به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-7-22
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    5,482
    سطح
    47
    Points: 5,482, Level: 47
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    932

    تشکرشده 968 در 217 پست

    Rep Power
    38
    Array

    خدایا فقط به امید تو

    دوست خوبم.همسفری که هر چند به رسم جاده ها از هم دوریم،اما تو همه ی حصارها رو کنار زدی و به رسم همدلی حضور رو برام معنا کردی...منت گذاشتی. این حضور تو بود که بهونه ی نوشتنم شد. واقعا ازت ممنونم.

    ولی خوش دارم ندای قلب تو رو هم بشنوم.مطمئنا قلب تو هم آهنگی می نوازه.تو با اون آهنگ چی می سرایی؟تفسیر تو از خوشبختی چیه؟تو خوشبختی رو تو چی می بینی؟



    من و باقی همسفرات دنبال باقی اون نشونه هاییم.پس خواهشا تو هم کمکمون کن.

    «خوشبختی از زبان دوست» صفحه ایه که قراره با نظرات قشنگ و راه گشای تو و سایر دوستان راه اندازی

    بشه.



    شکر نعمت نعمتت افزون کند...



    نجوای دل،دلیل اثبات خدا...

    ببینم تا حالا شده دل تنگ چیزی شده باشی،نه؟اگه بهش نرسیده باشی چی کار می کنی؟

    گاهی حتی اون قدر محفوظ به حیایی که نمی تونی با یه آدم درد و دل کنی.اون وقته که با دل تنگیات تنها می شی...

    غرق خودتی.فکر می کنی تنها ترین آدم روی زمینی.یهو انگار یکی از درونت بهت ندا می ده... توهم نیست،یه ندای قلبیه.مثل اونو نه جایی شنیده بودی،نه از بچگی کسی بهت یاد داده بود.خودت حسش کردی.فقط خودت...

    نجوای دله اما ندای خداست انگار. اگه نبود بی اختیار تو دلت باهاش راز و نیاز نمی کردی.دقت کردی فقط و فقط سراغ خودشو می گیری؟باهاش حرف می زنی،اون قدر ادامه میدی تا به نتیجه برسی؟حتی اگه تو این حال غرق بشی بی اختیار اشک می ریزی.... و ...و یه حس آرامش،تولد دوباره ی دل...

    خیلی از ماها به این حس رسیدیم،اما فراموشش کردیم.چرا؟



    حالا یه سوال دیگه:واقعا من و تو توی زندگی دنبال چی هستیم؟

    تا حالا شده یه سر به عمق خواسته هات زده باشی؟اگه یکی بهت می گفت بزرگ ترین و کامل ترین آرزوی تمام طول عمرت رو همین الان بگو،چی می گفتی؟ چیزی که بعدا بهتر از اون به ذهنت نرسه....

    می تونی ادعا کنی که آرزوت بهترین آرزوی عالمه؟

    یعنی می شه؟ می تونیم بگیم آرزومون،خواستمون،بهترین و کامل ترینه؟آخه انگاری تو دل من و تو تخم کمال کاشتن.ولی کی؟کی این کارو کرده؟کیه که من و تو رو غرق کمال طلبی کرده؟کیه غیر از...



    آخه بی معرفت(با خودمم) تو که می دونی کارخداست! تو می دونی چون بارها و بارها خودت،فقط خودت،توی عمق دل تنگیات پیداش کردی...از درون اثباتش کردی نه از تجلیاتش،اونا ققط یقینتو بیش تر کردن.

    ببینم مگه چیزایی که من و تو رو راضی می کنن،آفریده های همون خدا نیستن؟مگه اون همون خدایی نیست که وجودش،هنرش،علم و قدرتش،رحمتش،حکمتش...همه و همه ...هم تو تجلیات و هم تو ذات آفریده هاش پیداست؟

    پس چرا راه دوری می ری؟چرا به همه ی کسایی که می دونی بهت رو دست می زنن اعتماد می کنی الا خودش؟چرا سرت رو پیش هر کسی خم می کنی الا خودش؟چرا بهش اعتماد نمی کنی؟چرا اونایی رو که داری فراموش می کنی،تمام خوشی هایی رو که می تونی داشته باشی زیر پا میذاری و خودتو برای به دست آوردن چیزایی خسته می کنی که تازه خیلی از اوناهم از دست دادنین؟آخه چرا شکر داشته هات رو به جا نمی یاری؟



    برو سراغ خودش،سراغ زیبای زیبایی آفرین.بزرگی آفریننده رو درنظر بگیر تا آفریده های ضعیفش تو چشت کوچیک شن.همه چی رو رها کن و به دست خودش بسپور.یه خرده هم صبور باش؛ درسته تو دنبال زیبایی وکمالی،اما اگه قرار بود مفت و مجانی به همه ی خواسته هات برسی که لذتی براشون نبود.تازه ببین حساب همه جاشو کرده،بهت مژده ی بهشت رو هم داده تا دل سرد نشی.

    پس باهاش مناجات کن.اون بزرگ ترین نعمت رو بهت داده،حیات .تا می تونی شکر همین نعمت رو به جا بیار تا خودش باقی چیزایی رو هم که می خوای بهت بده.

    زیاد سخت نیست،همین الانم می تونی بگی:خدایا شکرت.به خاطر همه ی داشته هام شکرت و به خاطر همه ی چیزایی که قراره بهم بدی هم شکرت.خدایا راضیم به رضای تو.

    باهاش راز و نیاز کن تا قلبت رو اون پر کنه و هر چی که از جنس اونه.این جوری خوشبختی واقعی نصیبت می شه.





    گر ایزد زحکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری



    متاسفانه خیلی از ما آدما وقتی با مشکل یا محدودیتی مواجه می شیم،بدون این که حتی لحظه ای با خودمون فکر کنیم که آفریدگارمون خیلی بزرگ تر از مشکلاتمونه،زانوی غم بغل می گیریم و فکر می کنیم که تو صحنه ی زندگی بد اقبال مادرزادیم.

    مشکلات ما می تونن ناراحتی های جسمی و روحی و یا کمبود امکانات رفاهی رو شامل بشن.ولی اجازه بدین من این جسارت رو به خرج بدم و خاطر نشان کنم که این ها اون مشکلاتی نیستند که ما فکر می کنیم به خاطر وجود اوناست که خوشبختی سایه اش رو روی زندگیمون نمیندازه.

    بزرگ ترین مشکل ما کوته فکری و نحوه ی برخورد نامناسبمون با مشکلاته.مگه نه اینکه ما باید خوشبختی رو از دل احساس کنیم ،لمسش کنیم،وفقط و فقط از درون باورش کنیم؟پس بهتر نیست اول از همه یه سری به باورهامون بزنیم؟



    ببین «هلن کلر»،این نابینای ناشنوایی که خدا و تجلیاتش رو با چشم و گوش دل، عمیق تر ازخیلی از آدما حس کرده،چه وصف زیبایی در این مورد می ده و چه پیوند زیبایی بین محدودیت ها و خوشبختی برقرار می کنه:



    «هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته می شود،در دیگری باز خواهد شد،ولی ما اغلب چنان به آن در بسته چشم می دوزیم که درهای باز را نمی بینیم»



    و تو....تو ای جلوه ای از خدا.واقعا تو خیال تو چی می گذره؟مگه ممکنه اون خدایی که من وتو رو از جنس خودش آفریده از حالمون آگاه نباشه؟مگه اون همون خدایی نیست که این جهان رو،مخلوقاتش رو با چنان آرایش و نظمی آفریده که بزرگترین مدعیان رو در مقابل خودش به عجز واداشته.مگه ممکنه همچین خدایی تو آفرینش من و تو و یا پاسخ به خواسته هامون مونده باشه؟

    نمی دونم تو هم مشکلی داری یا نه،محدودیتی داری یا نه.اما یادت باشه که خیلی از مشکلات، تدبیر خدا برای ساختن ما آدماست.اصلا تو مشکلاته که آدم پی به نیروهای ذاتیش می بره.

    راستی شنیدی می گن آدم نسبت به چیزی که ازش منع بشه حریصه؟ ماجرای پرواز آدم انگار سندی برای این ادعاست.بشر چون بال نداشت به فکر پرواز افتاد....

    پس یادت باشه که حتی توی بن بست مشکلات هم راه پرواز به سمت آسمون اندیشه بازه.پس تو هم بال های اندیشتو باز کن.تو هم می تونی تو آسمون معرفت خدا یه سیری بکنی،می تونی نشونه های خوشبختی که خدا بهت داده رو پیدا کنی.





    بسا کسا که به روز تو آرزومند است...



    با وجود این که تو قسمتای قبلی به این نکته اشاره کردم که هر کدوم از ما نوع متفاوت آفرینش و استعدادهای منحصربه فرد خودمون رو داریم و خدا بهتر از هرکسی به مصلحت و سرنوشت بنده هاش آگاهه ،ولی می دونم دوره زمونه ای که ما داریم توش زندگی می کنیم، بیش تر اوقات سعی بر کم رنگ کردن و حتی سرکوب کردن بعضی اندیشه ها ی هر چند درست و به کرسی نشوندن باورهای غلطی رو داره که بنیان همه ی مشکلات ما هستن.

    دوستی می گفت:«...ما که مثلا آرزو می کنیم کاش جای فلانی بودیم،حالا مطمئنا خود اون هم همیشه آرزوی جای یکی دیگرو داشته...»

    متاسفانه فاجعه ای که ما با اون مواجهیم مقایسه های افراطی خودمون با دیگرانه.ما عادت کردیم همیشه مثل یه تماشاچی به داشته ها و موفقیت های بقیه و اون هم با دیده ی حسرت،نگاه کنیم و خوشبختی رو توی اونچه که دیگران دارند ببینیم نه توی اون چیزی که واقعا برامون خوشبختی میاره.

    مقایسه های بیش از حد،باعث به خشکی گراییدن سرچشمه های نبوغمون،بستن روزنه های تراوش استعدادهای منحصر به فردمون،خط بطلان کشیدن بر اعتماد به نفسمون و در نهایت خود را یک بازنده پنداشتنه.



    پس باز هم تاکید من بر ارزش قایل شدن برای خودتونه؛این جوری دروازه ی ورود به قلمرو درونیتون به روتون باز می شه،به استعدادهای منحصر به فردتون پی می برید و با انگیزه ای بالا برای شکوفا کردنشون تلاش می کنید.درنتیجه خودتون رو آدم مفیدی می بینید،به خودتون عشق می ورزید و به این ترتیبه که خوشبختی خودش رو بهتون نشون می ده.



    میاسای ز آموختن یک زمان به دانش میفکن دل اندر گمان



    ببینم تا حالا شده به خصوصیات آدمای بزرگ توجه کرده باشی؟کلمات تاثیر گذاری که به زبون میارن،شیوه ی منش وگفتارشون،باورهاشون،دیدگا هشون ...همه و همه انگارمنحصربه فردن،تحسین برانگیزن.انگار اونا به یه اطمینان قلبی رسیدن.انگار تو هاله ای از آرامشن؛ حتی وقتی ما متوجه اوناییم،ما رو هم با خودشون به اون آرامش می برن.

    به نظرتو اونا بیش از همه تو زندگیشون به چی توجه دارن؟باورهاشون رو از چی تغذیه می کنن که متفاوت از بقیه به نظر می رسن؟

    در شرایطی که ما وقت باارزشمون رو به کارهای بیهوده ای مثل تماشای بیش از حد تلوزیون،محاورات بیهوده وازاین قبیل کارها که به ندرت گره ای از مشکلاتمون باز می کنن،اختصاص می دیم،غفلت از مطالعه،این گوهر باارزشی که خیلی ارزون در اختیارمونه،چه ضربه های بزرگی که به زندگیمون وارد نمی کنه.

    بسیارن مشکلاتی که کلید حلشون رو کتاب بهمون می ده،اما ما از اعتماد به این دوست دل سوز سرباز می زنیم.

    کتاب ها نه تنها دنیای اطرافمون رو طور دیگری بهمون نشون می دن،حتی برامون دنیای دیگه ای ترسیم می کنن،دنیایی که خوشبختی و سعادتمون رو تضمین می کنه.

    مطالعه بهمون وسعت فکری می بخشه و ارزش های واقعی زندگی رو برامون روشن می کنه؛درنتیجه اهداف بزرگ و متعالی برامون رقم می زنه و حتی توانمون رو برای رسیدن به این اهداف صدچندان می کنه.

    وقتی که اهداف متعالی و ارزشمند داشته باشیم،مسایل سطحی و بیهوده ای که زمانی بزرگ ترین دغدغه های زندگی مون بودن تو نظرمون کم رنگ می شن و عزم مون رو روی دقایق عمرمون جزم می کنیم،به خودمون می بالیم و این همون زمانیه که از قلبمون دریچه ای به سوی قلمرو وجودمون باز شده تا ندای خوشبختی رو به گوش جان برسونه.

    من بیش از هر چیزی روی مطالعه تاکید می کنم؛چون یقین دارم مطالعه کمکتون می کنه که به راه حلی اساسی برای مسایل و مشکلاتی که باهاشون دست وپنجه نرم می کنین برسین وبه این ترتیب نردبون خوشبختی رو سه پله یکی طی کنین.

    و چه بهتر که از مطالعه ی آثار بزرگان شروع کنیم،ببینیم دید اونا به پدیده ها چه جوریه،چه توصیه هایی دارن و ارزش های زندگی رو توی چی می بینن. اونایی که طعم شهد خوشبختی رو چشیدن و با آثارشون می خوان دیگران رو هم در این لذت سهیم کنن.





    با خودت آشتی کن....



    تغییرات جدید توی زندگی من و تو مستلزم تغییرات جدیدی تو خودمونه.موافقی؟



    عشق: از تفسیرش عاجزم...اما به قدرتش شک ندارم.پس عاشق شو.عاشق شو چون نگاه عاشق به دنیا یه جور دیگس...



    تغییر نگرش: بازم تاکید می کنم،بزرگ ترین مشکل ما نحوه ی برخوردمون با مسایله.به مسایل،موقعیت ها و پیشامدها با دید مثبت نگاه کن.حتی بزرگ ترین انسان ها هم مشکلاتی داشتن،طعم شکست رو چشیدن،اما اونا به شکست هم با دید یه نتیجه نگاه کردن،نتیجه ای نامطلوب که می تونه حاصل کمبودها و سهل انگاری های خود ویا دیگران باشه....ولی آیا اون قدر دست به کار نشدن تا به اهدافشون،چیزی که خواسته ی قلبیشون رو ارضا می کنه برسن؟

    به همه چیز از بالا نگاه کن تا کوچیک به نظر برسن.می دونی بالا کجاست؟نگاه خداوندی که متوجهته.



    گذشته گذشته:دیدی بعضیا تا به گذشتشون فکر می کنن،بیش تر از حسرتا می گن؟گاهی اون قدر ادامه می دن که زمان حالشون،گذشته ی فرداشون، رو هم خراب می کنن.و این کارشون یعنی تشدید گذاشتن رو مشکلات.

    همچین آدمایی رو اگه دیدی بهشون بگو هیچ وقت برای از 0 شروع کردن دیر نیست،چون همیشه 1ی هست که کمکشون کنه.بگو نگاهشون رو از گذشته بگیرن و به آینده معطوف کنن.



    باید انجامش بدی:کدوم کاران که می دونی انجام دادنشون بیش ترین تاثیر رو توی زندگیت میذاره،اما از انجامشونتفره میری؟(چرا می خوای خودتو فریب بدی؟)

    ببینم نکنه تو هم از اون دسته آدمایی هستی که تا می خوان یه کاری رو انجام بدن،می گن دیگه دیر شده؟یا دیگه از ما گذشته؟یا حتی من نمیتونم؟

    میخوای بدونی بزرگی در این مورد چی میگه؟

    «تفکر کن.توکل کن.آستین هایت را بالا بزن.آن گاه دستان خدا را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده اند.»



    اصلا شایدم موندی از کجا شروع کنی؟ همین که نیت کنی یعنی بزرگ ترین کار رو همون اول انجام دادی. ضمنا یادت باشه که همه ی چیزای اطرافمون اولش فقط یه طرح و ایده بودن،یه تفکر که رنگ عینیت به خودشون گرفتن.

    پس با مشورت،مطالعه و توکل سراغ چیزهای بزرگ رو بگیر و با اراده ی قوی به سمت انجام دادنشون برو.

    .

    .

    .

    .

    پله پله:دیگه ترجیه می دم باقی تغییرات رو بسپورم به خودت،چون اگه دقت کرده باشی ما آدما وقتی خودمون به یه چیزی رسیده باشیم عمیق تر حسش می کنیم.جزئی از وجودمون می شه...

    و تو داری سراغ چیزایی می ری که قبلا جزئی از وجودت بودن.مهربونی، معرفت،صداقت،شادی و شاد کردن دیگران،محبت کردن برای محبت دیدن،تحسین کردن چیزایی که لایق تحسینن و جذب اونا شدن....و خلاصه تو یه کلام همونایی که خدا تو ذاتت قرار داده،اونایی که حتی با شنیدن اسمشون،روحت جلا پیدا می کنه،اونا نشونه های خوشبختی و سعادت واقعین.اونا هر فقری رو از بین می برن،هر فقری.

    پس برو سراغشون،چشم دل بازکن تاجهان بینی....و صبر هم یادت نره.پله پله...پله پله تا ملاقات خدا...





    غرض نقشی است کز ما باز ماند که هستی را نمی بینم بقایی



    نمی خوام بیش از این خوشبختی رو ضابطه مند کنم.چون همچین قدرت و بینشی ندارم.اما حرف آخر:

    هیچ کدوم از ما بیهوده آفریده نشدیم.حتی اونی هم که فکر می کنه بود و نبودش،هستیش،بندگیش....هیچ تاثیری نداره،داره اشتباه می کنه.اون فقط خودشو گم کرده.

    ولی خوشبخت واقعی کیه؟اصلا واقعا خوشبختی چیه؟ مگه من و تو یه عیش دائمی نمی خوایم؟مگه من

    و تو سراغ چیزی نیستیم که هر لحظه ی زندگیمون رو شیرین تر از قبل کنه؟

    یعنی کی پیداش می کنیم؟کجا پیداش می کنیم؟

    کجا غیر از همون جایی که هر کدوممون هستیم؟تو همین لحظه!

    پس خدا این روحش رو برای چی تو وجودمون قرار داده؟ببین،آدما رو مثل هم خلق نکرده،ولی تو هیچ خلقتی خودش رو کم نذاشته.یعنی تو همه ی آفریده هاش هست.

    بابا این دوای دردمونه.این همون چیزیه که من وتو داریم اما می خوایم سراغش رو از یه جای دیگه بگیریم.

    ولی چرا از یاد می بریمش؟دلیل داره:

    شیطان هیچ وقت مایل نیست که ما به اون درجه ی انسانیتی که باعث رسواییش شد برسیم.اون همیشه می خواد راهمون رو بزنه.ما رو با چیزایی فریب می ده که نهایتش دورشدن از چیزیه که باید بهش می رسیدیم...وتا جایی ادامه می ده که ...تا جایی که وقت امتحان تموم می شه...

    ببین.حتی اونم داره نقشش رو بازی می کنه.اونی که رونده ی درگاه خداست...

    پس چرا ما نه؟ مایی که خدایی داریم که بهمون فرصت جبران داده،خدایی که هیچ بنده ای رو رسواش نمی کنه و حتی زشتی های گناهانش رو با زیبایی ها می پوشونه و این رضایت رو از تو دل بنده اش بهش الهام می کنه....پس چرا ما نقشمون رو خوب بازی نکنیم؟

    یعنی واقعا می شه از همین الان شروع کرد؟از همین الان ببینیم کجای کاریم،ببینیم چی کار می تونیم بکنیم؟یعنی می شه یه سلام دوباره رو با یه خداحافظی بدل کرد؟

    پس یه ورق کاغذ بردار(نگو بعدا چون قرار شد از همین الان شروع کنی)با یه سلام شروع کن.

    خدایا سلام....و باقیش:



    هیچ آدابی و ترتیبی مجوی هرچه می خواهد دل تنگت بگوی
    http://99r.blogfa.com






  2. 2 کاربر از پست مفید هاله نو تشکرکرده اند .

    هاله نو (پنجشنبه 10 آذر 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  3. من خیلی نقص دارم هم تو رفتارم هم تو ظاهرم نمیتونم خودمو دوست داشته باشم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 00:20
  4. تو انتخاب کمکم کنید تو تصمیم درست مرددم روحیم داغونه
    توسط mona_joon در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 دی 89, 14:23
  5. لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 فروردین 87, 04:37

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.