RE: وابستگی شدید و غیر طبیعی مادر شوهرم به پسرش
سلام آزاده جان
مادر شوهر منم تا حدودی مثل مادر شوهر شماست ولی با چند درجه کمتر من برای این رفتار مادر همسرم دو دلیل پیدا کردم یکی اینکه اون رابطه خوبی با پدر شوهرم نداره و از نظر عاطفی به همسرم وابسته و نیازمنده دوم هم اینکه به عنوان یک مادر چون قبلا خودش مواظب بچه اش بوده الان نگرانه که کم و کسری نداشته باشه یه جور حس مادرانه که من تو مادر خودمم گاهی با شدت کمتر می بینم
من راهکاری که برای این رفتارهای مادر شوهرم پیدا کردم و تا حدودی هم جواب گرفتم اینا بوده:
اول اینکه به نیاز های عاطفیش سعی میکنم جواب بدم مثلا وقتی موهاشو رنگ میکنه بهش میگم چهقدر قشنگه و بهش می اد یا مثلا از دست پختش تعریف می کنم خلاصه از این جور تعریف ها و توجه هات به نظرم اون نیازمنده توجهاتی که باید همسرش بهش میکرده و نکرده و الان این خلائی شده تو زندگیش که مکنه به زندگی منم آسیب برسونه
دومین کاری رو که کردم و به نظر خودم جواب گرفتم این بود که وقتی با مادرشوهرم یا کلا خانواده همسرم هستم به همسرم احترام می ذارم و هواشو دارم مثلا در مورد خورد و خوراک که حرف می زنیم همش میگم که چیزایی که همسرم دوست داره درست می کنم یا یه روز هوا بارونی بود و ما تو خونمون یه چتر داشتیم که من چتر نبردم و اونا گذاشتم برای همسرم (همسرم کلی برای این کارم ازم تشکر کرد)وقتی رفتیم خونه مادر شوهرم اینا این ماجرا رو تعریف کردم به علاوه اینکه یه چترم سر راه برای همسرم خریده بودم و اونجا برده بودم که کلی اونا از رفتار من خوششون اومده بود و یا مثلا یه روز داشتم به مادرشوهرم می گفتم که همسرم خوراک دوست نداره و من درست نمی کنم که اونم برگشت گفت همسرم می خواد خودشو برای من لوس کنه تو هر چی میلت میکشه بپز این حرف واقعا از مادرشوهرم که همیشه مدافع سرسخت شوهرمه بعید بود
ببخشید طولانی شد گفتم شاید تجربیاتم به دردت بخوره
[align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]
علاقه مندی ها (Bookmarks)