به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14

Threaded View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 آذر 90 [ 20:57]
    تاریخ عضویت
    1390-8-27
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,023
    سطح
    17
    Points: 1,023, Level: 17
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 9 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همسرمهربان و خانواده نامهربان او

    زهراهستم 29سالمه 2ماهه که به دلیلی که در زیر بیانش کردم با خانواده همسرم قهرم
    آنها ید طولانی درزبان زدن به من داشتند وهر بار من با استمداد از خدا با سکوت در برابرحرفهای پر از نیش آنها وحتی بی حرمتیشان به خانواده ام به خاطر خوبی های همسرم صبر می کردم
    بار آخر که به منزلشان رفتم خواهر شوهرم دوباره از یک مساله کوچک شروع کرد ((انها از مسافرت برگشته بودند وما راهی سفر بودیم دخترم خواب بود من و همسرم من باب احترام ودیدار ایشان به منزلشان رفتیم وقتی گفتم دخترم خواب بود شروع شد زخم زبانهای زیاد نه اینکه مستقیم به خودم بگوید بلکه با حالت طعنه به در بگو که دیوار بشود من هم یک کلمه گفتم منظورته من دروغ می گم در نهایت هم گفت ما از مسافرت برگشتیم که فقط فاطمه(دخترم) را ببینیم نه ترا من هم گغتم اگه اینطوره من می رم آنهاشخصیت من راکه برای احترام و دیدنشان رفته بودم خرد کردند و رسما من را پرت کردند بیرون مساله ای به همین سادگی )) من هرچه فکرمی کنم واقعا نمی تونم برا آشتی پیش قدم بشم از پدر و مادر شوهرم هم انتظار نداشتم حرمت مهمان را بشکنند و حتی با یه تلفن ساده نه به خاطر رفتار بد دخترشان بلکه به خاطر بزرگتر بودنشان وپادر میانی جهت رفع ابن مساله ساده با من فقط صحبت کنند تا قضیه ختم شود من می دانم قهر طولانی کینه ها را عمیق تر می کند
    متاسفانه خانواده همسرم تقریبا با هیچ کس رابطه فامیلی ندارند که برا پادر میانی کمک بخواهم همسرم هم یکبار مطرح کرده ((ما قبل از این ماجرا ها منزلی خریدیم که با توافق همسرم به نام من شد بماند که حتا نه یه تبریک خشک و خالی هم به من نگفتند آدرس یا کلامی دال بر اینکه ما خونه خریدیم هم با من مطرح نکردند)) که ما منزل جدید اسباب کشی کردیم تشریف بیاورید گفتند زنت قطع رابطه کرده!!! همچنین می گویند تو عقلت را دادی دست این زن و ....
    نگرانی ام این که ادامه ارتباط همسرم و دخترم با این خصوصیات منحصر به فرد خانواده همسرم تاثیر منفی برروی زندگیم داشته باشه همین الان حس می کنم ته ته قلبم احساسم نسبت به همسرم (به خاطر عدم کوچکترین تغییر در رفتارش با آنها با توجه به بی احترامی های مکررخانواده اش که شاهد بوده وبه آنها هم اعنراف می کنه )عوض شده البته من خودم به ایشان گفتم قضیه های ما متفاوت است .به پدر و مادرتحت هر شرایطی باید احترام گذاشت واقعا دارم افسرده می شم چه کار کنم

  2. کاربر روبرو از پست مفید زهراخاتون تشکرکرده است .

    زهراخاتون (یکشنبه 06 آذر 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.