سلام
ازینکه بین شمام خوشحالم
همسر من اختلال شخصیت دو قطبی داره
یعنی همه زندگیمون از 3 دوره تشکیل شده که پشت سر هم تکرار میشن
دوره اول : عشق، علاقه افراطی، بهترین شوهر و پدر دنیا، عاشق پدرمادر من ، همه کسم ، مهربون ترین شوهر این دوره معمولا 3-4 ماه طول میکشه
دوره دوم : کمرنگ شدن عشق، بهانه گیری ؛ اذیت ، گیر دادن ، بدبینی شدید ، قفل کردن در خونه، کتک کاری، بدگویی از خانوادم ، بسته به تحمل من و خواست خودش طول میکشه ، معمولا 2-3 ماه تحمل میکنم
دوره سوم : اینقدر قاتی میکنه که یهو میزنه زیر همه چیز ، من و اثاث رو از خونه پرت میکنه بیرون ، در یک آن بی خیال زن و بچه میشه میره دنبال دوستای مجردیش و یه جوری پیششون ناله میکنه انگار بدبخت ترینه ، یه مدت که الافی و مجردی میکنه (معمولا بعد از 5-6 ماه) پشیمون میشه گریون برمیگرده تا دل من و به دست بیاره و دوباره دور اول شروع میشه و این تسلسل تا امروز ادامه داشته
نمیتونم بگم چندبار این دوره رو طی کردیم دیگه ابرو جلو در و همسایه و فامیل نداریم همه میدونن اون هی من و ول میکرد و هی برمیگشت
یکسال پیش وقتی داشت جلوی چشم بچه ام خفم میکرد از خونه زدم بیرون و اومدم خونه بابام
تو این مدت خیلی مشاوره رفتم با خیلی ها حرف زدم اما همه گفتن باید جداشی و درمان نداره
حتی گفتن اگر باهاش بمونی خودت و بچه ات هم در معرض این اختلال هستین ، تو این یکسال به هر دری زدم برای طلاق تا بالاخره به نتیجه رسید همیشه فکر میکردم روز طلاق از خوشحالی تو خیابون جیغ بکشم و بدوم اما الان ناراحت و گریونم ، طلاق واسم شده عین یه جام زهر ، چون مصادف شده با دوره اولش ، بعد از یکسال که خونه پدرم بودم هیچ تلفن و خرجی از طرف اون نداشتیم هیچ خبری ازمون نمیگرفت و هیچ پولی نفرستاد حالا اومده دوباره میگه پشیمونم دروغ نگم خواستم بهش فرصت بدم اما دیدم هنوز اون حالت های عصبی رو داره ، شبیه دیوونه ای بود که نقاب آدم عاقل رو زده باشه
پدرمادرم هم گفتن اگه رفتی دوباره برنگرد ، شنبه انشالله میرم برای طلاق !
اما خوشحال که نیستم هیچی انگار دارم جام زهر و سر میکشم ! دلم براش میسوزه ، هنوز دوستش دارم ، حس میکنم خودمم دچار مشکل شدم که با این همه آزار و اذیت هنوز دوسش دارم ، همه بهم میگن چشمات و ببند و توکل کن برو جلو ، اما پاهام میلرزه
حس میکنم همسرم بیماری خطرناکی داره و من از روی خودخواهی دارم ولش میکنم !!
حالا باید چکار کنم ؟ چطور احساس خودم رو درمان کنم؟ چطور خوبی های دوره اولش رو فراموش کنم؟ بدیهاش زود فراموشم میشه اما خوبیهاش همش جلو چشممه !! خیلی مهربون بود ... خیلی ........
از جناب آقای مدیر همدردی خواهش میکنم به تاپیک من سر بزنن
متاسفانه موفق به ارسال پیغام خصوصی برای ایشون نشدم برای همین اینجا نوشتم
علاقه مندی ها (Bookmarks)