به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 دی 90 [ 17:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-03
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    891
    سطح
    15
    Points: 891, Level: 15
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    کار داره به جدایی میکشه، هر دو ناراحتیم.

    این لینک قبیلیمه
    http://www.hamdardi.net/thread-19842.html

    دوباره دو روز پیش دعوا شد باز هم سر تجسس و شک و بددلی...
    به همسرم گفته بودم که می خوام با مامانم بریم بیرون و میرم خونه دنبالش و از همسرم خداحافظی کردم و اومدم به سمت خونه
    در بین راه باهام تماس گرفت گفتم رسیدم نزدیک خونه ام بهم گفت چرا انقدر زود رسیدی و ...
    ( باور نکرد که دم خونمونم) و اومده بود دنبالم (تعقیبم بکنه) که در پی این دنبال کردنم که هیچی پیدا نکرده بود بجای اینکه خیالش راحت شه به یه چیزایی گیر داد که فکرشو نمی کردم انقدر سر این مسائل بخواد زندگیم در گیر شه.
    من خیلی ناراحت شدم اونم خودش متوجه شد که حساسیتش بیخود بوده و عذر خواهی هم کرد خودش اعتراف کرد که می دونه من اینطوری نیستم که فکر میکنه و گفت که مقصره و... البته همیشه اخر دعوا ها یا اون عذر خواهی میکنه یا با گریه من اشتی میکنیم .
    اما هربار از ته ته ته دلش می فهمه اشتباه کرده اما دفعه بعد یادش میره و توی اون لحظه پرده های سیاهه شک و شبه میاد جلوی چشماش و این میشه که بهم می پره انگار که یادش رفته که اینا همونطور که خودش هم میگفت فقط ترس و شکه اما واقعا دست خودش هم نیست و خود همسرم هم داره اذیت میشه.
    این سری که دعوامون شد بهم گفت دیگه انقدر به هم قول دادیم دیگه بهم اعتماد داشته باشیم روش نمیشه بازم قول بده چون انگاری فهمیده که نمیشه اینارو از خودش دور کنه.
    و میدونه بی اعتمادی زندگی رو از هم می پاچونه واسه همین تصمیم به جدایی گرفتیم.

    عقلن این تصمیم رو گرفتیم اما قلبن نه ...
    با تمام وجود همدیگرو دوست داریم و نمی تونیم دوری همدیگرو تحمل کنیم اما همش دعوا و سوال جواب پس دادن شده این زندگیمون
    خودش هم داره اذیت میشه از دست این فکرا.
    وقتیکه این تصمیم رو گرفتیم در اصل مجبور به این تصمیم شدیم.
    واسه همین توی بغل همدیگه کلی گریه کردیم چون تحمل جدا بودن رو هم نداریم.
    دیگه این مدلیشو جفتمون ندیده بودیم !!!!!!!!!
    حالا باید چیکار کنیم؟؟؟؟
    پا روی احساساتمون بزاریم برای داشتن یه زندگی خوب از هم جدا شیم؟
    یا با هم بمونیم و فقط همدیگرو تحمل کنیم بخاطر دوست داشتن؟؟؟( اون این افکار و نمی تونه بذاره کنار خیلی سعی کرده اما نمی تونه و از طرفی عاشق همیم ، منم تا به الان هر تهمتی رو تحمل کردم و احساسم میگه بمونم و عقلم میگه از فردام بترسم.)
    یا خدا ....

    دیگه واقعا نمی دونم چیکار کنم صلاحه؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 بهمن 91 [ 18:49]
    تاریخ عضویت
    1390-8-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    1,360
    سطح
    20
    Points: 1,360, Level: 20
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    338

    تشکرشده 338 در 108 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کار داره به جدایی میکشه، هر دو ناراحتیم.

    خب شما کمی به خودتون سختی بدید و ازش راه حل بخواهید. اگر قضیه با گزارش دهی حل میشه خب یعنی اینقدر سخته؟؟؟؟
    ازش بخواهید اصلا باهاتون همه جا بیاد ( نمیاد ). راه حل بده .
    آدم خندش میگیره اینطوری که ....

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 دی 90 [ 17:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-03
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    891
    سطح
    15
    Points: 891, Level: 15
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کار داره به جدایی میکشه، هر دو ناراحتیم.

    بله . هر راهی بوده رو رفتیم
    من گزارش می دادم همیشه در تماس بودم همه جا با هم می رفتیم و و و
    منتها با تمام اینا یهو منو نگاه میکرد میگفت این لکه روی پوستت چیه وقتی بهش میگفتم چیه . باور نمی کرد و می گفت با عقل من جور در نمیاد که این مال سگکه روی لباست باشه و کار به تهمت و ... می رسید
    آیا اینم باز دست منه؟
    تاپیک قبلیمو حتما بخونید کامل نوشتم.

    http://www.hamdardi.net/thread-19842.html

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 خرداد 92 [ 14:42]
    تاریخ عضویت
    1390-3-26
    نوشته ها
    244
    امتیاز
    2,982
    سطح
    33
    Points: 2,982, Level: 33
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    452

    تشکرشده 458 در 140 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: کار داره به جدایی میکشه، هر دو ناراحتیم.

    دوست عزیز اینقدر زود تصمیم به جدایی نگیرید. به عواقب کارتون هم فکر کنید .گذشته از مشکلاتی که پس از طلاق برای یک زن پیش میاد، شما میگین همدیگرو خیلی دوست دارین پس مطمئنا تحمل این جدایی براتون راحت نخواهد بود. توصیه می کنم حتما به یه مشاور و روانشناس مراجعه کنید. شاید بشه یه راه حلی برای کم کردن شک و بدبینی همسرتون پیدا کرد.

  5. 3 کاربر از پست مفید parvane123 تشکرکرده اند .

    parvane123 (شنبه 03 دی 90)

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 دی 90 [ 16:57]
    تاریخ عضویت
    1390-10-10
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    836
    سطح
    15
    Points: 836, Level: 15
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: کار داره به جدایی میکشه، هر دو ناراحتیم.

    سلام
    دوستان من نمی دونم با این حساب کاربری هام چه مشکلی دارم به هر حال من همون thanks God هستم
    واقعا نمی دونم باید چیکار کنم حالم داره از تجسس های همسرم بهم می خوره یهو داریم میگیم می خندیم وسطش میاد با لحن پلیسی و کارگاهی بهم میگه تو دو تا گوشی داری؟ به این دلیل و به اون دلیل میگه امیدوارم دلیلی داشتی باشی که خلاف اینو بهم ثابت کنه و ...
    ریخته بود بهم و کلی داغون کرده بود خودشو بخاطر یه احتمال بیخود که من دوتا گوشی و خط دارم و داشت کلی ناراحتی می کرد
    کلی با هم حرف زدیم بهم گفت تو دو راه داری اینکه :
    یا همه جوره خودتو بهم ثابت کنی و هر وقت واسم سوال پیش اومد جواب بدی و خیلی چیزای دیگه و اگه این راهو انتخاب کردی دیگه نباید احساس خستگی کنی و بگی خسته شدی گفت منم تمام سعیمو میکنم بهتر شم.
    یا اینکه به هر سختی و فشاری که هست از هم جدا شیم.

    دوستان نمی دونم چیکار کنم من مسلما راه اولو دوست دارم برم اما نمی دونم در اینده چه تهمت ها و چیا پیش بیاد که نخوام خسته شم از طرفی هم شاید کمی بهتر شه
    نمی دونم واقعا باید چیکار کنم

    واقعا بعد از این همه بازدید هیچ پاسخی نداشتم؟؟؟

  7. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: کار داره به جدایی میکشه، هر دو ناراحتیم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط THANKS GOD

    و میدونه بی اعتمادی زندگی رو از هم می پاچونه واسه همین تصمیم به جدایی گرفتیم.

    عقلن این تصمیم رو گرفتیم اما قلبن نه ...

    خودش هم داره اذیت میشه از دست این فکرا.

    پا روی احساساتمون بزاریم برای داشتن یه زندگی خوب از هم جدا شیم؟
    یا با هم بمونیم و فقط همدیگرو تحمل کنیم بخاطر دوست داشتن؟؟؟( اون این افکار و نمی تونه بذاره کنار خیلی سعی کرده اما نمی تونه و از طرفی عاشق همیم ، منم تا به الان هر تهمتی رو تحمل کردم و احساسم میگه بمونم و عقلم میگه از فردام بترسم.)

    دیگه واقعا نمی دونم چیکار کنم صلاحه؟
    سلام دوست عزیز
    اول من یه تشکر از شما بکنم ، بخاطر این نام کاربری سراسر معرفت،
    یعنی در همه حال ، ازت ممنونم خدای خوبم.

    واما:
    چون فهمیدید که بی اعتمادی پایه های زندگی رو سست می کنه به این نتیجه رسیدید که باید جدا بشید؟؟!!

    عقل میگه که این جو بی اعتمادی رو با صفا و صمیمیت اعتماد و اطمینان تغییر بدید.
    حالا فرقی نمیکنه که احساس منشا این تصمیم شده یا عقل ، البته بنظر من نه عقلیه و نه احساسی ،

    بنظر من این یه قانون کلیه که:
    طلاق و جدائی برای زن و شوهری که ذره ای از محبت و دوستی بین شون وجود داره اشتباه محضه.

    حالا شما که ظاهرا خیلی هم همدیگه رو دوست دارید.

    قرار نیست هر با هم بودنی بمعنای تحمل باشه
    قراره به همدیگه کم کنیم تا عادات و رفتار نامناسبمون رو اصلاح کنیم. قراره کنار هم باشیم تا بهم دیگه کمک کنیم از مشکلات و معضلاتی که گریبانگیرمون میشه بیرون بیائیم.

    پیشنهاد بدید که ایشون حتما حتما به مشاور مراجعه کنند تا بتونن ذهنیات و افکار منفی شون رو مدیریت کنند.

    سوء ظن گناه بزرگیه و چیزی نیست جز القائات شیطانی ،و متاسفانه تا فرو پاشی روابط سالم در زندگی پیش میره.

    شما هم فعلا از حضور در مکانهائی که احتمال سوء ظن هست اجتناب کنید. تا ایشون کاملا مداوا بشن.



  8. 3 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (شنبه 10 دی 90)

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 دی 90 [ 16:57]
    تاریخ عضویت
    1390-10-10
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    836
    سطح
    15
    Points: 836, Level: 15
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: کار داره به جدایی میکشه، هر دو ناراحتیم.

    آقای baby
    باتشکر از شما
    من هر طور که شده بود بردمش مشاوره اما بعد دو جلسه گفت که دیگه نمیاد و گفت تو می خوای که من بی غیرت شم و از این حرفا
    اما بخاطر همین دوست داشتن و خوبی های دیگه ای که داره می خوام هر کاری که لازمه برای اعتماد سازی رو انجام بدم - سوال هاشو جواب بدم و ..
    و ببینم چقدر اعتمادش جلب میشه و ایا باز هم همینطوریه یا نه ؟
    اینطوری هم به زندگیم و همسرم فرصت دادم هم به خودم و اگه هر چی بیشتر ناامیدم کنه احساسم هم تغییر میکنه و شاید راحت تر بشه یه تصمیم درست گرفت.
    توکل به خدا کردم .

  10. کاربر روبرو از پست مفید thanks.of.God تشکرکرده است .

    thanks.of.God (شنبه 10 دی 90)

  11. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: کار داره به جدایی میکشه، هر دو ناراحتیم.


    باید علت این شکها مشخص بشه.

    یا خیال میکنه که شما واقعا زن خوبی نیستی،که بعیده چون اگه همچین طرزتفکری داشت باهاتون ازدواج نمیکرد

    یا ازکسی مثلا دوست یا همکار تو شراکت یا کار و...قبلا نارو خورده و اون ترس تو ذهنش مونده که اگه به کسی اعتماد کنی عاقبت خیانت میبینی

    یا بین دوستاش همچین موردی رو دیده.مثلا ازدور و بریاش دختر یا پسری بوده که به طرفش خیانت کرده و باز اون ترسیده که مبادا برای خودش هم اتفاق بیفته.

    اما در هر صورت فکر نمیکنم اینکه شما مرتب کاراتون رو بهش گزارش بدین فایده اساسی داشته باشه وگرنه تا قیامت باید بهش گزارش بدین و اون هیچ وقت بهت اعتماد نکنه...در واقع اون به این کار داره عادت میکنه..باید ذره ذره اعتماد ایجاد بشه.مثلا ازش بخواین اگه به چیزی شک کرد تموم دلایل رو تو ذهن خودش بیاره و اگه قانع نشد ازت سوال بپرسه.مثلا وقتی بهت زنگ میزنه و تو جواب نمیدی.به خودش بگه ممکنه تو مترو باشه،ممکنه سر کار باشه و.........اگه قانع نشد اونوقت ازت سوال بپرسه.یا مثلا اگه ازت پرسید چرا بدنت لک شده تو خیلی خونسرد و بدون اشک و اه بگو تو فکر میکنی چرا ممکنه اینطوری شده باشه؟یا به نظرتو چرا بدنم لک شده؟
    اینکار باعث میشه ذهنش علاوه بر دلایل غلط دنبال دلایل درست هم بگرده.و به احتمال زیاد به تو نخواهد گفت لک شده چون تو فلان کار رو کردی،حتی اگه بگه هم تو ذهنش 4تا دلیل به غیراز این بوجود میاد ،کم کم اون دلایل تو ذهنش پررنگ میشه و اونا رو هم در نظر میگیره


  12. کاربر روبرو از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده است .

    بهار.زندگی (شنبه 10 دی 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تجربه های شخصی در زندگی و درسهایی که یاد گرفتیم
    توسط mohamad.reza164 در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 33
    آخرين نوشته: سه شنبه 15 خرداد 97, 07:39
  2. بعد از دوسال عقد بودن در آستانه جدایی قرار گرفتیم
    توسط آقایاسر در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 مرداد 94, 11:51
  3. با شوهرم سر یه دعوایی که اول عروسی داشتیم حرفم میشه
    توسط kamr در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 27
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 مهر 93, 00:28
  4. +عاشق دوست دختر اینترنتیم شدم عاقبت ما چیست؟(لطفا راهنمایی کنید)
    توسط پرسش جواب در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: دوشنبه 18 شهریور 92, 00:49
  5. عاشق دوست دختر اینترنتیم شدم عاقبت ما چیست؟(لطفا راهنمایی کنید)
    توسط پرسش جواب در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 87, 09:19

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.