سلام به همه دوستان همدردی.مشکلات من زیاده نمیدونم از کجا شروع کنم.
خسته شدم از بس شوهرم هرکاری دلش می خواد میکنه اما من نمیتونم باید همیشه نازشو بکشم تا اون با صد جور التماس و خواهش و تمنا کاری رو که وظیفه اشه انجام بده.ما 6 ماهه که عروسی کردیم.اون سیکل داره ومن فوق دیپلم(بزرکترین اشتباهه زندگیم)بهم قول داده بود درسم رو بخونم اما الان نمیزاره اوایل میگفت پول ندارم الان کلا زده زیرش .سر هر کاری هم نمیزاره برم البته که کار هم شکر خدا نیست.اما میدونم اکه برم مجبورم پولم رو اون جوری که اون میخواد خرج کنم و میدونم نمیزاره خرج درسم کنم که اولویت اول منه.خانواده ی فوق العاده خوبی داره .اما جرات جر و بحث با شوهرم رو ندارم چون میدونم در آخر من مقصر شناخته میشم چون شوهرم فوق العاده کولیه و بی حیا ومن از ترس ابرومون باید کوتاه بیام."زن همیشه باید مطیع شوهرش باشه "این حرف خونوادشه یعنی تو حق اعترض نداری و باید خفه بشی و بسازی چون اون مرده.من آدم خیلی فعالی بودم اما الان دارم هر روز افسرده تر از قبل میشم. این جا نرو اون جا نرو خونه ی فلانی من نمیشناسمش خونه ی اونی هم که میشناستش میرم بعدا تیکه بارم میکنه تو هر روز با فلانی هستی . میگم با هم بریم نمیاد.تقریبا ارتباطم رو با همه به جز فامیل خودش از دست دادم از ترس اینکه غر نزنه اما هر روز بدتر از دیروز.هر سری میرم خونه بابام تیکه میندازه که آره تو میری خونه باباجونت کیف و حال اخمت رو واسه من میاری.اهل پیشرفت نیست به جز موقع خواب 3 ساعت بیشتر خونه نیست که در حال دیدن کشتی کج با باباشه یا مشغول بازی کامپیوتری.با کلی معذرت من هنوز نمیدونم خانما تو رابطه ی حنسی چه طور ارضا میشن.کلی کتاب و اینترنت و ... ولی باز هم با ارضای ایشون خاتمه پیدا میکنه چه ایشون زود ارضا بشن چه دیر .بازم معذرت میخوام که اینجا مطرح کردم.کلا به خاطر شغلش وقت زیادی رو با هم نیستیم اما همون رو هم دلش نمیاد کنار من باشه احساس میکنم ازم فراریه.به هیچ عنوان پول پس انداز نمیکنه و کلی ولخرجه.کمکم کنید دیگه نمیدونم با این آدم چی کار کنم تا الان فقط تحمل کردم و سعی کردم رو خودم کار کنم شاید بهتر بشه که شاید تقصیر از من بوده باشه اما دیگه تحملم رو از دست دادم میشه واسم کاری کرد یا خودم رو ببخشم بهش هر جوری خواست رفتار کنه؟!؟!
علاقه مندی ها (Bookmarks)