه سال و نیم قبلی هم بماند، ولی خوب چیزهایی هم یاد گرفتم و واقعا تجربه های گرانبهایی به دست آوردم، در واقع من از اول به فکر مهریه و گرفتاری های ویژه اون نبودم فقط این زرنگی این آقا منو خیلی اذیت کرد ، الان هم صحبت کردیم که یک توافقی باشه، ایشون همین ماشین رو بده به من و تا شهریور سال آینده صبر کنیم که من جور بشه رفتنم، بعد به صورت توافقی و در ظرف مدت زمان کوتاهی جدا بشیم. در واقع من اگر شکی هم داشتم که ممکنه محمد به خودش بیاد و زندگی ما درست بشه امروز کاملا برطرف شد و مطمئن شدم که ایشون و خانواده گرام مشکلشون این دویست تا سکه هست که برای خانواده اونها هیچی نیست. من همه اینها رو به عدالت الهی و خدا می سپارم .

[بالهای صداقت]

سابینای عزیز
قطعا احساسات متفاوت و رنج دهنده ای رو لمس خواهی کرد
اما گذران هستند
و در نهایت اگر پازل کلیدی زندگیت رو درست بچینی آرامش عمیقی رو لمس می کنی
نه تنها از این مشکل بلکه از بسیاری موانع و مشکلات وارسته می شی
اون وقت هست که از درست بازی کردن لذت می بری
نترس
استوار قدم بردار ...

فقط این زرنگی این آقا منو خیلی اذیت کرد ،

احساساتت رو بشناس و با انها روبرو شو
اما با هم قاطی شون نکن ( تلافی در جواب اذیت کردن ، حق خود را گرفتن ، درس عبرت دادن، گذشت کردن و رها شدن )

می دونم که اهل فرار نیستی و به تک تک احساساتت بها خواهی داد ، شک ندارم

در نهایت تصمیم گیرنده صرفا "سابینا " هست
سابینایی که قطعا همه راه ها رو بررسی کرده و در نهایت بهترین مسیر رو برای زندگی اش برمی گزیند

[هستی]

سلام سابینا جان

چندباری تو تاپیکهای گذشته ات خواستم بگم از این آقا جدا شو، ولی ترسیدم که نکنه اشتباه کرده باشم.
عزیزم به امید تغییر کسی هرگز نباید روی ازدواج با اون حساب باز کرد. هرچی هم که جلوتر می رفتی کار برای جدایی سخت تر و سخت تر می شد. بهتر که الان این اتفاق بیفته.

در مورد مردم هم نگران نباش. مردم عادت دارن در مورد دیگران غیبت کنند. در ضمن فراموشکارن. اگه تو خودت به خودت و کارت ایمان داشته باشی و با اعتماد به نفس رفتار کنی، مطمئن باش اونها هم همین رفتار رو بهت برمی گردونند.

در مورد مهریه هم اگر من بودم، می گرفتم. نهایت قسط بندی می کنند، شما هم تا وقتی ایران هستی که کمک خرجته و یه درس عبرت برای این اقا و خانوادش. هر وقت هم کارت جور شد که می ری و دیگه پیگیر این قضیه نشو.

یه مساله دیگه، حق و حقوق ما زنهاست که ازش بیخبریم. اونطور که من از شماره 129 مشاوره گرفتم، اگه یه خانم از یه بخشی از مهریه اش بگذرد، می تواند درخواست طلاق کند و بقیه مهریه را باید مرد بپردازد. وقتی طلاق گرفتی هم دیگر نیازی به اجازه خروج همسرت نداری. خودت هم می توانی بیشتر مشاوره بگیری.

برات از صمیم قلب آرزوی بهترینها رو می کنم.

[نیلا]

بچه ها خیلی دوستتون دارم
خیلی بهم ارامش میدین مرسی

من حالم نمیدونم چطوریه، یه خورده شوکه هستم با اینکه همه اینها رو حدس می زدم، یه چیزهایی تازه داره برام روشن میشه، یه چیزهایی تازه اذیتم میکنه، به قول صداقت احساسای ضد و نقیضی رو تجربه میکنم، و هنوز مهرش از دلم بیرون نرفته اینم از یه طرف اذیت میکنه، بلو اسکای گلم مرسی از این شماره ای که دادی، فردا یه زنگ بزنم ببینم چه خبره و کجای کار هستم ...

[دانوب]

سلام سابینا جان!!

خوشحالم که آرامش داری، این مهمترین جیزی هست که الآن لازم داری، و از هر چیزی که به این آرامش ارزشمندت آسیب وارد میکنه، دوری کن.

کم و بیش در جریان زندگیت بودم، همیشه خواننده بودم (به طور نامحسوس)

زندگی بکنی یا طلاق بگیری همیشه انسان هایی پیدا میشن که راجع به زندگیت نظر بدن، بی خیال باش!

راجع به مهریه به نظرم صرف نظر از ارزش مالی، گرفتنش شاید مقداری از حس ناخوشایندی که الان داری رو کم کنه.
این جوری کمتر احساس مظلوم و منفعل بودن میکنی> از این جهت فکر میکنم بد نباشه اگه بری دنبالش. البته با خونسردی تمام.

تو این ماجرا برات تنها یه چیز مهم باشه: وجود ارزشمند سابینایی که لایق بهترین هاست!

حرفام فقط یاد آوری بود میدونم که تمامشو میدونستی. ولی گاهی لازمه واسه آدم مرور بشه