به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 بهمن 90 [ 14:24]
    تاریخ عضویت
    1387-5-17
    نوشته ها
    253
    امتیاز
    5,546
    سطح
    47
    Points: 5,546, Level: 47
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 58 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array

    حفظ فضای عاشقانه زندگی

    این رو همه میدونند که بعد از مدتی زندگی مشترک دیگر از آن شیطنت ها و رمانتیک بازیهای اول زندگی (یا نامزدی - عقد) خبری نیست.

    اما آیا باید این رو به عنوان یک اصل پذیرفت؟

    بسیاری از خانم‌ها و آقایان که مدتی از شروع زندگی مشترک‌شان می‌گذرد، وقتی به گذشته نگاه می‌کنند یاد دورانی می‌افتند که عاشق یکدیگر بودند و هیچ‌چیز نمی‌توانست جلوی زندگی عاشقانه‌شان را بگیرد، اما وقتی با هم ازدواج می‌کنند و مدت زمانی از این ماجرا می‌گذرد، عشق از زندگی آنها رخت برمی‌بندد.

    آنها درگیر گرفتاری‌های روزمره می‌شوند و سرشان آنقدر شلوغ می‌شود که زندگی مشترک برای‌شان یک‌نواخت شده و جذابیت خود را از دست می‌دهد. در این شرایط زمانی هم که تصمیم می‌گیرند تا به زندگی‌شان سر و سامان داده و طراوت گذشته را به آن بازگردانند، سردرگم می‌شوند که از کجا باید شروع کنند ؟

    باید از زمانی که در کنار هم هستید لذت ببرید و تصور کنید نزد دوست داشتنی‌ترین فرد زندگی خود هستید.

    زندگی رمانتیک فرایند پیوند دادن است. بسیاری از زوج‌ها معمولا سعی می‌کنند فضای عاشقانه را با غافل‌گیر کردن طرف مقابل مثلا با رفتن به یک رستوران فوق‌العاده و یا برنامه‌‌ریزی یک مسافرت به زندگی خود بیاورند. اما زمانی که می‌بینند طرف مقابل‌شان چندان خوشحال نشده، خیلی ناراحت می‌شوند. این امر کاملا طبیعی است، چرا که ممکن است چیزهایی که برای شما جالب و سرگرم کننده هستند، برای همسرتان جذاب نباشند.



    از آن جایی که بیشتر افراد با تکنیک‌های ذهن‌خوانی آشنا نیستند! پس بهتر است از همسر خود سوال کنید چه چیزی دوست دارد. فقط کافی است بگویید: «تو، زندگی همراه با عشق را در چه چیزهایی می‌بینی؟» ، «عقیده ی تو در مورد یک ملاقات فوق‌العاده چیست؟ برای مسافرت کدام شهر را انتخاب می‌کنی؟»

    مثلا : آیا همسرتان اهل هنر است؟ خوب می‌توانید او را به موزه و یا نمایشگاه‌های مختلف ببرید.

    او را غافلگیر کنید:

    پرسیدن علایق همسر و سپس عمل بر طبق گفته‌های او به این معنا نیست که شما نمی‌توانید او را غافلگیر کنید، حالا حتما نباید یک مسافرت باشد، می‌توانید یک یادداشت ساده ، اما غافلگیر کننده را در کیفش قرار دهید، غذا و یا سالاد مورد علاقه‌اش را درست کنید و او را به فیلمی که به تازگی اکران شده و او آرزوی دیدنش را دارد، ببرید.

    برقراری ثبات:

    زندگی رمانتیک یک اتفاق نیست. این نیست که شما آخر هفته بیرون بروید و همه چیز تمام شود. این امر مستلزم تلاش‌های مداوم است. البته اگر شما خلاق نباشید شاید برای‌تان کمی مشکل باشد. پس باید راهی پیدا کنید تا به شما کمک کند. بهتر است از سوال کردن از خود شروع کنید، سپس چند کتاب در مورد موضوعی که به شما پیشنهاد کرده خریداری کنید.



    توجه کردن:

    توجه خود را بر روی یکدیگر معطوف کنید نه بر روی اینکه در زمانی که با او هستید، چه کار دیگری هم می‌توانید انجام دهید:

    می‌‌خواهید با هم به پارک بروید؟ پس لطفا تلفن همراه و کیف‌تان را با خود نبرید.اموری را که ممکن است توجه شما را مخدوش کنند، کنار بگذارید و از وقتی که در کنار هم هستید نهایت استفاده را ببرید.
    ایجاد فضای همراه با عشق در زندگی زناشویی امری نیست که یک شبه و بدون تلاش و کوشش به دست آید. در زندگی مشترک همیشه باید رفاقت و دوستی وجود داشته باشد. برنامه‌هایی بریزید که علایق هر دو نفر را تطمیع کند، با به کارگیری رموز عاشقانه ی کوچک یکدیگر را غافلگیر کنید و زمانی که با یکدیگر هستید تمام توجه خود را به او معطوف سازید.

    منبع راه روان

  2. کاربر روبرو از پست مفید ester تشکرکرده است .

    ester (سه شنبه 28 آذر 91)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: حفظ فضای عاشقانه زندگی

    ممنون ، جالب بود.

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array

    چرا من عاشق تو شدم ؟!

    بسیاری از خانم‌ها و آقایان که مدتی از شروع زندگی مشترک‌شان می‌گذرد، وقتی به گذشته نگاه می‌کنند یاد دورانی می‌افتند که عاشق یکدیگر بودند و هیچ‌چیز نمی‌توانست جلوی زندگی عاشقانه‌شان را بگیرد، اما وقتی با هم ازدواج می‌کنند و مدت زمانی از این ماجرا می‌گذرد، عشق از زندگی آنها رخت برمی‌بندد.

    آنها درگیر گرفتاری‌های روزمره می‌شوند و سرشان آنقدر شلوغ می‌شود که زندگی مشترک برای‌شان یک‌نواخت شده و جذابیت خود را از دست می‌دهد. در این شرایط زمانی هم که تصمیم می‌گیرند تا به زندگی‌شان سر و سامان داده و طراوت گذشته را به آن بازگردانند، سردرگم می‌شوند که از کجا باید شروع کنند ؟

    زندگی عاشقانه یک اتفاق نیست، بلکه یک ارتباط روزانه است ، یک رابطه دوستانه است که هر روز بیش از پیش رشد می‌کند.

    یکی از راه های بهبود روابط زناشویی در نظر داشتن دلیل علاقه زوجین به یکدیگر است. در واقع وقتی دو نفر به یکدیگر علاقمند می شوند، دلایل زیادی وجود دارد.
    دلایل هشیار و ناهشیار زیادی دو نفر را مجذوب یکدیگر می کند. یکی از راه های بهبود روابط ، کشف این دلایل است. زن و شوهر ها بایستی بدانند چرا یکدیگر را دوست دارند ، کجاها شبیه هم هستند و کجاها با هم تفاوت دارند. این امر باعث می شود به ویژگی های مثبت همسرتان خوگیری پیدا نکنید و دلیل انتخاب همسرتان را به عنوان شریک زندگی از یاد نبرید.

    اگر کمی جست و جو کنید می بینید همسرتان را بی دلیل انتخاب نکرده ایدبرای شناخت بیشتر دلیل ازدواج با همسرتان می توانید شرایط زیر را نیز در نظر بگیرید:

    1- اولین چیزی که از همسرتان شما را مجذوب خود کرد چه چیزی بود؟

    2- مجذوب چهره و حرکات همسرتان شدید و یا بعد از صحبت احساس اشتراک می کردید؟

    3- به صورت دفعی عاشق همسرتان شدید یا با زندگی و تجربه رابطه محکمی پیدا کردید؟

    4- احساس می کنید در چه زمینه هایی شبیه شما است و در چه زمینه هایی با هم تفاوت دارید؟

    5- دوست دارید چه صفتی از همسرتان را افزایش و کدام را کاهش دهید؟

    6- اگر بخواهید همسرتان را در یک یا چند صفت خلاصه کنید چه چیزهایی را نام می برید؟

    7- چه شباهتی بین همسرتان و والدین شما وجود دارد؟

    اگر کمی جست و جو کنید می بینید همسرتان را بی دلیل انتخاب نکرده اید. وقتی دلیل انتخاب همسرتان را بدانید به آن ارج می نهید و از آن مواظبت می کنید و ویژگی های متمایز کننده همسرتان را در نظر می گیرید.
    این تفحص برای همه امری ضروری است و برای کسانی که به همسر خود خوگرفته اند نیز کاربرد دارد؛ این افراد با خوگیری ویژگی های همسر خود را نمی بینند و گاهی به این دلیل، به خوبی از زندگی خود مواظبت نمی کنند.
    یادتان باشد گاهی برای یک چرا می توان پاسخ های زیادی داد...

    ----------------------------------------------------------------------------
    فرآوری: نسرین صفری
    بخش خانواده ایرانی تبیان

  5. 9 کاربر از پست مفید del تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 20 آذر 90)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 مهر 91 [ 20:35]
    تاریخ عضویت
    1390-5-12
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    1,889
    سطح
    25
    Points: 1,889, Level: 25
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    550

    تشکرشده 554 در 162 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: چرا من عاشق تو شدم ؟!

    خوب من دوست دارم سوالهای شما را جواب بدم...
    همسر من آدم خوبی نبود...شخصیت قشنگی نداشت...خوبی نداشت که آدم را نمک گیر کند...آدم هرزه و هوس بازی بود و هست که 2 زندگی اش را روی همین تنوع طلبی اش از دست داد...و هر دو زندگی اش به یک سال هم نکشید...همسر من آدم هیزی است...از آنها که گشنه ی جنس زن است اما احترامی برای زن قائل نیست...ادم خودخواهی که فکر می کند جهان به دور او می گردد...آدمی که خودش نبود وقتی من تصمیم گرفنم با او ازدواج کنم...وقتی خود واقعی اش را دیدم که دیگر دیر شده بود...او آدم سرخوشی است...می گوید زندگی را آسان می گیرد...اما من فکر می کنم او زندگی اش را به بهای سخت کردن زندگی دیگران آسان کرده...او آدم مادی گرایی ست...در زندگی به چیزی جز پول فکر نمی کند...از آن آدمهاییست که حرف زدن عادی اش هم جز آدم را در می آورد! احساس در او نقشی ندارد...همه ی آزادی های دنیا را برای خودش می خواهد و برای همسرش اسارت گوشه ی خانه...از آن کافرهاست که همه را به کیش خود می پندارد! آدم وقیحی ست...حرفا و کارهایی را از او می دیدم که دیگران از انجام آن شرم دارند...از آن جا نماز آب کش ها که وسط مجلس جانمازش را پهن می کند تا همه ببینند نماز می خواند! به در و دیوار بدبین است...اما از تو اعتماد می خواهد...باید به او اعتماد کنی اما او هرگز به تو اعتماد نخواهد کرد...در کنار او یک لحظه هم احساس امنیت نداشتم...هر شب باید در خواب هم کلاهت را دودستی بچسبی ! صفت هایی که در ان خلاصه می شد: هرزه،تنوع طلب،خودخواه،وقیح،بی مسئولیت...
    اما چرا عاشقش شدم؟ من عاشق او نشدم...من عاشق شخصیتی شدم که او نقشش را خوب بازی کرد...
    اما حالا نه...دیگر عاشق نیستم...ترس دارم...ترسیده ام از آدمها...که چگونه باورشان کنم از این پس...درد من فقط همین است...

    اما خوشبین هستم به آینده...چون تازه فهمیدم من زن محکمی هستم...من محکم جلوی این آدم ایستادم...همین آدمی را که برایتان گفتم...پای حق و حقوقم ایستادم...گریه نکردم...التماس نکردم...آویزان نشدم...من ایستادم در مقابلش ...پای همه ی حقوقم به عنوان یک زن ایستادم...و حالا انگار وقتی نفس عمیق می کشم احساس غرور می کنم...از این زنی که هستم...که من عاشق این زن شدم از وقتی فهمیدم که خوب بلد است در مقابل بی عدالتی ها و تحقیرها بیاستد...و از خودش مراقبت کند...که موجودی وابسته و تابع نیست...

  7. 5 کاربر از پست مفید هم پرواز تشکرکرده اند .

    هم پرواز (سه شنبه 01 آذر 90)

  8. #5
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,428
    امتیاز
    287,611
    سطح
    100
    Points: 287,611, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,596

    تشکرشده 37,095 در 7,008 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: چرا من عاشق تو شدم ؟!

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryamp
    اما چرا عاشقش شدم؟ من عاشق او نشدم...من عاشق شخصیتی شدم که او نقشش را خوب بازی کرد...
    اما حالا نه...دیگر عاشق نیستم...ترس
    اگر ما مرتب و تکراری و تاکیدا به دختران و پسران می گوییم:
    مرحله قبل از عقد، مرحله شناخت هست.
    مرحله منطق هست.
    نه مرحله دوستی، نه مرحله احساس ورزی یعنی همین مطلب شما.
    یعنی شما اول عاشق این فرد شدید ، عاشق آنچه تصور می کردید شخصیت وی هست و بعد ازدواج کردید.
    در حالیکه عشق یعنی اینکه زندگی کنی و در رفتار قربان رفتن های همسرتان را ببینید و فدایت شوم هایش را شاهد باشید.


    آنچه به نام عشق در قبل از عقد بین دختر و پسر شکل می گیرد در واقع شیفتگیِ بر اداراکات خودمان تحت تاثیر غرایزمان از جنس مخالف هست.

    همه مقالات و مشاوره های پیش از ازدواج به منظور کاهش فاصله شناخت واقعی از شناخت خیالی ما نسبت به همسر آینده امان است.
    و این میسر نمی شود، مگر این می خوام می خوام ها کنترل شود. و این حسهای خو استن در اختیار فرد قرار گیرد.
    خواستن ها و عشق باید تدریجی پس از ازدواج ایجاد شود. وقتی سند و مدرک در رفتار فرد دیدید.
    وگرنه هر دختر و پسری در حرف و تحت تاثیر غرایزش می تواند روزی هزار بار فدای جنس مخالف شود. اما پس از ازدواج حاضر نیست برای کمک به همسرش یک ظرف بشوید یا برای کمک به همسرش ......


  9. 12 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (سه شنبه 08 آذر 90)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 مهر 91 [ 20:35]
    تاریخ عضویت
    1390-5-12
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    1,889
    سطح
    25
    Points: 1,889, Level: 25
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    550

    تشکرشده 554 در 162 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: چرا من عاشق تو شدم ؟!

    جتاب مدیر خیلی ممنون از پست زیباتون

    اما جناب مدیر من هر کاری کنم باورهایم که در من نهادینه شده خیلی با شما متفاوت است...راجع به شما خواندم ...محل سکونتتان را دیدم که نوشته بودین قم...خوب من احتمال می دهم شما فردی مذهبی باشید...البته اصلا این را نقد نمی کنم...اما من در خانواده ای غیر مذهبی بزرگ شدم...خیلی باورهایی که شما دارید برای من بیگانه هست...در مورد شناخت قبل از ازدواج دقیقا حق با شماست اما چه بگویم آقای مدیر که درد دل ها زیاد است...شرایط ازدواج در ایران خیلی سخت شده و موقعیت های ازدواج آنقدر نیست که تو بتوانی کسی را انتخاب کنی که واقعا با معیارهایت هم خوانی دارد...فشارهای اجتماعی و فامیل از یک طرف که در هر مجلسی ظاهر می شوی می گویند پس چرا شوهر نمی کنی...سنت از طرف دیگر دارد بالا می رود...و نیازهای جنسی ات از طرف دیگر...و اگر فردی باشی که معتقد باشی نمی توانی جز با ازدواج به این نیازت برسی ...جناب مدیر آن قدر این فشارها زیاد می شود که گاهی می گویی خدایا سهم من را از زندگی بده! من دیگر تاب تنهایی را ند ارم...و در یک آن بین همه ی ان فشارها یک نفر ظاهر می شود که وضع مالی خیلی خوبی دارد و از قضا خودش را عاشق و شیفته هم نشان می دهد...آرام است...مهربان است...انگار سرش از یک شکست به سنگ خورده...به تو احترام می گذارد و تقاضای ازدواج می کند نه دوستی ...پای حرفش می ایستد...می گوید نماز می خواند...خانواده اش را می بینی تحقیق می کنی می بینی بدی کسی از آنها نمی گوید...3 ماه خودش را خوب نشان می دهد ...ازدواج می کنی و می بینی از همان هفته اول می خواهد تو را شبیه کسی کند که اصلا تو نیستی...من چکار باید بکنم آقای مدید که دست خودم نیست نمی توانم موهایم را کامل بپوشانم...خفه می شوم...بغض می کنم...از خودم راضی نیستم ...حس قربانی ها به من دست می دهد..گفت سر کار نرو گفتم : باشه گفت : با دوستانت رابطه ات را قطع کن: باز باشه .....کمتر به خانه پدر مادرت برو: باشه .....دیگر در اینترنت نرو: باشه.....بدون من از خانه بیرون نرو:باشه......یعنی به جایی رسیدم که دیگر ان مریم شاد نبودم...دیگر از آنچه بودم راضی نبودم...از زندگی ام لذت نمی بردم.....و تازه اینکه او هیچ محدودیتی برای خودش قائل نبود و می خواست دائم به مسافرت های مجردی برود...بی حساب و کتاب از خانه بیرون برود و بیاید ...می گفت هرچه گفتم یا باید بگویی چشم یا هر طور خودت می دانی...اینها برایم قابل قبول نبود...پس عزت نفسم را چه می کردم...من خیانت را نمی توانم ببخشم آقای مدیر ...حتی اگر تمام مشاورهای دنیا بگویند می شود آن زندگی را باز نجات داد...من نمی توانم حتی 1 بار خیانت را ببخشم...نمی توانم بدون ازدواج به نیازهایم برسم...چه کنم؟ نمی توانم مثل بالهای صداقت باشم....نمی توانم مثل بی دل باشم...من اگر مردی به من انگشت بزند چه برسد به کتک بخشش که هیچ یک لحظه کنارش نمی مانم...
    من نمی توانم کنار کسی زندگی کنم که بابت بودنش با من باج بخواهد...من باج به کسی نمی اوانم بدهم...به کسی که 8 ماه شوهر من بود اما از این 8 ماه 6 ماه را با پدرم قهر بود...و به شدت از همه کینه به دل می گرفت...و مدام در حال جمع کردم مدرک از من بود...خیلی سخت است...بی اعتمادی شدید...لجبازی...کنترل شدید...زورگویی...وقاحت و پرویی...تحمل اینها را نداشتم...انتخابم اشتباه بود می دانم اما چه کنم که جبران بشود؟...

  11. 2 کاربر از پست مفید هم پرواز تشکرکرده اند .

    هم پرواز (چهارشنبه 09 آذر 90)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 91 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1390-8-02
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    1,745
    سطح
    24
    Points: 1,745, Level: 24
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    393

    تشکرشده 401 در 117 پست

    Rep Power
    29
    Array

    RE: چرا من عاشق تو شدم ؟!

    همسرم من عاشق تو شدم
    چون خیلی اروم بودی و لحن صدات انقدر اروم بود که به من ارامش می داد
    چون می دونستم و مطمئن شدم که واقعااز صمیم قلبت منو دوست داشتی و داری با اینکه شاید به خواستههام خیلی عمل نکردی و لی می دونم دوست داری و من همیشه می خواستم با کسی ازدواج کنم که منو دوست داشته باشه
    چون می دونم که دوری منو نمی تونی تحمل کنی .


  13. کاربر روبرو از پست مفید جان سخت تشکرکرده است .

    جان سخت (چهارشنبه 09 آذر 90)

  14. #8
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,428
    امتیاز
    287,611
    سطح
    100
    Points: 287,611, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,596

    تشکرشده 37,095 در 7,008 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: چرا من عاشق تو شدم ؟!

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryamp
    آقای مدیر ...حتی اگر تمام مشاورهای دنیا بگویند می شود آن زندگی را باز نجات داد...من نمی توانم حتی 1 بار خیانت را ببخشم...
    ....
    نمی توانم مثل بالهای صداقت باشم....

    نمی توانم مثل بی دل باشم...

    من اگر مردی به من انگشت بزند چه برسد به کتک بخشش که هیچ یک لحظه کنارش نمی مانم...

    من نمی توانم کنار کسی زندگی کنم که بابت بودنش با من باج بخواهد...

    با سلام
    یا باید خودت را عوض کنی و انتخابهایت را...
    یا باید همه دنیا را عوض کنی....
    یا باید با وضعیت موجود سازگار شوی....
    یا باید آرزو کنی و همیشه با خودت درگیر شوی...
    البته تا اندازه ای می توانی از ترکیب اینها هم استفاده کنی.

    حالا خود دانی....

    ====
    فراموش نکن... این دلی که تو داری و با اون بعضی چیزها را می خواهی و بعضی ها را نمی خواهی ما هم داریم...
    اما همیشه همه چیز به دل من نیست....
    ما آزمودیم نشد....
    شما هم می توانی بیازمایی....

    ولی توصیه می کنم دنیا را فقط از روی دلت طی مسیر نکن....
    هر راهی سود و زیان داره...
    بشین حسابش کن.




    ==========
    del گرامی با عرض معذرت تاپیکت را به حاشبه بردم...
    اگر بفرمایید می توانیم پستهای غیر مرتبط را از این تاپیک حذف یا جابجا کنیم و اگر هم تمایل دارید باقی بماند. اختیار با شماست به من اطلاع دهید.

  15. 3 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (چهارشنبه 09 آذر 90)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مهر 91 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1390-1-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    1,948
    سطح
    26
    Points: 1,948, Level: 26
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    268

    تشکرشده 271 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چرا من عاشق تو شدم ؟!

    من چرا عاشق تو شدم؟ چون دنيا رو از دريچه چشم من نگاه مي كني. حتي اگه بعضي جاها لنز دوربين امون باهم فرق داشته باشه باز حاضري كه منطقي تمام دليل هاي منو گوش بدي و قبول كني. عاشق تو شدم چون من درونم رو هرچند كه پيچيده است هر چند كه دور از دسترسه شناختي. خوشحالي و غصه منو بدون حرف زدن من فهميدي. نگاه من رو خوندي...من روح جستجوگر تو رو ،بي ريايي تو رو و اين كه تمام عشق و لحظه هاشو مي فهمي دوست دارم. تو به عشق اعتقاد داري و مي دوني كه هنوز نمرده. من عاشق تو شدم چون تو احساسات منو مديريت مي كني ولي با اينحال درمقابل غرهاي من صبوري..گلايه هاي من ، به قول خودت تيكه انداختن هاي من...با تو ميشه بدون ترس درد دل كرد ..بدون ترس از منت..بدون نگراني از پيشداوري..
    اولين بار كه عاشقت شدم مي دونستم تا اخر عمر عاشقت مي مونم و هشت سال جدايي اين رو بهم ثابت كرد. من عاشق همه چيز توام حتي غرغر كردنات...عاشق اون قيافه ي خواب آلودتم كه به زور به كنترل تلويزيون چسبيدي...عاشق هوس منو داشتنت..عاشق اون نگاهاتم كه بعد از ده سال هنوزم پرجونه..عاشق به روز بودنت،صبرت،منطقت،مهربوني ات،اذيت نكردنت..
    .اگه مي خواستم عوض كنم اخلاقاي بده اتو....اون ترس 8 سال پيشتو عوض مي كردم ،كوته بيني اتو...اون موقع من بيشتر از تو ميفهميدم و همينه كه الان به اين نتيجه رسيدي كه مثل گاو پشيموني..الان هم زود رنجي اتو كم مي كردم

  17. 2 کاربر از پست مفید الميرا1358 تشکرکرده اند .

    الميرا1358 (پنجشنبه 10 آذر 90)

  18. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 مهر 91 [ 20:35]
    تاریخ عضویت
    1390-5-12
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    1,889
    سطح
    25
    Points: 1,889, Level: 25
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    550

    تشکرشده 554 در 162 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: چرا من عاشق تو شدم ؟!

    آقای مدیر من دوستت دارم! ممنون


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.