سلام مشکلی که داره منو ازار می ده مشکل خواهرمه که به من هم سرایت کرده مدت سه ساله که یکی از اقوام از خواهرم خواستگاری کردی و علاقه ی شدیدی به او داره اما خواهرم ازش متنفره 302:پسره دانشجوی مکانیکه سال اخرشه خیلی زرنگ کاری به قول خودش اجتماعی اما شلخته بی مزه همه حرفی هم می زنه حرفایی که اصلا بهش مربوط نیست یعنی فضوله قیافه هم که اصلا نداره اما بابام به خواهرم میگه باید حتما با او ازدواج کنی سنت داره میره بالا دیگه ممکنه موقعیتای از این بدتر نصیبت بشه خواهرم 25 سالشه که موقعی که دانشجو بود یکی از بچه های دانشگاشون ازش خواستگاری کرده که اونم هنوز دلش پیشه خواهرمه اما بابا میگه من تو رو به کسی که نمی شناسم نمی دم موقعیت پسره خوبه اما بابا میگه اینا با این موقعیت و ثروت چرا تا حالا زن نگرفته ؟ حتما یه مشکلی داره !!!!!!!!!!!!!خواهرم هم میترسه با اینم ازدواج کنه براش مشکل پیش بیاد این پسره ((همدانشگاهیش ) خیلی خسیسه که بابا اصلا خوشش نمی یاد حالا پسره اقواممون هفته ی پیش اومدن دوباره خواستگاری تا ما جواب نهایی رو بدیم فردا قراره جواب بدیم اما خواهرم میگه من اگه جواب بدم فقط از رو اجباره چون شرایط خونوادگی مون طوری نیست که بمونم خونه ی بابا م تا بابا خرجمو بده چون دیگه بابا نمی تونه این مشکل سه ساله که گریبانگیر خونواده ی ما هست هرچه هم خواهرم التماس خدا می کنه که یه موقعیت بهتر گیرش بیاد انگار نه انگار مثل این که بختش با همین پسره اقواممونه این در صورتی یه که خواهرم خیلی از او سر تره دختر مهربون خوش اخلاق با سواد (دیوان حافظ هم حفظه و همچنین چند تا از دفترای مثنوی یه مولانا ) زیبا هم هست اما من نمی دونم چرا باید اسیر این جور خواستگارایی بشه که مجبور باشه میگه من اگه با این ازدواج کنم هم خودم بدبخت می شم هم اون به عشق بعد ازدواج هم اصلا اعتقادی ندارم نمی دونم دیگه چی بگم به نظر شما چه کار کنه ........بی علاقگی مشکلات خونواده ..........بیچاره خواهرم .................
علاقه مندی ها (Bookmarks)