سلام به دوستای خوبم ، من قبل از عقد خیلی نگران بودم و دائم می ترسیدم که انتخابم درست نباشه با اینکه همسرم را دوست دارم ولی خیلی این فکر ذهنم را درگیر کرده ، یه فکر مسمومی که دائم میاد تو ذهنم که لیاقت من بیشتر از ایشون بود خودم خیلی ناراحتم که این فکر تو سرمه ولی کنترلش از دستم خارج شده و این فکر باعث شده رفتارم کمی تغییر کنه
من همسرم را دوست دارم و برای اینکه بله نهایی را بدم خیلی نشستم با خودم فکر کردم و دوباره معیارام را بررسی کردم اولویت بندی کردم بدون در نظر گرفتن هیچ گونه احساسی و ایشون دوباره پذیرفته شدن ولی من نمیدونم چرا اینطوری شدم، مغرور شدم حس می کنم حرف بقیه روم تاثیر گذاشته که لیاقت سارا خیلی بیشتر از اینا بوده و اشتباه کرده که ایشون را پذیرفته
من دوست دارم بهترین لحظه ها را با همسرم داشته باشم و زندگی قشنگی با هم بسازیم ولی این افکار مزاحمم شده ، همسرمم خیلی نگرانه چون من بهش گفتم ای کاش دیرتر عقد می کردیم همسرم میگه این حرف یعنی تو از من راضی نیستس و من می ترسم این حرف و حس همیشه تو ذهنت باشه من باید چی کار کنم تا از شر این افکار خلاص شم یا بهتر این غرور کاذب
ممنونم از همه شما دوستای خوبم
علاقه مندی ها (Bookmarks)