موضوع تکراری نداشتن خواستگار

[عالی]

سلام
منم مثل خیلی های دیگه که تو این سایت اومدن و تاپیک زدن با مشکل نداشتن خواستگار روبرو هستم.
25 سالمه و تا دو سال پیش اصلا دوست نداشتم ازدواج کنم و نسبت به ازدواج موضع میگرفتم. اون زمان یکی دو مورد خیلی خوب بود. ولی از وقتی که تصمیم گرفتم ازدواج کنم و نیازشو تو خودم حس کردم دیگه هیچ مورد خوبی نبوده.
البته قبول دارم که سخت گیر هستم ولی آخه می بینم که دخترایی که از همه نظر از من پایین تر هستند موقعیت های خوبی رو تونستن بدست بیارن. چرا من نه؟ همچنین دلم نمیخواد یک ازدواج داشته باشم که از همون اول ازش ناراضی باشم. تازه خانوادم هم سخت گیرن و هر کسی رو راه نمیدن.
راستش از حرفای تکراری خسته شدم. مثلا اینکه سعی کن خودتو نشون بدی و سعی کن تو جمع باشی و این حرفا. چون من همیشه تو دانشگاه و بیرون بودم و دیده شدم. با هر کی دوست میشم اذعان داره که من یک دختر اجتماعی هستم. با این وجود هرگز تو محیط دانشگاه یا بیرون که بودم هیچ پسری از من خوشش نیومده در حالیکه خواهرم درست نقطه مقابل منه. یعنی هر جا که میرفت کلی پسر پیدا میشدن که خاطرخواهش بودن. من نمیدونم چی تو رفتار و یا قیافه من هست که موجب بی میلی اونها میشه.

[gole maryam]

سلام دوست عزیز

به همدردی خوش آمدید

در خصوص این مشکل تاپیک های زیادی ایجاد شده است
تاپیک زیر را که در آن لینک های دیگری هم در این خصوص معرفی شده است را مطالعه فرمایید

واقعا چرا من خواستگار ندارم

موفق باشید

[گلنوش67]

بازم موضوع نداشتن خواستگار و ماجراي دو تا خواهر مثل a-b عزيز
اين دو تا لينك رو اگه نخووندي مطالعه كن

من خواستگار ندارم
واقعا چرا من خواستگار ندارم

[عالی]

متشکرم که جواب میدین
من مطالعه کردم همه اینا رو. تازه خیلی هاشم خودم میدونستم. ولی از دانستن خسته شدم. از انتظار هم همین طور. مشکل کار خودمو نمیدونم.

[ایوب]

منم مثل خیلی های دیگه که تو این سایت اومدن و تاپیک زدن با مشکل نداشتن خواستگار روبرو هستم.
25 سالمه. راستش از حرفای تکراری خسته شدم. مثلا اینکه سعی کن خودتو نشون بدی و سعی کن تو جمع باشی و این حرفا. چون من همیشه تو دانشگاه و بیرون بودم و دیده شدم. با هر کی دوست میشم اذعان داره که من یک دختر اجتماعی هستم. با این وجود هرگز تو محیط دانشگاه یا بیرون که بودم هیچ پسری از من خوشش نیومده در حالیکه خواهرم درست نقطه مقابل منه. یعنی هر جا که میرفت کلی پسر پیدا میشدن که خاطرخواهش بودن. من نمیدونم چی تو رفتار و یا قیافه من هست که موجب بی میلی اونها میشه.

سلام عالی گرامی!!

چرا دخترا همش از این حرفا می زنن!!

ما هم یه اکیپ بودیم، همش از این چیزا می گفتیم!

دوستم که می گفت نمی دونم من روح هستم یا مردم کورن!!! (به این دلیل که فک می کرد هیچ کی نمی بیندش)

خدا وکیلی تا این رو می گفت ما می ترکیدیم از خنده! چند ماه پیش همین دوستم ازدواج کرد، یه شوهر خوبی هم نسیبش شد، بیا و ببین!

خلاصه می خواستم این رو بهتون بگم که از فکر کردن به این چیزا پرهیز کنین که آخر و عاقبت خوشی نداره! ناجور اعتماد به نفس رو می یاره پایین و طرف رو از پا در می یاره!

بالاخره یا ازدواج می کنیم یا نمی کنیم! در هر صورت باید زندگیم کنیم! پس بهتره تصمیم روی خوب زندگی کردن باشه حالا چه بی شوهر، چه با شوهر!

همچین هم توفه نیست که بشینیم و وقت به این عزیزی رو برا نداشتنش غصه بخوریم!

شما:

- معیاراتون رو لیست کنین، سعی کنین تا اون جا که می شه اون چیزهایی رو در نظر بگیرین که واقعا مهمه!

- به فعالیتتون ادامه بدین، ایشالا یه کیس خوبم نسیب شما بشه و بیاین این جا بگین و ما رو خوشحال کنین!

[عالی]

ممنون که جواب دادی
تقریبا همه چیز رو میدونم ولی دونستن فایده نداره انگار. یعنی اینکه هر چقدر هم دانا باشی ولی بعضی وقتا خیلی خستی میشی.
بابت راهنمایی همه تون متشکرم.

[ایوب]

عالی، می دونی این حرکتت مثه چی می مونه؟؟؟؟؟؟

مثله این که (من سرما بخورم خدایی نکرده دور از جونم)، بعدش برم دکتر و نسخه که بهم می ده رو بذارم گوشه جیبم!
آیا خوب می شم؟؟؟؟

نه!!!

ببین، شما علم و آگاهیش رو دارین، اما به کار نمی گیرین! مثه همون نسخه!

پس دست به کار شو، از همین حالا، فقط نباید نا امید بشی و هر سری که دوباره احساس خستگی کردی، همه ی این جملات رو برا خودت تکرار کنی تا بالاخره ملکه ذهنت بشه!

تو یک انسانی، اشرف مخلوقاتی، هیچ وقت، خودت رو دسته کم نگیر!

در ضمن، روح هم مثه جسم نیاز به تغذیه و رسیدگی داره، اگه بهش نرسی از پا درش می یاری! بهش رسیدگی نکردین، این جوری شده!

ببین، هر فکری که توی ذهن ما می یاد، هر بیماری روحی که می گیریم، هر خستگی که سراغه ما می یاد، همه ی این ها برای صدها نفر دیگه عینا اتفاق افتاده، یعنی می گم مثل جسم که وقتی سرما بخوره، یه سری علائم داره، روح همین طوره، بیماری های روح کاملا شناخته شدس، فقط برای شما تنها نیست، خیلی راحت می تونین یه مقدار مطالعه کنین یا پیش یه مشاور برین و راه درمان رو بهتون نشون می ده!

به همین سادگی!

واقعا آشنا شدن با این دنیا، تأثیر بسیار شگفت انگیزی روی زندگی می ذاره!

رابطه ی علت و معلول رو به زیبایی به تصویر می کشه!

[عالی]

پس دست به کار شو، از همین حالا، فقط نباید نا امید بشی و هر سری که دوباره احساس خستگی کردی، همه ی این جملات رو برا خودت تکرار کنی تا بالاخره ملکه ذهنت بشه!

تو یک انسانی، اشرف مخلوقاتی، هیچ وقت، خودت رو دسته کم نگیر!

در ضمن، روح هم مثه جسم نیاز به تغذیه و رسیدگی داره، اگه بهش نرسی از پا درش می یاری! بهش رسیدگی نکردین، این جوری شده!



ممنون که جواب دادی و توجه کردی :-)
منظورت از دست به کار شو چیه؟ همین که به خودم تلقین کنم اشرف مخلوقاتم. ببین الانم من کمبود اعتماد به نفس ندارم. یعنی فکر نمیکنم از نظر انسان بودن (تحصیلات, مهارت ها و ....) کم هستم ولی احساس میکنم از نظر دختر بودن کم هستم. یعنی احساس میکنم لابد یک عیبی دارم دیگه. احساس میکنم جذابیت کافی رو ندارم و از طرفی هم این مشکلی هست که راه حلی نداره انگار. مثلا وقتی بیکار بشم میرم دنبال کار و سریع پیدا میکنم و موفق هم میشم توش ولی در این مورد انگار هیچ کاری از دستم برنمیاد واسه اینکه مسئله رو حل کنم. بله قبول دارم که راه های زیادی واسه اینکه خودمو تسکین بدم و آرامش داشته باشم هست ولی واسه حل مشکل احساس میکنم راه حلی نیست. از طرفی خودمو سرزنش میکنم که در مورد این قضیه منفعلانه برخورد میکنم و از طرفی هم می بینم که راهی جز این ندارم!

[zahra52]

سلام خوش اومدی

میشه بگی چرا اسم (عالی) رو برای نام کاربری انتخاب کردی؟؟ پس خودت رو عالی میدونی ...پس چرا میگی حس میکنی یه عیبی داری ...درضمن تازه 25سالته ....اول جوانی... این رو هم بدون از کوزه همان برون تراود که در اوست ...وقتی هی بشینی و بگی حتما یه ایرادی دارم خود بخود ایرادها و معایب توی ظاهرت هم پیدا میشه

تو که از فردا خبر نداری

پس امیدوار باش ...

نمیدونم چرا ارسال نمیشه امروز مشکل داره سایت

اوا ارسال شد

[عالی]

ممنون که جواب دادید.