به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 آذر 90 [ 20:57]
    تاریخ عضویت
    1390-8-27
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,023
    سطح
    17
    Points: 1,023, Level: 17
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 9 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همسرمهربان و خانواده نامهربان او

    زهراهستم 29سالمه 2ماهه که به دلیلی که در زیر بیانش کردم با خانواده همسرم قهرم
    آنها ید طولانی درزبان زدن به من داشتند وهر بار من با استمداد از خدا با سکوت در برابرحرفهای پر از نیش آنها وحتی بی حرمتیشان به خانواده ام به خاطر خوبی های همسرم صبر می کردم
    بار آخر که به منزلشان رفتم خواهر شوهرم دوباره از یک مساله کوچک شروع کرد ((انها از مسافرت برگشته بودند وما راهی سفر بودیم دخترم خواب بود من و همسرم من باب احترام ودیدار ایشان به منزلشان رفتیم وقتی گفتم دخترم خواب بود شروع شد زخم زبانهای زیاد نه اینکه مستقیم به خودم بگوید بلکه با حالت طعنه به در بگو که دیوار بشود من هم یک کلمه گفتم منظورته من دروغ می گم در نهایت هم گفت ما از مسافرت برگشتیم که فقط فاطمه(دخترم) را ببینیم نه ترا من هم گغتم اگه اینطوره من می رم آنهاشخصیت من راکه برای احترام و دیدنشان رفته بودم خرد کردند و رسما من را پرت کردند بیرون مساله ای به همین سادگی )) من هرچه فکرمی کنم واقعا نمی تونم برا آشتی پیش قدم بشم از پدر و مادر شوهرم هم انتظار نداشتم حرمت مهمان را بشکنند و حتی با یه تلفن ساده نه به خاطر رفتار بد دخترشان بلکه به خاطر بزرگتر بودنشان وپادر میانی جهت رفع ابن مساله ساده با من فقط صحبت کنند تا قضیه ختم شود من می دانم قهر طولانی کینه ها را عمیق تر می کند
    متاسفانه خانواده همسرم تقریبا با هیچ کس رابطه فامیلی ندارند که برا پادر میانی کمک بخواهم همسرم هم یکبار مطرح کرده ((ما قبل از این ماجرا ها منزلی خریدیم که با توافق همسرم به نام من شد بماند که حتا نه یه تبریک خشک و خالی هم به من نگفتند آدرس یا کلامی دال بر اینکه ما خونه خریدیم هم با من مطرح نکردند)) که ما منزل جدید اسباب کشی کردیم تشریف بیاورید گفتند زنت قطع رابطه کرده!!! همچنین می گویند تو عقلت را دادی دست این زن و ....
    نگرانی ام این که ادامه ارتباط همسرم و دخترم با این خصوصیات منحصر به فرد خانواده همسرم تاثیر منفی برروی زندگیم داشته باشه همین الان حس می کنم ته ته قلبم احساسم نسبت به همسرم (به خاطر عدم کوچکترین تغییر در رفتارش با آنها با توجه به بی احترامی های مکررخانواده اش که شاهد بوده وبه آنها هم اعنراف می کنه )عوض شده البته من خودم به ایشان گفتم قضیه های ما متفاوت است .به پدر و مادرتحت هر شرایطی باید احترام گذاشت واقعا دارم افسرده می شم چه کار کنم

  2. کاربر روبرو از پست مفید زهراخاتون تشکرکرده است .

    زهراخاتون (یکشنبه 06 آذر 90)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 آذر 90 [ 20:57]
    تاریخ عضویت
    1390-8-27
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,023
    سطح
    17
    Points: 1,023, Level: 17
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 9 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: همسرمهربان و خانواده نامهربان او

    سلام
    هیچ کس مشکل منو نخونده

    سلام
    هیچ کس مشکل منو نخونده

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: همسرمهربان و خانواده نامهربان او

    سلام دوست عزیز
    باید بگم کاش کار به این جور جاها نمی کشید ولی الان دیگه گذشته ها گذشته وهرچه قدر هم این مسائل را کش بدهید همه چیز بدتر می شود و حتی در زندگی زناشویی به مشکل برمی خورید پس بهتره که بدون در نظر گرفتن مشکلات گذشته در آشتی کردن پیش قدم بشوی و با کلمات محبت آمیز بیشتری با آنها برخورد کنی چون احتمال داره که یکسری از رفتارهای شما هم آنها را آزرده باشد که مجبور به چنین کارهایی می کنند
    البته این را هم بگویم که امان از زخم زبان
    ولی تو نمی توانی زبان آنها را درست کنی بلکه اقتدار خودت رو حفظ کن و خوبی هایت را در حقشان بیشتر کن تا خودشان شرمنده شوند
    در ضمن اگه میشه لطف کن و اختلاف سنی خودت رو با خواهرشوهرت رو بیان کن و در مورد تفاوتهای شخصیتی که بین شما هست بیشتر صحبت کن

  5. کاربر روبرو از پست مفید چشمک تشکرکرده است .

    چشمک (یکشنبه 06 آذر 90)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 آذر 90 [ 20:57]
    تاریخ عضویت
    1390-8-27
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,023
    سطح
    17
    Points: 1,023, Level: 17
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 9 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: همسرمهربان و خانواده نامهربان او

    سلام متشكرم وقت گذاشتي من و خواهر شوهرم يك سال اختلاف سني داريم من از اون بزرگترم
    متاسفانه اون بعد از 5 سال زندگي مشترك در آستانه طلاق است
    در كل دختر بدي نيست اما اين 5/1 سال كه خونه مامانش ايناست رفتار بقيه هم خيلي با من عوض شده
    همسرم مهربونه همش بهم ميگه غصه نخور راحت شدي از زخم زبوناشون اما من چون تا حالا تو عمرم با كسي قهر نكردم عذاب وجدان دارم شرايطي هم ندارم كه بتونم پيش قدم شوم از وقتي خواهر شوهرم اون حرفا را زده خانواده شوهرم چند بار همسرم ا دعوت شام ناهار كردند اما حتا يك زنگ هم به من نزدند چطور ميتونم پيش قدم شوم واقعا فكرش هم آزار دهنده است
    ياد طعنه ها و نيش و كنايه هاي بعدش كه مي افتم منصرف مي شوم
    در ضمن خانواده همسرم به شدت درو نگراهستند اگه بگم تا 4- 5 ماه با وجودي كه خونه مامانش بود و كارهاي دادگاهي داشتند به من نمي گفتند براي همه قضيه ها همينطور

  7. کاربر روبرو از پست مفید زهراخاتون تشکرکرده است .

    زهراخاتون (یکشنبه 06 آذر 90)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آبان 96 [ 13:40]
    تاریخ عضویت
    1388-9-10
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    7,545
    سطح
    57
    Points: 7,545, Level: 57
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    41

    تشکرشده 44 در 33 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: همسرمهربان و خانواده نامهربان او

    با سلام خدمت خواهرم

    اينطور كه من خوندم خواهر شوهرتون بعد از 5 سال زندگي در آستانه طلاقه و زياد هم با شما بحث و يا با طعنه باشما صحبت ميكنه ،اون الان تو يه بحرانه خيلي سخته فكر كنم شما همسرتون خوب و مهربان باشه و اين واسه اون الان يه كم زجر آوره شايد همسر خودش اينطوري نبوده و ميخواد با اين حركات خودشو يه جوري تخليه روحي كنه كه نميدونم چرا با شما، شما هم يه كم تحمل داشته باشيد (فقط ارتباط شما با همسرتون در مورد موضوعات پيش اومده كدر نشه)به نظر من كمي ارتباط كلامي با ايشون كم كنيد اگر هم قصد ارتباط داشتيد و دائم در حال طعنه زدن بودن توصيه ميكنم شما رفتارتون محبت آميز باشه و مطمئن باشيد به اشتباه خودش پي ميبره شك نكنيد

  9. 2 کاربر از پست مفید hamidreza65 تشکرکرده اند .

    hamidreza65 (دوشنبه 07 آذر 90)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: همسرمهربان و خانواده نامهربان او

    پس دوست عزیزم
    خواهرشوهر شما مشکلات زیادی رو تحمل کرده والان هم از لحاظ روحی خیلی بهم ریخته و معلومه که افکار همه توی خونه متوجه اوست تا با او همدردی کنند همانطور که گفتم همه چیز رو فراموش کن و خودت رو تخلیه کن و به پیش او برو و حتی با او در مورد سختی هایی که کشیده صحبت کن و سعی کن او را آروم کنی و بهش بگی که میتونه روی تو حساب باز کنه و دیگه هیچوقت با هم دیگه بد نباشید و بهش بگو که که بابت همه اتفاقات متاثر هستی و دوست نداشتی اینگونه باشه
    و از این به بعد با او احساساتی برخورد کن و در همه جا از او حمایت کن طوری که اجازه نمی دهی کسی با او بد صحبت کند تا دوباره زندگیش را شروع کند
    خلاصه اینطوری توی دل همه مخصوصا مادرشوهرت هم جا می گیری

  11. کاربر روبرو از پست مفید چشمک تشکرکرده است .

    چشمک (یکشنبه 06 آذر 90)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: همسرمهربان و خانواده نامهربان او

    چگونه می توانیم به قلب دیگران نفوذ کنیم؟

    برای نفوذ کردن به قلب دیگران باید قلب خود را از هرگونه کینه و ناراحتی خالی کنیم و از همه

    مهمتر راه ارتباط با قلب هر کس را پیدا کنیم زیرا برقراری ارتباط با هر انسانی یک کلید دارد و مهم

    پیدا کردن آن کلید ارتباطی است!...ما وقتی به قلب دیگران راه پیدا می کنیم که کلید آن را

    صبورانه و هوشمندانه بیابیم!


    زهرا خاتون عزیز سلام

    روز زیبایت بخیر

    به سایت همدردی و جمع دوستان گرم و صمیمی یاران همدردی خوش آمدی پیدا کردن

    این سایت را یک توفیق الهی بدان زیرا در اینجا هم ان شالله مسائلت حل می شود و هم

    دوستانی بسیار خوب پیدا می کنی!

    خوب برویم سراغ مسئله ات که باید خودت کمک کنی تا حل شود زیرا این کلید ارتباطی الان

    در دستان شماست!!! چرا جملاتم را با بیان این پاراگراف برایتان آغاز کردم؟ چون بسیار مهم

    و کلیدی است! اگر توانستی چند بار با دقت بخوان!

    زهرای عزیز نیش و کنایه زدن در رفتار ما انسانها ناشی از نوع تربیت ها و کمبود های ماست

    و اگر انسانی به شخصی دیگر دائما کنایه می زند ناشی از وجود کمبودی در اوست!

    با توجه به صحبت هایتان فکر می کنم عمده مسائل شما با خواهر شوهرتان است و درگیری

    خاصی با پدرو مادر همسرتان ندارید!...خوب این یک قسمت خوب ماجراست...البته :

    آیا ازدواج شما با رضایت کامل خانواده همسرتان بوده یا نه؟

    حال این را باید بگویم که برای حل مسئله تان - دقت کنید گفتم مسئله نه مشکل - باید ابتدا

    قلبتان را از کینه و ناراحتی پاک کنید و برای آشتی با آنها پیش قدم شوید!

    بله شما باید پیش قدم شوید چون شما می خواهید رابطه ها را درست کنید و آنها تلاشی

    نخواهند کرد!!! همه آدمها که نمی توانند شرایط را تغییر دهند و تغییر دادن شرایط کار آدمهای

    قوی و خاص است!

    پس برای آشتی شما پیش قدم شوید ولی گرفتن یک دسته گل و رفتن نزد آنها و یک ابراز

    احساسات ساده کافی است!

    رفتارهایی که ممکن است پیش بیاید به شرح زیر است :

    طعنه ، نیش و کنایه و یا رفتار سرد و حتی پرخاشگرانه!

    اما شما می خواهید مسئله تان حل شود پس صبور باشید و تنها با یک لبخند و یک صورت

    متبسم با او برخورد کنید. اگر برای شام یا ناهار ماندید از او بابت دلخوری های پیش آمده

    ابراز ناراحتی کنید و به او محبت کنید و اگر توانستید سر صحبت با او را باز کنید!

    خودتان را جای او بگذارید...او شرایط بدی دارد و وقتی زندگی خودش را با شما مقایسه

    می کند احساس شکست می کند و همین موضوع باعث می شود که به ناخود آگاه با شما

    رفتار بدی را پیشه کند!

    شما باید بدانید او از چه رفتارها و یا چیزهایی خوشش می آید و با او همدردی کنید و برای او

    یک سنگ صبور و دوست مهربان و دلسوز باشید و هرگز در مقابل او حس حسادت او را

    بر نیانگیزید! از خوشبختی و آرامش زندگیتان جلوی او تعریف نکنید و بیشتر با او همدردی کنید

    و حس حمایت او را تحریک کنید!

    وقتی شروع به نیش و کنایه می کند به جای ناراختی با او همدردی کنید و با لبخند و سکوت

    پاسخ او را بدهید و بهانه ای دست او برای شروع دعوا ندهید!

    می توانید چند نومنه از نیش و کنایه هایش را که به در می گوید تا دیوار بشنود بیان کنید؟

    شما هر چه بیشتر از او دوری کنید و فاصله بگیرید فرصت را به او داده ااید که ذهن دیگران را

    نسبت به شما تغییر دهند پس خودتان را به او نزدیک کنید و در یک کلام به او محبت کنید و

    برای او یک دوست باشید!....البته آرام آرام و با دقت به او نزدیک شوید!

    به سوالاتم پاسخ دهید و دائم در ذهنتان از او دیو نسازید تا مسئله را هر چه بهتر حل کنیم




  13. 2 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (شنبه 19 آذر 90)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: همسرمهربان و خانواده نامهربان او

    فکر کنم این دومین تاپیک شماست چون من توی تاپیک قبلتون با نام به من کمک کنید جوابی برای شما نوشتم.اونو عینا براتون میارم:
    نمیدونم وقتی میگید رسما شما رو از خونه بیرون کردن یعنی چه؟ و در ضمن در پاسخ به حرف خواهر همسرتون شما چی جواب دادید اما...
    به این که خانواده ی همسرت چی به ایشون میگن کاری نداشته باشید اگر رابطه شما وایشون خوب و مناسب باشه اثری در طرز فکر ایشون نسبت به شما نداره.
    زمام زندگی شما دست خودتونه اگر شما این تنشها و دلخوریهای پیش اومده رو وارد زندگی مشترکتون نکنید هرگز اثر منفی روی زندگیتون نمیزاره.
    همسرتونو به خاطر رفتار خانواده اش مواخذه نکنید وانتظار هم نداشته باشید که بخاطر این رفتار در برابر خانواده اش جبهه بگیره.دوست خوبم با این کار فقط همسرتونو لای منگنه ای میزارید که یک اهرمش شمایید واهرم دیگه اش خانواده اش و نتیجه حاصله خرد شدن تدریجی همسر شماست!
    و اما..با اون قسمت حرفتون که گفتید به پدر ومادر باید تحت هر شرایطی احترام گذاشت موافقم ولی به چند شرط:1.واقعا ته دلتونم به این موضوع معتقد باشین.2.احترام در حد و حدود مشخص باشه و طوری نشه که به شخصیت خودتون بی احترامی شه.
    در کل به نظر من بهتره روابط عروس با خانواده ی همسر خیلی معمولی و محترمانه باشه.اگر در جایی ناراحتی هم پیش اومده بدون دخالت دادن همسرتون محترمانه نظرتونو بگید.حساسیتتونو هم نسبت به کارهای خانواده ی همسرتون خیلی خیلی خیلی خیلی کم کنید چون خانواده ی همسرتون بخش کوچیکی از زندگی شما هستن و نباید بزارید این بخش کوچیک به کل زندگیتون آسیب برسونه.در عوض این تمرکز رو بزارید روی رابطه تون با همسرتون میبینید که چطور همسرتون روز به روز بیشتر به سمت شما میاد و زندگیتون دلچسب تر میشه.
    موفق باشید

  15. کاربر روبرو از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده است .

    یک زن امیدوار (دوشنبه 07 آذر 90)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 آذر 90 [ 20:57]
    تاریخ عضویت
    1390-8-27
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,023
    سطح
    17
    Points: 1,023, Level: 17
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 9 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: همسرمهربان و خانواده نامهربان او

    از همه دوستان عزیز متشکرم
    خانم (بهار غمگین (اما مهربان و سبز ))راهکارهایی که شما به (matin_alone )ارائه میکنید را مطالعه کردم قطعا روح بزرگی دارید
    من مشکلی که منجر به قطع رابطه با خانواده همسرم شد را گفتم که مقصر اصلی خواهر شوهر بزرگم بود
    اما برخیشون علی الخصوص خواهر شوهر کوچکم خیلی اذیت می کنند (با متلک . کارهاحرفهای آزاردهنده )(بیان آنها از حوصله خارجه یک مورد مثلا یک بارناهار ذعوتشون کردم قصه و تعریف ها شروع شد مادر و خواهر شوهرم قصه عروسی را گفتند که با همدستی شوهرش مادر پسره را که ناتوان بوده را از خونه بیرون کرده من هم همدردی کردم وماجراهای مشابهی بیان شدچند روز بعد همسرم از من خواست با مامانش اینها تو بحثها قاطی نشم اصرارزیاد کردم همسرم گفت اونا فکر کردند تو منظورت از این چیزها این بوده که دوست نداری ما بیاییم خونتون واااااااااااااااای مخ من سوت کشید آخه من که خودم دعوتشون کردم خودشون هم این چیزها را تعریف کردندیکبار ذیگه هم من تماس گرفتم احوالپرسی کنم کسی گوشی را جواب نداد چند ساعت بعد دوباره زنگ زدم خواهر شوهر کوچکم برداشت گفت متوجه زنگت شدم صبحانه می خوردم قطع شد گفتم شاید دست فاطمه (دختر 6 ماهم )به شماره ها خورده واتفاقی اینجا را گرفته)مخ منو بگیددوباره سوت کشید اون ها هیچ وقت احوالپرسیمو نمی کنند حالا که من تماس گرفتم 2قورت و نیمشون هم باقیه )
    اما چند ماه پیش مادر شوهرم بی هیچ دلیلی (لا اقل به من نگفتند پس از اصرارهای زیاد و گریه من همسرم گفت مامانم میگه زهرا و خانوادش ما را در فلان مکان دیدند سلام نکردند و رو برگرذوندند و رفتند )دیگه خونمون نمی آمد باورتون نمی شه من زنگ زدم دعوتشون کردم فایده نداشت هدیه خریدم خودم پیش قدم شدم زفتم پیشش واینقدر از این رفتارها (فقط به خاطر مهربانی های همسرم )تا بالاخره حاضر شدند فقط بیایند پیشمون نه اینکه باهام صمیمی حرف بزنند (چند مورد هم قبلا اتفاق افتاده که من پیش قدم شدم )در ضمن ما سنتی ازدواج کردیم و خانواده همسرم با رضایت کامل من را انتخاب کردند

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 آذر 90 [ 20:57]
    تاریخ عضویت
    1390-8-27
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,023
    سطح
    17
    Points: 1,023, Level: 17
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 9 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: همسرمهربان و خانواده نامهربان او

    از همه دوستان عزیز متشکرم
    خانم (بهار غمگین (اما مهربان و سبز ))راهکارهایی که شما به (matin_alone )ارائه میکنید را مطالعه کردم قطعا روح بزرگی دارید
    من مشکلی که منجر به قطع رابطه با خانواده همسرم شد را گفتم که مقصر اصلی خواهر شوهر بزرگم بود
    اما برخیشون علی الخصوص خواهر شوهر کوچکم خیلی اذیت می کنند (با متلک . کارهاحرفهای آزاردهنده )(بیان آنها از حوصله خارجه یک مورد مثلا یک بارناهار ذعوتشون کردم قصه و تعریف ها شروع شد مادر و خواهر شوهرم قصه عروسی را گفتند که با همدستی شوهرش مادر پسره را که ناتوان بوده را از خونه بیرون کرده من هم همدردی کردم وماجراهای مشابهی بیان شدچند روز بعد همسرم از من خواست با مامانش اینها تو بحثها قاطی نشم اصرارزیاد کردم همسرم گفت اونا فکر کردند تو منظورت از این چیزها این بوده که دوست نداری ما بیاییم خونتون واااااااااااااااای مخ من سوت کشید آخه من که خودم دعوتشون کردم خودشون هم این چیزها را تعریف کردندیکبار ذیگه هم من تماس گرفتم احوالپرسی کنم کسی گوشی را جواب نداد چند ساعت بعد دوباره زنگ زدم خواهر شوهر کوچکم برداشت گفت متوجه زنگت شدم صبحانه می خوردم قطع شد گفتم شاید دست فاطمه (دختر 6 ماهم )به شماره ها خورده واتفاقی اینجا را گرفته)مخ منو بگیددوباره سوت کشید اون ها هیچ وقت احوالپرسیمو نمی کنند حالا که من تماس گرفتم 2قورت و نیمشون هم باقیه )
    اما چند ماه پیش مادر شوهرم بی هیچ دلیلی (لا اقل به من نگفتند پس از اصرارهای زیاد و گریه من همسرم گفت مامانم میگه زهرا و خانوادش ما را در فلان مکان دیدند سلام نکردند و رو برگرذوندند و رفتند )دیگه خونمون نمی آمد باورتون نمی شه من زنگ زدم دعوتشون کردم فایده نداشت هدیه خریدم خودم پیش قدم شدم زفتم پیشش واینقدر از این رفتارها (فقط به خاطر مهربانی های همسرم )تا بالاخره حاضر شدند فقط بیایند پیشمون نه اینکه باهام صمیمی حرف بزنند (چند مورد هم قبلا اتفاق افتاده که من پیش قدم شدم )در ضمن ما سنتی ازدواج کردیم و خانواده همسرم با رضایت کامل من را انتخاب کردند


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.