به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 خرداد 87 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-2-25
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    3,595
    سطح
    37
    Points: 3,595, Level: 37
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Question بگید چیکار کنم من بهش علاقه دارم

    من 25 سالمه و تا حالا جز پسر خالم کسی به خواستگاریم نیامده که اونم جواب رد دادم . تا حالا پدر و مادرم برام تصمیم گرفتن حتی رشته تحصیلیم را تو دانشگاه پدرم بدون در نظر گرفتن علاقه من انتخاب کرد حرفشونم اینه که من نمیفهمم چی درسته چی غلطه .تنها تصمیمی که خودم گرفتم این بود که برم سره کار پاونم چون نمیتونستم بعد از فارغالتحصیلی با مادرم تو خونه تنها باشم ما با هو خیلی اختلاف نظر داریم ودائم دعوامون میشه اصلا حرفهای هم را نمی فهمیم.
    جریان از یک سال و هفت ماه پیش شروع شد که رفتم سره کار همکارم پسر جوانی بود که مدیر ازش خواست هر روز من را ببره سره کار و بیاره در ضمن انباردار شرکت هم بود .از روز اول ازش خوشم آمدجوان خوش برخورد ، مهربان و شوخی بود من تا ماه دوم حتی نمیدانستم مجرده .احساس میکردم زیادی به من توجه میکنه اما چون مادرم میگفت نباید به پسرها رو داد من هم کم محلش میکردم بارها حرفهایی میزد که من احساس میکردم به من علاقه دارد چندین بار هم گفت که تو منظوره من رو میفهمی اما خودت رو میزنی به اون راه .اما من حتی صحبت را ادامه نمیدادم چون از پدر و مادرم میترسیدم و چیزی نمیگفتمحتی یک با یک کتا ب طالع بینی را علامت زده بود اما حتی زمانی که صحبت کرد وگفت دیدی نوشته بود آبان به آبان نمیخوره من هیچ چیزی نگفتم حتی نگفتم اصلا همچین چیزی را ننوشته بود. حال احساس میکنم سرد شده وهیچ علاقه ای به من نداره ولی من روزی نیست که به اون فکر نکنم.
    مادرم شدیدامخالفه چون اون دیپلمه ومن لیسانس تازه تک دخترش هم هستم البته دو تا برادر دارم اونا میخوان شوهر دخترشون فوق یا دکترا باشه تا پز بدن.دارم داغون میشم .
    امن چندین بار با این آقا دعوا کردم برام اس ام اس میفرستاد هر بار دعوا داشتیم گفت دیگه برام نفرست جواب نمیدم چند هفته بعد گفت که به خاطر خودت این حرف را زدم من خودم را میشناسم .اون حتی یک بار گوشی من را چک کرد بعد خودش اعتراف کرد وگفت پسری که برات اس ام اس میفرسته کیه منم گفتم پسرخالمه میگفت نباید چنین جکهایی را برای تو بفرسته رابطمون خراب شده احساس میکنم بهم اعتماد نداره .هفته پیش گفت من بی خیال شدم گفتم چرا گفت چندین بار گفتم تو خودتو زدی به اون راه. گفتم خوب دیگه اینکار و نمیکنم حالا حرفتو بزن چیزی نگفت گفتم منظورت پسرخاله است گفت آره اس ام اس را میگم بعدم گفت برادرانه میگما ناراحت نشو.
    من به آن علاقه دارم و از ترس پدر ومادرم خودم را میزدم به آن راه حال دیگه نمیخوام این کار را بکنم هر چند که اون هنوز چیزی را مستقیم به من نگفته.
    شما بگید چکار کنم. این آقا 32 سالشه و دیپلمه از نظر خانوادگی کاملا هم سطح هستیم. پسر فوق العاده مهربون وبا شعوریه و اهل زندگیه خیلی از خصوصیات اخلاقیمون شبیه همه تمام این مدتی که سره کارم تنها کسی که هوای من را داشته اون بوده .روز وشبم شده اون اگه یه روز نبینمش حسابی بی تاب میشم.
    بگید چه کار کنم اون هیچ حرفی نمی زنه

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 خرداد 87 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-2-25
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    3,595
    سطح
    37
    Points: 3,595, Level: 37
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بگید چیکار کنم من بهش علاقه دارم

    یکی نیست من را راهنمایی کنه؟

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 آذر 87 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1387-1-25
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    3,970
    سطح
    40
    Points: 3,970, Level: 40
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    77

    تشکرشده 79 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بگید چیکار کنم من بهش علاقه دارم

    سلام
    1-راستش يك مقدار حرفات متضاده . يكجا نوشتي :"چون مادرم میگفت نباید به پسرها رو داد من هم کم محلش میکردم" وجاي ديگر ميگويي كه "اون حتی یک بار گوشی من را چک کرد " اين چه طور محل ندادن هست كه او حتي مي تواند موبايل شخصي تو را چك كند!
    2- اين آقا وظيفه اش بردن و آوردن شما به محل كار بوده و يك آدم متعهد و مسئول بايد وظيفه اش را انجام مي داد نه اينكه از اين موقعيت بخواهد استفاده ( بهتر است بگويم سوء استفاده ) كند .
    اگر هم علاقه مند به شما شده درستش اين است كه به روش ديگري اقدام مي كرد .
    3- شما 25 سال داريد ولي هنوز استقلال راي نداريد و خانواده تان برايتان تصميم مي گيرد . اگر پخته تر عمل كنيد مطمئناً آنها به عقايد شما احترام بيشتري خواهند گذاشت و اجازه خواهند داد كه خودتان تصميم بگيريد.
    4- اگر همسران در مواردي با هم مشكل داشته باشند اختلاف تحصيلي مي تواند بهانه اي باشد براي اختلافات بيشتر .
    5- موارد مثبت و منفي ايشان را ليست كن و ارزيابي كن و فقط با احساسات تصميم نگير . ببين آيا از نظر فرهنگ خانوادگي بهم شبيه هستيد يا خير .
    6- در حال حاضر هنوز هيچ پيشنهادي از طرف او دريافت نكردي . ازدواج مسئله اي نيست كه با گوشه وكنايه بيان شود. معمولاً دخترهايي كه روابط اجتماعي محدود دارند در اولين برخوردها و روابط با جنس مخالف درگير چنين احساساتي مي شوند .


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.