سلام.
دوستش دارم و ....
اما اون چیزی که تو دلم هست اصلا اصلا اصلا نمیتونم به زبون بیارم.
تا بیبینمش انگاری زبونم توی دهانم قفل میشه !
فکر میکنم که خودش میدونه اما اون هم کاری نمیکنه ! !
اصلا نمیدونم چی کار کنم ؟
واقعا گیر کردم !
سلام.
دوستش دارم و ....
اما اون چیزی که تو دلم هست اصلا اصلا اصلا نمیتونم به زبون بیارم.
تا بیبینمش انگاری زبونم توی دهانم قفل میشه !
فکر میکنم که خودش میدونه اما اون هم کاری نمیکنه ! !
اصلا نمیدونم چی کار کنم ؟
واقعا گیر کردم !
عمو محمدرضا (یکشنبه 30 فروردین 88)
تشکرشده 9 در 5 پست
سلام تا دیر نشده بهش بگو وقتی از دستش بدی خیلی پشیمون میشی مراقب باش از حول حلیم نیفتی تو دیگ یعنی از دوست داشتن زیاد
رضا صفایی (دوشنبه 20 خرداد 87)
تشکرشده 275 در 140 پست
سلام
خوش اومدي
چرا دوسش داري؟ اصلا مطمئني كه دوسش داري؟
توضيح بيشتر نميخاي بدي؟
فكر كنم دليل اصلي جواب ندادن به مشكلت از طرف اعضا همين، خلاصه نويسيت باشه. جسارتا خلاصه نويسيت اين ذهنيت رو در ذهن بوجود مياره كه خودت اهميت چنداني براي موضوع قائل نيستي.
خب به نظرت با اين تفاسير، ميتوني توقع داشته باشي كه ديگران به مشكلت جواب بدن؟
بي صبرانه منتظر توضيحات بيشترت هستم.
موفق باشي
fnh63(پنجشنبه 16 خرداد 87)
تشکرشده 37,079 در 7,002 پست
سلام عمو محمد رضا
لطفا اگر تمایل دارید بیشتر توضیح دهید.
شاید راهی باشه!
مدیرهمدردی (دوشنبه 20 خرداد 87)
تشکرشده 3,286 در 817 پست
سلام
عمو محمد رضای عزیز که نیست ولی با کسب اجازه از خودش ، یک مقدار توضیح مختصر بنده برای دوستان می دهم تا خودش اقدام کند !
( من بیشتر از اوضاع عمومی خواهم گفت ؛ پس به نظر من بهتر است ازش سوال بپرسید چون ..... علتش رو الان میگم )
محمدرضای من ، که دوست صمیمی من است ، پسری کاملا منطقی و با شعوری است و هیچ گاه در زندگی عشق و عاشقی را تجربه نکرده است .!!!!!!!!
این روزها اصلا حال خوبی نداره !!!!
اگر میگم ازش سوال بپرسید چون با این که خوش سخن است اما این روزها زبان در دهانش لانه کرده و اینگار مهر سکوت بر لب های این بشر خورده است .
او را به این تالار راهنمایی کردم تا در مسیر خویش بهتر گام بردارد ولی بعد از جواب های دوستان دلسرد شد و .......
اما از دوستان و آقای سنگ تراشان می خواهم از او سوالاتی بپرسند تا او لب به سخن بگشاید ، من خودم هم از این سکوت خسته شده ام . ...............
ممنونم .
lord.hamed (دوشنبه 20 خرداد 87)
تشکرشده 3,145 در 958 پست
سلام عمو محمدرضای عزیز
شما حتما وقتی به این خانم علاقمند شدید که متوجه شدید ایشون با معیارهای شما برابری دارند.
به هر حال چند سوال از شما داشتم؛
1- این خانم هم کلاس شما هست؟
2- تا به حال با هم حرف زدین (حتی در مورد درس)
3- مطمئن هستین که ایشون مجرد هستن؟
4- ایشون در مقابل شما چه عکس العملی دارند؟
اینجا همه دوستان سعی در کمک به همدیگه دارن. امیدوارم دلسرد نشین و برای حل کردن مسئله ای که دارین تلاش کنید
shad (دوشنبه 20 خرداد 87)
تشکرشده 9 در 6 پست
سلام
برای بیان مسائلی مثل دوست داشتن نیاز به اعتماد بنفس زیاد است ... خصوصا اگر طرف مقابلت شناختی از تو نداشته باشه ....
لطفا به من بگید چطور میتونم این طور مسائل رو مطرح کنم بدون اینکه طرف مقابل ناراحت بشه ... خصوصا اگر طرف مقابلت از خانواده ای با اعتقادات مذهبی قوی باشند .... ( مثل خانواده خودم ) ....
goonagoon (دوشنبه 20 خرداد 87)
تشکرشده 3,286 در 817 پست
سلام
من هم چندتا سوال بپرسم :
1.چرا وقتی تنها میبینیش جلو نمیری ؟
2.چرا اینقدر دست دست می کنی ؟
3.چرا اینقدر کم غذا شدی ؟
lord.hamed (دوشنبه 20 خرداد 87)
سلام
جواب فرشید :
نمی دونم چرا ازش خوشم اومده
ولی با هر بار دیدنش احساسی به من دست میده .نمی تونم بگم احساس خوبیه یا بده.
می خوام کاری بکنم ولی نمی دونم چرا موقعش که میشه جا می زنم..
سلام
جواب shad:
1-بله ایشون هم کلاس من هستند.
2-نه به هیچ وجه با هم صحبتی نداشتیم.
3-بله
4-به استنباط خودم اونم بی تفاوت از کنار من نمیگذره.عکس العمل هایی از خودش و اطرافیانش دیدم که به این نتیجه رسیدم.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)