به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 دی 90 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1390-9-18
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    1,065
    سطح
    17
    Points: 1,065, Level: 17
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 9 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تکرار خیانت شوهر خواهرم

    سلام دوستان
    چند وقتی بود تصمیم داشتم عضو بشم اما دودل بودم با دیدن راهنمایی دوستان دیگه مصر شدم تا بیام وعضو بشم
    دوستان گلم من خدوم مشگلی ندارماما خواهرم با شوهرش داره و هرچی بهش میگم تا پیش مشاوره بره یا خودش اینجا موضوع میگفت راضی نمیشه و میگه شوهرش مدام تو اینترنت ممکن ببینه من تصمیم گرفتم تا خودم بگم و دوستان و کارشناسان محترم و بزرگوار راهنماییم کنند
    خواهرم سال ۸۳با پسری دوست شد درست درزمانی که ان اقا شکست عشقی خورده بود و خواهر من تونست از بحرانهای روحی درش بیاره چون خانواده اش در گیر ازدواج پسر دیگه اشان بودند دوستی اینا دو سال طول کشید در این دو سال ۱ان اقا با خواهر من تمام کرد اما خواهرم باز مقدمه اشتی کردن چید البته ایشون با برادر من دوست بودند و برادر من باب این دوستی اماده کرد و زمانی که لاز اشتی کردند خواهر من به مدت ۳روز گوشی ان اقا ازش گرفت تا بببنه واقعا با کسی دیگه هست یا نه که نبود بعد از ۶ماه ان اقا با اصرار خانواده اسرا راضی کرد امدند خواستگاری و عقد محضری کردند تا دو سال که عروسی بگیرند توی این دو سال این دوتا اکثرا با هم بودند و مسافرت هم رفتند اما خانواده ابشون اصلا نمی پسندیدند این چیزها را و درگیری های هم بینشان پیش امد که خواهر منم بی تقصیر نبود گذشت تو تین دو سال ان اقا همه اش منزل ما بود بعد از دو سال پدرش گفت برای گرفتن جشن عجله نکنید من الا دستم خالی نمیدانم چرا اما پدر من کوتاه نیامد و به این دوتا پول داد تا خودشان جشن بگیرند و این پسر هم از خانه قهر کرد ما جشن گرفتیم حتی زنگ زدیم و گفتیم حاج اقا فردا شب جشن عروسی امیرتان تشریف بیارید به بچه ها هم بگید اما دریغ از یک نفرشان امیر با بغض شب گذراند و ماشینش فروخت پول پیش خانه داد بعد پدر من یک خانه اقساطی خرید به نام خواهرم داد بهشان که قسطاش خودشان میدهند یکسال و نیم امیر با خانواده اش رفت وامد نداشت تا پدرش از دوریش سکته کرد و رفت اشتی کرد اما خواهر من نرفت میگفت من ۴بار رفتم و انها تحویلم نگرفتند و بسنده میکرد به زنگ زدن و به منم میگفت من پسرشان فرستادم دانشگاه داداش من کار جور کرده براش خانه من دادم انا باید بیان اشتی در مدت مریضی پدرش زنگهای مشکوکی میشد به امیر په فهمیدیم بله ایشان با دختر دیگه تی دوست اما به ما گفت دوست نییت پدرش دکتر معالج باباشه من خواهرم راضی کردم که قبول کنه اما خودم ته توی جریان فهمیدم که ایشان از همان سالی که خواهر من با ابشان عقد کرده اینا دوست شدند و این خانم برای پدرس دکتر فرستاده و کلی امیر راضی کرده که بره سمت خانواده اش و حتی من شماره اش پیدا کردم بهش زنگ زدم گفتم که امیر زن داره و عاشق همند گفت میدانم ما فقط دوستیم منم دارم ازدواج میکنم اما من با امیر قطع ارتباط میکنم و اینکارم کرد بعد از این جریان امیر هوای خانواده اط بیشتر داشت انها هم محبت بیشتری میکردند ان دختر با خانواده امیر حرف زده بود انهایی که یک ریال بهش ندادند حالا کلی هواش دارند حتی پدرش کار دیگه بهش پیشنهاد کرده و پولی دادند این دوت فرستادند مسافرت حتی ماشین هم دادند بهسان خواهرم امیر وادار کرد خطش عوض کنه اما ااا چند وقتی که امیر عوض شده موبابلش زنگ نمیخوره اما مدام خسته ایت خواهرمیگه بک بار شنیده که باباش گفت امیر حیف تو زود زن گرفتی وگرنه سحر به این خانمی چرا انم سکوت کرده الان خواهرم نمیره انجا اماامیر میره شب میمونه.حالا اینها هیچی خواهرم میگه امیر یک مزاحم داشت مدام زنگ میزد یک دفعه غیبش زد نه زنگی نه اس مسی در ضمن خط جدیدش هم به نام خواهر من هست خواهر من خیلیییییییییی حساس و چک میکنه من باز زنگ زدم به ان دختره و گفتم تو از امیر خبر داری گفت نه چطور اما تو لحن صداش فهمیدم باهم استی کردند و این داره دوباره امیرساپورت میکنه و چون پدرش سرشناس و برش دار شر مزاحم از سر امیر باز کرده امیر حتی از زیر بچه دار شدن شانه خالی میکنه من بهش یکبار گفتم امیر میخوام شوهر کنم اما خانواده پسر دوستم ندارند گفت اگه دوست ندارن قبول نکن گفتم مگه تو الا ناراضی گفت نه شکر خدا راضی ام اما خوب بعضی وقتها احساس میکنم عجله کردم مینا زن خوبیه بخاطر من روی همه چی پا گذاشت اما میگم نکنه اونی نبود که من فکرمیکردم مریم بیگدار جواب نده بعد زیر نظر گرفتمش فهمیدم که اره واقعا هنوز با ان خانم دوست اینبار محکمتر رفتم جلو که حرف های ان دختره من شوک زده کرد حالا از طرفی خواهرم راضی نمیشه با انها اشتی و رابطه اش با همسرش سرده و.......البته طلاق هم توی خانواده ما معنی نداره نمیدانم حالا ایا به نظر شما به خانواده ام بگم یا به خود خواهرم خیلی دلم میخواد کمکی کنم اما نمیدانم به چه صورت و ان دختر هم بهم گفت که منم خسته شدم از این وضعیت که هروقت میخوام نیست اما انقدر وابستگی دارم بهش که برام مهم نیست و انها حتی رابطه.... داشتند و این درست زمانی اتفاق افتاده بوده که خواهر من در گیر استخدام شدن بود وفکرش مشغول بود و ان خانم ان موقعه فکر میکرده که امیر در حال جدایی هست نه زندگی البته این رابطه ..... ان دختر هنوز تجربه نکرده بوده و امیر اولین نفری بوده که به حریمش دست درازی کرده و حالا ناراحت هم نبود اما الا من چکار میتونم کنم امیر بفهمه میگه مدرک بیار منم هیچی ندارم و ان دختر هم اسباب کشی کرده ودیگه من دسترسی ندارم بهش به نظرتان من چکار کنم و چرا امیر دچار این اتفاق شده ان که عاشق خواهر من بود چرا دلزده شده

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    127
    Array

    RE: تکرار خیانت شوهر خواهرم

    معذرت ميخوام كه رك ميگم بنظر من همه شما اشتباه كردين

    اول از همه خواهرتون كه با دوستي زندگيشو شروع كرد
    دوم اينكه خيلي اشتباه بوده كه خانواده شما بدون در نظر گرفتن خانواده پسر عروسي گرفتن.مثل مهموناي غريبه دعوتشون كردين و الان هم كه خواهرتون با اين كار خيلي اشتباهتون ميگه چون اين كارا رو ما كرديم اونا بايد بيان آشتي
    سوم هم اينكه آخه شما چرا دخالت ميكنيد و زنگ زدين به اون دختر اين كاراگاه بازيا چيه ؟


    ميتونم بپرسم از كجا فهميدين كه اونا با هم رابطه....داشتن؟


  3. 3 کاربر از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده اند .

    گلنوش67 (دوشنبه 21 آذر 90)

  4. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: تکرار خیانت شوهر خواهرم

    hasti jan عزیز

    به تالار همدردی خوش آمدی

    این آشنایی ، دوستی ، و ازدواج و ... از ابتدا سیکل معیوبی داشته .

    و الآن ه وارد شدن شما به مسائل زندگی خواهرت اشتباه هست . شما فقط در جایی که خواهرت درددلی با شما می کنه و ... می توانی او را تشویق کنی که مشاوره بره که کرده ای . در غیر این صورت دخالت نکنید . بخصوص از نوع تجسس و مچ گیری از همسرش .... که اصلا ًشایسته شما نیست .

    بهتره خواهرت و همسرت خودشون مسائلشان را با هم حل کنند . شما هم نیاز نیست آنچه ز همسرش می دانید به وی یا خانواده بگید .



    .

  5. 11 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (دوشنبه 21 آذر 90)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 دی 90 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1390-9-18
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    1,065
    سطح
    17
    Points: 1,065, Level: 17
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 9 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تکرار خیانت شوهر خواهرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط گلنوش67
    معذرت ميخوام كه رك ميگم بنظر من همه شما اشتباه كردين

    اول از همه خواهرتون كه با دوستي زندگيشو شروع كرد
    دوم اينكه خيلي اشتباه بوده كه خانواده شما بدون در نظر گرفتن خانواده پسر عروسي گرفتن.مثل مهموناي غريبه دعوتشون كردين و الان هم كه خواهرتون با اين كار خيلي اشتباهتون ميگه چون اين كارا رو ما كرديم اونا بايد بيان آشتي
    سوم هم اينكه آخه شما چرا دخالت ميكنيد و زنگ زدين به اون دختر اين كاراگاه بازيا چيه ؟


    ميتونم بپرسم از كجا فهميدين كه اونا با هم رابطه....داشتن؟
    'گلنوش جان منم قصد دخالت یا کاراگاه بازی نداشتم خواهرم از من خواست اینکار براش انجام بدهم چون خودش سر کار میره و از طرفی از روبرو شدن با واقعیت وحشت داره اینکه ببینه کسی که براش جنگید داره از دست میده و خوب ان دختر خانم خودش به من گفت که دوباره با هم دوست شدند و از طرفی ان دختر خانم محل کارش نزدیک منزل ما بود و الانم بخاطر تعمیر منزل خواهرم اینا که کارگر انجا هست این دوتا با ما زندگی میکنند و من به خواهرم گفتم که اینجا تاپیک گذاشتم و ادرس کامل هم دادم تا خودش از اداره بیاد و نظر دوستان بخونه




    در ضمن دوستان اینم بگم که خانواده من هنوز امیر ساپورت میکنند برادرم ماشین خودش در اختیار انها گذاشته و من من اطاق خودم خالی کردم دادم به انها حالا حتی زمانی که خیلی خسته ام باید بخاطر رعایت احترام بشینم تا موقع خواب که توی پذیرای هم میخوابم و خوب از زجر کشیدن خواهرم ناراحت میشم میدانم که خانواده اش میتونن کمک کنند و میکنند اما خواهر من قبول ندارنند باور کنید تمام خواهرهای امیر اسمی از خواهر من نمیارن و مسبب این سکته ان میدانند و توی مهمانیها دعوتش نمیکنند و وقتی از امیر خواستم تا محکم به مینا بگه برن اشتی کنند گفت من 1 بار گفتم 2 بار گفتم میگه اخه انها بی دلیل از من قهر کردند و برم انجا کم محلیم میکنند نمیام منم نمیتونم به زور وادارش کنم از طرفی هم خانواده من میگن ما تورو میخوایم که خوب میرم میبینمشان کاراشون انجام میدم الا هردو از لحاظ روحی خسته اند اما صداشون در نمیاد فقط خواهرم از من خواست کمکش کنم که منم بهترین راه اینکار دونستم تا از رهنمایی چند نفر کمک بگیرم و میدونمم که خود خواهرم میاد و میخونه ممنون

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: تکرار خیانت شوهر خواهرم

    سلام هستی جان
    به نظر من هم شما در مورد اتفاقاتی که بین آنها افتاده نظر ندهید و نیازی نیست که حتی به همسر خواهرتان بگویید که برن برای اشتی چون شاید خواهر شما و شوهرش بهتر می دانند که آیا باید آشتی کند یا نه و شما با این دخالتها فقط دوباره شایداختلاف بین آنها را رنگین تر بکنید پس زیاد در این موارد تظر ندهید و سعی کنید فقط با خواهرتان همدردی کنید اونهم نه با جملات منفی بلکه با مثبت اندیشی
    در ضمن اگه می تونی خواهرت رو راضی کن تا خودش یه تاپیک جداگانه بزنه و در مورد مشکلاتش صحبت کنه چون بهر حال اگه ما از زبان خودش شرح حالش رو بخونیم بهتره و راحتتر می تونیم راهنمایی کنیم
    در ضمن دوست عزیز اگه این تاپیک رو مطالعه می کنی باید بگم که همسر شما هر چقدر هم بخواد توی اینترنت باشه هیچوقت نمی تونه این همه تاپیک رو مطالعه کنه تا تاپیک شما رو پیدا کنه چون مشکلات مشابه زیاد وجود داره و اگه هم این سایت رو به همسرت معرفی نکنی هیچوقت نمی تونه فکرش رو هم بکنه که شما تاپیک زدی...
    پس بهتره خودت صحبت کنی و در مورد مشکلاتت واضح تر صحبت کنی چون شاید یکسری جاها هم شما خطا کرده باشی ...


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.