سلام
دوستان عزیز
تاپیک قبلیم بسته شد و بعد از اون مدتیه که دیگه تاپیک نزدم چون داشتم بررسی میکردم
یه جمع بندی می خواستم انجام بدم
قبلش خلاصه مشکلم رو میگم: من در دوران عقد به سر می برم و به دلیل اینکه پارسال چند بار متوجه شدم که همسرم چیزی مصرف کرده اعتمادم بهش رو از دست دادم و خودش هم اعتراف کرد که فقط چند بار بوده و ازم مهلت خواست تا اینو ثابت کنه بهم گفت زمان هم بگذره همه چیز معلوم میشه که اگه من اعتیاد داشته یاشم مطمئنا پنهان نمی مونه
منم چون دوسش داشتم این فرصت رو به زندگیم و خودش دادم.
مدتی کاملا بهش بی اعتماد بودم گاهی بهش گیر میدادم گاهی هم نه توی خودم میریختم تا این زمان کوفتی بگذره بفهمه ایا اعتیاد داره یا نه
الان نزدیک به 2 ماهه نه بهش گیر میدم نه هیچی علائمی هم نمی بینم
جز اینکه بعضی روزها اصلا نمی خواد که من برم پیشش و اگه اصرار کنم پرخاشگری میکنه وبا دادو بیداد نمی زاره که برم
جمع بندی که کردم:
بعضی از روزها تن صداش نازک میشه و دقیقا همون روزهاست که اصلا دوست نداره پیشش باشم و یه جورایی چندین ساعت سرش رو با یه کاری گرم میکنه جوری که حتی وقت زنگ زدن به منو نداره و اگه بزنگم همش درگیر اون کاره ( ور رفتن با کامپیوتر - زیرو رو کردن اتاقش - جمع کردن وسایلش - و... ) این کارا رو جوری پشت هم انجام میده که اصلا فرصت تماس با من رو هم پیدا نمی کنه
یه روز از همین روزا که میگم صداش نازک میشه رفتم پیشش سرش رو دوباره با یه چیزی گرم کرده بود جوری که نه ناهار خورد نه لباس های بیرونش رو در اورد- یه ریز به وسایلش ور میرفت اصلا پیش من نمیومد اصلا وقتی هم که من می رفتم پیشش اصلا بهم نگاه نمی کرد حتی سرش رو هم بالا نمیاورد اونی که این همه با من شوخی می کرد عین یه موش توی سوراخش رفته بود حتی بعد از گذشت چند ساعت هم نیومد حتی احساس خستگی هم نمی کرد اخرش هم منو مجبور کرد که برم خونه خودمون به دلیل اینکه می گفت کار دارم و تو مزاحممی شاید از نظر شما این طبیعی باشه اما چون میشناسمش واسم عجیبه اخه وقتی منو میبینه همیشه حرف میزنه و کلی میگه می خنده و همش با هامه اما
توی این مدت که دقت کردم 2-3 روز در هفته همین شکلی میشه انگار از این رو به اون رو میشه و همیشه هم نمی ذاره برم پیشش میگه کار دارم حالا کاری هم نداره ها
حالا تصمیم گرفتم به ابن همه شک و ابهام خاتمه بدم و ببرمش یه تست بگیرم
اما:
از اونجایی که من در این مورد بهش شک داشته باشم متنفره مطمئنم باهام برخورد میکنه و از سر لج دم ازمایشگاه مطمئنم بامبول در میاره که خاک تو سرت که هنوز بهم اعتماد نداری و... و نمیاد تست بده
مشاورم بهم میگه عیب نداره بذار بهش بر بخوره بهتر از اینه که زندگیت فنا شه
از طرفی هم میگن اگه چیزی در کار نباشه به راحتی میاد تست میده
اما اگه نیاد و برخورد کنه معلومه که می ترسه و یه چیزی هست که می ترسه
حالا سوال من اینجاست
که همسرم ممکنه باهام برخورد کنه و اینکه اعتماد ندارم بهش رو بهونه کنه و نیاد تست بده
اون موقع چیکار کنم قبول کنم که چیزی هست که نمیاد یا قبول کنم حرفش رو و بیخیال تست شم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)