به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 بهمن 91 [ 12:49]
    تاریخ عضویت
    1390-9-05
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    1,176
    سطح
    18
    Points: 1,176, Level: 18
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    68

    تشکرشده 74 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Question شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه

    سلام ... بدون حاشیه میگم دو سالو چهار ماه پیش با پسری که همسایه ما بود و شناخت خانوادگیمون ازش پسری آرام و خوب بود ازدواج کردم بسیار عاشق من بود به طوری که سه بار دست به خودکشی زد چون پدرم موافق با ازدواج و وصلت با خانواده اونا نبود البته من با خودکشی واقعا مخالفم و خیلی بدم میاد از این کار
    بعد از چندین بار خاستگاری یک سال بعدش عقد کردیم بعد از یه هفته بعد عقدمون یهو بهم گفت دختر دیگه ای رو دوست داره تعجب کردم داشتم شاخ در میاوردم گفتم شوخیه اول گفت نه ولی بعدش گفت شوخی بود گذشت و مشکلاتمون شروع شد البته نه راجع به این مسله خب شوهرم برخلاف علاقه شدیدی که بمن داشت رفتار تندی بهم نشون میداد خیلی شکاک بود تهمت زیادی بهم میزنه من همه رو تحمل میکردم خیلی بهم فشار آورد ولی بعد هر جرو بحث خودش میومد و ازم معذرت میخواست قول میداد تکرار نکنه ولی بعد چند مدت همون آشو همون کاسه بلخره گذشت تا عید امسال دیگه حتی واسه عید دیدنی هم بهم میگفت خودم تاکسی بگیرم برم منو نمیبرد دلم خیلی میشکست تا روز پنجم عید راضیش کردم بریم دیدن اقوام دیدم من با این آقا نمیتونم بسازم خیلی دوسش داشتم ولی رفتاراش اذیتم میکرد با خانوادم حرف زدم گفتم طلاق میخوام سه بار خانوادش اومدن خونمون و صحبت کردن تعهد دادن که دیگه هرگز مشکلی توی زندگی مثل بی محلیاش یا شک کردنها تهمت زدنها منت گذاشتنها نباشه ولی بعد یه مدت باز کارهاش شروع شد من که دیگه اصلا حوصله این درگیریهای خانوادگی رو نداشتم همه رو ریختم توی دلم تا که مهر ماه همرم تصمیم گرفت بره ادامه تحصیل بده چون من ترم 5 دانشگاه هستم ولی اون فقط دیپلم داره رفت آزاد ثبت نام کرد شهر خودمون بدون کنکور رفت رشته تربیت بدنی کم کم رفتاراش مشکوک شد مثلا یکی بهش زنگ میزد میگفت ولش دوستمه بعدا جواب میدم هرچی میگفتم وردار ور نمیداشت تا که یه روز خواهرم گفت داخل تاکسی دیده دو تا دختر دانشجو در مورد همسر من و حرفهایی که بینشون بوده صحبت میکردن من زیاد جدی نگرفتم گفتم خب همکلاسن نمیخواستم توی منگنه بذارمش من خودم دانشجوی یک شهری هستم که تا شهر خودمون 45 دقیقه فاصله داره دردسر زیاد داشت ولی میتونستم واسه دانشگاهی که شوهرم اونجا درس میونه انتقالی بگیرم .. واسه همین یه شب بهش گفتم بیا فردا با هم بریم دانشگات منم میام رشته هاشو ببینم واسه انتقالیم بیام اونجا که با هم بریم یهو عصبی شد بهانه آورد که نمیخواد برم بعدش هم گفت دوست ندارم همکلاسیام تورو ببینن بازم گذاشتم ته دلم این موضوع رو فردا شد بهش زنگ زدم گفتم میای یه روز با هم بریم من دوست دارم توی یه دانشگاه درس بخونیم گفت خودت بیا طبقه دوم قسمت آموزش ...شوهر من حتی اگه تا بازار تنهایی میرفتم خیلی ناراحت میشد در صورتی که دانشگاه خارج از شهر بود به من گفت سرویس دانشگاه رو سوار بشم و ب=رم خیلی بهم برخورد گفتم آخه چرا اینجوری میکنی گفتم من چطور بخوام با سرویس اصلا نمیدونم کجاست بخوام بیام گفت خودت دیگه میدونی ... دیگه قلبم تند میزد به گفتم برو انصراف بده من دوست ندارم درس بخونی بعد از کمی جروبحث قبول کرد واسم عجیب بود بهش اس دادم گفتم آدم بی گناه زیر بار حرف زور نمیره بعدش قسم خورد که من سرم رو میندازم پایین میرمو میام قسم خدا و امام حسین خورد فقط توی کلاسشون دوتا دختر هست که هیچ حرفی باهاشون نزده ... من قبل دانگاه بهش گفته بودم اگه هرچی خواستی از همکلاسی پسر خودت بگیر از دختر نگیر چون خودم یبار از پسر همکلاسیم سی دی درسی گرفتم برام دردسر شد گفتم نمیخوام واسه تو هم پیش بیاد قول داد که حتما از پسرها میگیره .. دو شب پیش وقتی رفته بودم پیشش شب بود خوابیده بود گوشیشو گرفتم رفتم توی دفتر تلفن که اسم خودم رو عوض کنم بذارم ایرانسل میخواستم فرداش بهش اس بدم یکم باهاش شوخی کنم بعد رفتم توی اسمس هاش که هرچی اسمس از خودم هست رو حذف کنم تا متوجه نشه اسم خودم رو ایرانسل کردم یهو چشمم به چندتا اس که شماره اش ذخیره نشده بود خورد رفتم خوندم قلبم خیلی تند میزد تا حدی که صداشو میشنیدم حس کردم حرفها حرفهای یک دختر باید باشه گرفتم به شماره زنگ زدم یه دختر ورداشت دیگه همه چی واسم رو شد برق رو روشن کردم بیدارش کردم گفتم پاشو بگو این کیه اولش خودش رو زد به کوچه علی چپ که نمیدونه بعدش گفت دوست دخترمه بعد یهو گفت دوست دختر چیه همکلاسیمه ازش جزوه گرفتم... یهو یادم افتاد قرار بود فقط از پسرها هرچیزی بگیره بهش گفتم فقط جزوه؟؟؟ پس این اسهای نصفه شب چیه که به هم دادین گفتم پس این همه چرا بهش زنگ زدی خواستم برام توضیح بده کلی کشیده زدم تو صورتش خیلی عصبی بودم فقط جیغ میزدم اونم گریه میکرد که پشیمانه از خونه نصف شبی زدم بیرون گفتم فردا منو میبری که دخترارو ببینم فرداش رفتیم جلوی دانشگاش هرچی ایستادم نیومدن شب به دختره اس دادم که فردا بیاد بعدش گفت بریم جلوی خونش حتی خونه اون رو بلد بود رفتیم ولی نبود خونه من تنهایی رفتم دانشگاهش حتی شوهرم نیومد دنبالم تا یهو دوتا دختر بهم اشاره زدن برم طرفشون اولش سرجام میخکوب شدم رفتم جلو گفتم تویی؟؟ گفت آره ... من انتظار دختری خوشکل و خوش تیپ رو داشتم ... اغراق نمیکنم ولی در مقابل هردوتاشون چیزی از یه عروسک کمتر نداشتم به عنوان یک زن هر جور زیبایی رو خدا بهم داده غرورم شکست قلبم شکست شوهرم ایننهارو بمن ترجیح داد به منی که اینهمه اعتماد داشتم اینهمه وقتی میومد پیشم واسش آرایش میکردم لباس قشنگ اینهمه مهربون بودم باهاش حتی اگه پسری مزاحمم میشد بهش میگفتم که جلوشو بیاد بگیره چون مزاحم خیلی داشتم شاید بخاطر زیبایی ... کمی با دخترها حرف زدم تا یهو اون یکی دیگه دختره گفت شوهرت بهم گفته شماره تورو هم میخوم داشته باشم یعنی شماره هردوتاشونو میخواسته دخترها سنشون خیلی بالا بود درصورتی که من فقط 21 سال دارم شوهرم هم 24 من تفاوت چهره اندام تیپ همه چیزم زمین تا آسمان بود با اونها نمیفهمیدم پس چرا چرا من ؟؟؟
    رفتم جلوی مغازه شوهرم با پدرش نشسته بود پدرش طرفداری کرد که پسرم اجتماعی هستش .... گفتم پدر چی میگی اجتماعی یعنی همه خبر داشته باشن نه فقط خودش و اونها گفتم اجتماعی چه ربطی به اسهای نصفه شبی داره در صورتی که شوهرم ساعت 9 شب به من اس میداد که داره میخوابه و خستس گفتم من یه عمر با دروغ زندگی کردم؟؟؟ من که همیشه صداقت باهاش داشتم من 5ترم رفتم دانشگاه سه ترم رو توی خونه ای تنها بودم هزار مدل پسر دنبالم بود به هیچ کدوم توجه نکردم خدایا چوب چی رو دارم میخورم ؟؟؟؟ خیلی راحت جلوی روم گفت دلم میخواست شماره همه همکلاسیامو داشته باشم .... بعد گفت پاشو شناسنامتو بیار بریم طلاق بگیریم گفت دیگه نمیخوامت نمیدونم چی شد یهو آخه چرا مگه من چکار کردم یعنی حق ندارم ناراحت بشم ك؟؟؟؟ الان هم سه روزه اصلا نیومده حتی معذرت بخواد نمیدونم چکار کنم جدا شم یا بهش فرصت بدم ؟؟ ناگفته نماند من بهش فرصت داده بودم که اخلاقشو درست کنه ولی فهمیدم با دوتا دختر جواب این بخشش من رو داد دیگه میترسم فرصت بدم و بدتر از اینهارو ببینم

    دلم نمیخواد طلاق بگیرم دوسش دارم ولی میترسم بازم بهم خیانت کنه دیگه به هیچ کسی اعتماد ندارم صبحها پا میشم میرم تا مزار شهدا میشینم گریه میکنم باز ظهر میام خونه همش منتظر یه زنگ ازش هستم یا یه معذرت ولی هیچ اقدامی نکرد ... درصورتی که خونه هامون دیوار به دیوار چسبیده به هم هستش ولی سراغمو نمیگیره ... منم همش دارم خودمو گول میزنم که حتما پشیمانه یا شاید ترس داره که نبخشمش که کاری نمیکنه
    [poem] تو که آهسته میخوانی قنوت گریه هایت را میان ربنای سبز دستانت دعایم کن که محتاج دعایم من[/poem]

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 15:49]
    تاریخ عضویت
    1390-2-11
    نوشته ها
    1,002
    امتیاز
    17,617
    سطح
    84
    Points: 17,617, Level: 84
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    3,189

    تشکرشده 3,297 در 818 پست

    Rep Power
    113
    Array

    RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه

    عزیزم تو فقط راجع به این اتفاق گفتی.ولی نگفتی مشکلات دیگه داشتین؟.چقدر براش وقت می ذاشتی؟سر چی منت می ذاشت؟راجع به رفتارهاتون بیشتر بگو.تا ریشه این کارش پیدا شه.

  3. 2 کاربر از پست مفید رایحه عشق تشکرکرده اند .

    رایحه عشق (یکشنبه 06 آذر 90)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 بهمن 91 [ 12:49]
    تاریخ عضویت
    1390-9-05
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    1,176
    سطح
    18
    Points: 1,176, Level: 18
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    68

    تشکرشده 74 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه

    رایحه عشق خودم هم نمیدونم مشکل از چی بود من دوسش دارم خیلی اونم همیشه احساس عشق به من میکرد من هر لحظه اراده میکرد براش وقت میذاشتم منتهاش خیلی بیمورد بود مثلا میگه مثل اون دیگه پیدا نمیکردم یا از فامیلهام ایراد میگیره که چرا دعوتش نمیکنن خونشون یجورایی تحقیر میکنه

    مشکل اصلی من اینه که پنهانی با دوتا دختر دوست شد ولی خودش میگه فقط واسه جزوه گرفتن بود در صورتی که اسمس هاش چیز دیگه ای رو نشون میداد ولی انکارش میکنه منم با پسری اگه ارتباط داشتم باهاش درمیون میذاشتم ولی همسرم ازم پنهان کرد حتی شب ساعت 9 یا 9 نیم میگفت دارم میخوابم دیگه اس نده اگه هم میدادم میگفت خستم در صورتی که اسمس هاش با اون دخترها همشون ساعت ده و نیم شب به بعد بود به جای من دوتا غریبه تنهایشو پر میکردن براش
    [poem] تو که آهسته میخوانی قنوت گریه هایت را میان ربنای سبز دستانت دعایم کن که محتاج دعایم من[/poem]

  5. کاربر روبرو از پست مفید zahra52 تشکرکرده است .

    zahra52 (دوشنبه 07 آذر 90)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 اسفند 90 [ 12:21]
    تاریخ عضویت
    1390-8-29
    نوشته ها
    240
    امتیاز
    1,896
    سطح
    25
    Points: 1,896, Level: 25
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    287

    تشکرشده 292 در 154 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه

    عزیزم سلام
    سن همسر شما و جو دانشگاه بی تاثیر در رخ دادن این اتفاق ها نیست
    من واقعا نمی دونم چه راهی رو پیش پات بذارم اما اینجور ارتباط ها( همسرتون با اون دوتا ) دوام زیادی ندارد شما باید همسر خود را بسنجید و تصمیم بگیرید :
    مثلا ببین وقتی میرید بیرون به قول معروف چشمش چطور کار میکنه؟
    ببین قبل از شما چند تا رابطه برقرار کرده؟ و هر کدام چطور تمام شده یعنی همسرتون تموم کرده و رابطه دیگری رو شروع کرده یا طرف مقابلش
    همینطور زبون باز هستن یا اصلا تبهر به اصطلاح مخ کسی رو زدن رو داره یا نه؟
    توی این مدت که میشناختیش خطای مشابه ازش سر زده بود یا نه؟
    اینا تا حدودی معلوم میکنه که همسر شما متعهد هستند یا نه ؟ اگر جواب اینا رو بدست اوردی بگو
    امیدوارم که فقط جو دانشگاه بوده باشه که اونم اشتباهه اما بخاطر سنش متوجه اشتباهش نشده بخاطر همینم با اجتماعی بودن توجیهش کرده

    هنوز دوران عقد هستید؟؟

  7. 2 کاربر از پست مفید فرانک68 تشکرکرده اند .

    فرانک68 (یکشنبه 06 آذر 90)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آبان 96 [ 13:40]
    تاریخ عضویت
    1388-9-10
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    7,545
    سطح
    57
    Points: 7,545, Level: 57
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    41

    تشکرشده 44 در 33 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه

    سلام دوست عزيز


    اول بگم از لحاظ سني همسر شما سنه كمي داره و الان تو اوج شور جوانيه ،و چرا الان بعد از ازدواج رفتارش عوض شد جايه سواله،كه يكيش ميشه گفت محيط دانشگاه و رفتارش تو محيط دانشگاهه ، بايد ببيني رفتارش قبلا با شما چي جوري بوده و يا شما قبلا بهش مشكوك نبودي يا رفتاري ازش سر نزده كه باعت رنجيدن شما شده باشه شما بايد خودتونو كنترل كنيد و اگر راضي ميشه با يه مشاور مشورت كنيد و اگر باهاتون نيومد خودتون به يك مشاور مجرب مراجعه كنيد


  9. کاربر روبرو از پست مفید hamidreza65 تشکرکرده است .

    hamidreza65 (یکشنبه 06 آذر 90)

  10. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array

    RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه

    بچه ها،اگر مطلبتون طولانیه پارگراف بندی کنید که خوندنش راحت تر باشه.

  11. 4 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 10 آذر 90)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 بهمن 91 [ 12:49]
    تاریخ عضویت
    1390-9-05
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    1,176
    سطح
    18
    Points: 1,176, Level: 18
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    68

    تشکرشده 74 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه

    سلام فرانک جان ممنون از راهنماییت
    راست میگی من به این قسمت قضیه توجه نکرده بودم شوهرم قبلا همچین رابطه هایی رو با هیچ کسی نداشته توی بیرون حواسش به زن ها یا دخترها نبوده
    من یک دلیل برای این کارش میبینم ... یکی اینکه جو دانشگاه گرفته چون بیشتر دوستاش دوست دختر دارن شاید خواسته پیش اونها کم نیاره ولی این نمیتونه کارش رو توجیح کنه ... از یه طرف هم بخاطر بد آموزیهایی که توی ماهواره وجود داره نمیتونه بی اثر باشه ماهواره کم کم ایمان رو ضعیف میکنه البته بستگی به جنبه طرف داره
    دلم نمیخواد واسه همسرم عین یک غرب زده این رابطه های پنهانی راحت و عادی بشه
    اگه شوهرم منو در جریان میذاشت دیگه ناراحت نمیشدم ولی اون همه چیو ازم پنهون کرد

    نمیدونم اگه ببخشمش چقدر احتمال داره که دیگه اینکارو نکنه ... میترسم وقتی یه بار این کارو کرد راه و چاهشو یاد بگیره دفعه بعدی شاهد صحنه های دردناکی توی زندگیم بشم ... شوهرم یه چیزی داره به اسم غرور میخوام اون بشکنه جلوی همه تا غرورش نشکنه کاری رو نمیشه درست انجام داد ... من اصلا نمیخوام که رفتارش رو تغییر بدم فقط میخوام همونی باشه که اول بود ... ولی انگار اوایل همش ظاهر سازی بود

    هنوز عقد هستم البته خیلی خواستم عروسی کنیم حتی تا چند روز قبل این اتفاق میخواستم که بعد محرم عروسی کنیم ولی این کارش باز منو از هرچی عروسی متنفر کرد هردفعه خواستم باهاش زندگی مشترکمون رو شروع کنیم خودش کاری کرده که باعث شد من عقب بکشم

    [poem] تو که آهسته میخوانی قنوت گریه هایت را میان ربنای سبز دستانت دعایم کن که محتاج دعایم من[/poem]

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 اسفند 90 [ 12:21]
    تاریخ عضویت
    1390-8-29
    نوشته ها
    240
    امتیاز
    1,896
    سطح
    25
    Points: 1,896, Level: 25
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    287

    تشکرشده 292 در 154 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه

    زهرا جان
    این طبیعیه که همسر شما ازت پنهان کرده چون هیچ کس جرات نداره که کار زشتش رو به زبون بیاره
    در مورد فرصت هم چرا که نه اگه تا حالا در این مورد بهش فرصت ندادی بهش فرصت بده اما نه رو هوا عزیزم
    چون دوران عقد باید زندگیت رو روی اصول بسازی تا انشاءا... که وارد زندگیت شدی مشکل رو مشکل اضافه نشه و دیگه از این چیزا پیش نیاد
    اول اینکه ایشون باید بفهمن به هر دلیلی که بوده کارش اشتباه بوده و این زمان بره ، ازش بخواه که با هم صحبت کنین ببین هدفش از زندگی چیه؟ بهش هم بگو که باید خودشو بهت ثابت کنه اگه قراره باهم زندگی کنید - دوست داره اینرو قبول میکنه
    و تو هم بهش زمان میدی واسه نشون دادن خودش و جبران اشتباهش البته نقش تو اینجا خیلی مهمه اینکه باید بهش بیشتر نزدیک بشی و حتما ابراز محبت بهش بکن اونو به سمت خودت با سیاست بکش نه زیادی و نه کم محبت اگه به اندازه باشه جواب میده
    بعدش توی ظاهرت نشون بده که بهش اعتماد داری اما چشمات رو هم نبند در ظاهر بهش اعتماد کن اما حواست هم به همه چی باشه
    و بگذار کمی زمان بگذره انشاء ا... همه چیز به لطف خداوند درست میشه
    یادم رفت بگم گفته بودی می خوام غرورشو بشکونم عزیزم مردا همشون غرور دارن اونم چه غروری .... فکر میکنی قدرت اینکارو داری؟؟؟ عزیزم یکم فکر کن ادم مغرور خوب نیست اما تو هم نمی تونی اینکارو کنی سیاست داشته باش نذار مشکل روی یه مشکل دیگه بیاد
    می دونی اگه بخوای جلوی همه .... غرور اونو بشکنی زندگیت تبدیل به چی میشه ؟؟؟ به لج و لجبازی
    که اصلا هم خوب نیست
    مراتب رو بگو
    برات دعا میکنم


  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 بهمن 91 [ 12:49]
    تاریخ عضویت
    1390-9-05
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    1,176
    سطح
    18
    Points: 1,176, Level: 18
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    68

    تشکرشده 74 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه

    میخوام یجور بشه همسرم شیفته من بشه
    مثلا چه کاری لازمه ... طرز رفتارم لباس پوشیدنم حرف زدنم
    من کلا خیلی اهل شوخی و شیطنت یجورایی هوای بچگی هنوز تو سرمه ... لباس خوب میپوشم .. نمیگم بهترین نوع رو ولی سعی میکنم ظاهرم خوب و تمیز اخلاقم پسندیده درکش کنم آخه دیگه چی لازمه که شوهرم اینکارو نکنه بخدا دلم گرفته کمکم کنین
    الان نشستم عکسهاش رو نگاه میکردم دلم واسش تنگ شده ولی حتی یه زنگ بهم نمیزنه ... اشتباه از اون بوده نمیخوام اول من پا پیش بذارم
    [poem] تو که آهسته میخوانی قنوت گریه هایت را میان ربنای سبز دستانت دعایم کن که محتاج دعایم من[/poem]

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 اسفند 90 [ 12:21]
    تاریخ عضویت
    1390-8-29
    نوشته ها
    240
    امتیاز
    1,896
    سطح
    25
    Points: 1,896, Level: 25
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    287

    تشکرشده 292 در 154 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه

    چند روزه بهت زنگ نزده ؟
    شما از کدوم شهر هستید عزیزم ؟
    و اینکه ایا خانواده شما چیزی می دونن؟


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میخوام یه زن واقعی باشم. یک زن کامل یک انسان کامل
    توسط عاشق خانواده در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 شهریور 94, 16:55
  2. اضطراب اجتماعی شدیدم زندگیم را مختل کرده
    توسط ranaaa در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 15:32
  3. فوبیا و اضطراب اجتماعی
    توسط ki@rash در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 52
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 خرداد 91, 01:18
  4. سخت بودن انتظار واسه گرفتن جواب مثبت قطعی
    توسط larg.62 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 15 آبان 89, 09:53
  5. * صداقت واقعی
    توسط escarlet در انجمن تنش و دعوا در ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 اردیبهشت 88, 12:22

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.