یک هفتست به درخواست خانواده من که دوست داشتن زود عقد کنیم که خیالشون راحت باشه عقد کردیم اما اونها حتی به حرف زدن همسر من هم ایراد میگیرن و دو مورد مشکل کوچیکو که قبل از عقد بود دائم تکرار و دوست دارن همسرم انجور که میخوان حرف بزنه راه بره آخه مگه میشه تازگیهام اون رو از خونه برا اینکه بهش میگفتن هر وقت ما گفتیم میای زنتو میبینی بیرون و به من هم گفتن یا اون یا ما اگه الان میری برا همیشه برو، من هم گفتم شما که مشکل داشتید چرا اصرار کردید ما زود عقد کنیم میگن طلاق بگیر ما برات خواستگار خوب داریم آخه مگه میشه من همسرمو دوست دارم و از خونه اومدم بیرون اونا آبروی منو جلو خانواده همسرن بردن و میگن بزرگتر تو برادرته، برادرم ساعت یک شب رفته دم خونه مادر همسرم که چرا خواهرم پیش پسرتونه بابا من پدر مادر دارم بهشون گفتم چرا انقد اذیت میکنن الانم یک روزه پیش همسرمم اما خانوادمو دوست دارم چیکار کنم که بفهمن من قصد اذیتشونو ندارم از کینه دست بردارن
علاقه مندی ها (Bookmarks)