رابطه بيماري رواني با عقايد و جهان بيني در نظريه فرانكل
سلامت يا بيماري رواني دارنده جهان بيني خاصي ، به صحت يا غلط بودن آن نظر ارتباطي ندارد
( حتي به نظر آنهايي كه همه را دشمن خود مي پندارند نيز دو دو تا مي شود چهار تا). پس نتيجه مي گيرم كه ارزيابي ما از عقايد، به منشاء رواني داشتن اين عقايد وابسته نيست. (1)
انسان درجست وجوي معناي غايي
لوگوتراپي، بر آن است كه زندگی با تحقق معنا، جلوه بديعي مي يابد و همه چيز حتي درد و رنج در پرتو آن، قابل پذيرش و تحمل خواهد بود و اين امر، در آغاز انسانهاي درون تهي و رنجور از خلأ وجودي را برمي كشد و به اوج مي رساند، ولي آنها بايد بپذيرند كه :
«هيچ كس و هيچ چيز ديگر ـ نه پدر، مادر، همسر و نه مردم ـ نمي توانند به ما احساس معنا و منظور در زندگي بدهند.»و دليل اين امر در مسؤوليت شخصي به عنوان شرط لازم «معناجويي» نهفته است.
(باید) بپذيريم، دين و ارزشها از مجموعه عواملي هستند كه قادرند به ما معناي زندگي بخشند. علاوه بر اين، آنچه كه در اولين لحظات رويارويي فرانكل با حقيقت تلخ دوران اسارت به او ارزشي براي زيستن آموخته بود، ادعاي كوچكي از كتاب مقدس به اين مضمون بوده «خدايت را با تمام قلبت، با تمام روحت و با تمام قدرتت دوست بدار و اين دعا در نظر او اين معنا را دارد كه: پاسخ مثبت به زندگي، به رغم هر چه با آن روبرو مي شويم، خواه رنج و خواه مرگ، يك فرمان است.»
عبارت اخير فرانكل كه دين را «تحقق خواست معناي غايي در زندگي»، تلقي مي كند، بيشتر قابل دقت و نكته سنجي است. وي، اشاره روشني به نوع معنا و بويژه معناي غايي نمي كند وآن را برگرفته از هيچ عاملي، جز خواست و اراده انسان نمي داند. «ناگزير معناي زندگي براي هر كس، يكتا و ويژه طرز تفكر اوست. از كسي به كس ديگر و از لحظه اي به لحظه ديگر تفاوت مي كند، چيزي به نام اراده معطوف به معناي مشترك كه به طور كلي به همه انسانها تعميم يابد، وجود ندارد.» (2)
==========
پاورقی و منابع:
1 - فرانكل،ويكتور اميل. ترجمه فرخ سيف بهزاد( 1382). پزشك و روح. تهران: انتشارات درسا
2 - – شولتز،دوآن. ترجمه گيتي خوشدل(1384). روانشناسي كمال: الگوهاي شخصيت سالم. تهران: نشر پيكان
نکته: مولانا در این مقوله نگاه دیگری دارد که متعاقباً به بررسی آن خواهیم پرداخت
علاقه مندی ها (Bookmarks)