dosti

[sara_star]

salam man 18 salame ba ye pesare 21 sale dost shodam pesare khobeye khanevadehaye 2 tamonam dar jaryane dostimon hastan vace ezdevajam mikhaym hamdigaro khanevadehaye 2tamonam ye kami mazhabi hastan tanha moshkeli ke daram ine ke madaram nemizare bahash beram biron mige namahrame gonha dare az in jor harfa nemidonam bayad chi kar konam lotfan rahnamaye konid mano

[زیبا.]

سلام و خوش آمدي
خوب مامانت راست ميگه شما كه هيچ مشكلي ندارين و خانوادتون در جريان هستن خوب نامزد شين اينجوري هم تعهد پيدا مي كنين نسبت به هم و هم از لحاظ شرعي مشكل نداره

[sara_star]

زیبا جان خانواده پسره باید اقدام کنن و بیان جلو از یه طرفم پسره می گه تا من خونه نخرم و مستقل نشم نمی یام جلو راستی اینم بگم من از اولش تو رفاه کامل بودم از لحاظ مالی خیلی با هم فرق داریم ولی زیبا حیلی دوسش دارم مطمینم عشقمون از رو هوس نیست واقعا دوریش برام خیلی سخته

[honarmand]

سلام دوست عزيز
ابتدا بايد بگم اينكه تصور مي كني چيز زيادي ازش نمي خواي مربوط به قبل از ازدواج و دوارن دوستيه . همين كه باهاش ازدواج كني هزار و يك خواسته هست كه مي ريزه بيرون . ايني كه مي گم روي تجربست نه حرف
بعدش هم شما كه زياد همديگرو نديد چي جوري مطمئني كه اين اقا تمام معيارهاي مناسب ازدواج و داره ؟ چند وقته كه مي شناسيش ؟
خب شما بهش بگيد كه مادر شما با بيرون امدن شما مخالفه و نظرش اينه كه نامزد كنيد ببين جوابش چيه ؟ لابد مي خواد بگه امادگي ازدواج ندارم . خب اينجوري كه نمي شه بهش بگو هر وقت كه امادگي داشت بياد جلو
به نظر مي رسه داري احساسي برخورد مي كني

[sara_star]

آقای هنرمند همدیگرو زیاد دیدیم مادرم اول کاری با بیرون رفتنمون نداشت ولی بعدا مخالفت کرد امین نمی گه نمی یام جلو می یاد فقط میگه نمی خواد من سختی بکشم خودشم گفته تابستون می یان خواستگاری دیگه من نمی دونم چی بگم فقط دوریش برام خیلی سخته

[honarmand]

خب تا تابستون كه چيزي نمونده صبر كن .يادت باشه هميشه براي رسيدن به چيزهاي قشنگ بايد صبر داشته باشي چيزي كه با عجله بدست بياد هيچ وقت جالب نبوده تو هم توي اين مدت وقت داري كه بيشتر روي معيارها و انتخاب خودت فكر كني تازه با بيرون نرفتن ارزش خودت و بردي بالا و باعث مي شي كه اون بيشتر برات اهميت قائل بشه

[sara_star]

امین به بیرون رفتن خیلی اهمیت می ده می ترسم از دست بدمش خودش که می گه هیچ فقط تنهام نمی ذاره ولی توی این مملکتی که ما هستیم دوست آدم رو سریع ازش می گیرن مخصوصا صمیمی ترین دوست دعا کنید هر چی زودتر بهم برسیم

[دانه]

به مادرت پيشنهاد بده و بگو: خوب اگر قرار باشه نريم بيرون و همديگرو نبينيم، ما كه نمي خواهيم گناه كنيم. و قصد ازدواج داريم، ولي از اونجايي كه شرايطش رو نداريم خواهش مي كنم اجازه بديد، با هم نامزد كنيم. از اون طرف هم به دوستت بگو اگر تو رو مي خواد خانواده اش رو راضي كنه تا بيايند خواستگاري.امتحان كن اگر جواب نداد، فكر يه عالمه دوست هست كه توي اين تالار مي تونه كمكت مي كنه.
موفق باشي عزيز

[shine]

سلام
تو اين مملكت همه مي دانند بيرون رفتن دختر با يك پسر بدون اجازه رسمي والدين پسنديده نيست و دوست تو هم بايد اين مسئله را قبول كند و با خانواده اش به منزل شما بياد و از پدرومادرت اجازه بگيرند كه شما براي آشنايي قبل از نامزدي رسمي با هم رفت وآمد داشته باشيد . شما دو تا وقتي تنها باشيد معلومه كه مشكلي نداريد همش از هم تعريف مي كنيد و قربان صدقه هم مي رويد ولي بايد رفتار او را در شرايط مختلف ببيني . رفتار او در جمع خانواده و دوستان و برخورد با ديگران هم مهم است و در زندگي آينده ات نقش مهمي را دارد .
بعد از مدتي آشنايي رسماً نامزد كنيد و قرار عروسي را هم زماني بگذاريد كه به قول خودش مسكن را تهيه كرد.
موفق باشيد

[sara_star]

من تمام راه ها رو امتحان کردم خیلی با مادرم صحبت کردم حرفش یکیه می گه نه امینم دیگه قبول کرده می گه ایرادی نداره با نامزد شدنمون حرفی نداره امینم همینو می گه من از طرف بابام یکمی نگرانم