به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 اردیبهشت 91 [ 09:04]
    تاریخ عضویت
    1390-8-02
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    1,004
    سطح
    17
    Points: 1,004, Level: 17
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 96
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 8 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همسرم رفتارهاي غيرمنطقي انجام ميدهد و ميخواهد ازم جدا شود

    من 29 سالمه و خانمم 27 ساله الان يكساله كه عروسي كرديم و سه ماهه كه از هم جدا زندگي ميكنيم.تو زتدگيمون سر موارد خيلي الكي دعوامون ميشد اما لحظه هاي خوش هم كم نداشتيم. اكثر مواقع خوشي هامون با بحث و ناراحتي آميخته ميشد چيزي نميگذشت دوباره خوب ميشديم و خوش ميگذرونديم. تا اينكه سه ماه پيش بر اثر يك دعوا كه باهم افتاديم و از صدامون خانواده خانمم متوجه شدند و دخالت كردند و پدرش با من دعوا افتاد و ما را از هم جدا كرد. ما در خانه پدرخانمم زندگي ميكرديم و آنها در طبقه بالاي ما بودند براي همين صداي دعوامونو شنيديند. البته من از خودم خونه دارم اما چون خود خانواده همسرم پيشنهاد دادند رفتيم خانه آنها و من خانه ام را اجاره دادم. بله نگيد اشتباه كردم كه ميدونم چه اشتباه بزرگي بود. بعد از اين اتفاق مدت 15 روز خانواده همسرم ما رو بيخبر گذاشتند و تلفنهاي من و خانوادم رو جواب نميدادند. بالاخره تونستيم يه قرار بذاريم باهاشون صحبت كرديم و مسائل مون حل شد. قرار شد من يه خونه بگيرم بريم اونجازندگي كنيم. بعد از اين قرار با همسرم تلفني ارتباط داشتم تا اينكه بعد از دو روز ديدمش با هم رفتيم بيرون يه كادوي گرانقيمت بهش دادم اما همسرم خيلي عصباني از خانوادم بود و بد دهني ميكرد عصبانيتش از اين بود كه چرا به پدرش گفتند كه سيگار ميكشه. منم سعي كردم آرومش كنم و موفق شدم بحث رو عوض كنم ولي اون اينبار موضوغ ديگه اي رو شروع كرد. گفت تو بايد ميلياردر بشي و گير داد اين حرفهاش رو ديگه نتونستم تحمل كنم و عصباني شدم و دوباره دعوا افتاديم. بعد تونستم با منت كشي برسونمش خونشون تا برسيم دوباره آروم شد اما وقتي رسوندمش كمي جلوي خونشون با هم حرف زديم كه ديديم خواهر كوچكش فال گوش واستاده بود. من ناراحت شدم به همسرم اعتراض كردم اما اون از خواهرش دفاع كرد و گفت من به خانوادش بدبينم. از اون وقت اكثرا گوشيشو خاموش ميكرد اگر هم روشن بود جوابمو نميداد گاهي ميشد باهم حرف بزنيم اما اون بهونه گيري ميكرد و منم به بهونه هاش گير ميدادم و باز بحثمون ميشد. تا اينكه ازم خواست بريم طلاق توافقي بگيريم و كل مهريه اش رو هم بدم چون ميگفت مهريه حقمه و گفت ازين خواستش خانوادش خبر ندارند. تصميم گرفتم در اين مورد برم پيش مشاور، مشاور ازم خواست همسرمو ببينه اما اون قبول نميكرد. من مجبورش كردم كه اگر نياد پيش مشاور منم براي طلاق توافقي نميام. اون رفت پيش مشاور و بعد از جلسه مشاوره اش آقاي مشاور فوري بهم زنگ زد و گفت هرچه همسرت ميگه چيزي نگو اگر ميخواهي زندگيت درست شود بيش از حد گذشت كن و سعي كن مقصر نشونش ندي شما مشكل مهمي نداشتين فقط بايد بعضي رفتاراتون نسبت به هم را اصلاح كنين كه بعدا بهتون ميگم. چند دقيقه بعد ديدم همسرم زنگ زد و گفت من به قولم وفا كردم حالا تو بايد بياي دادگاه براي طلاق. با دوستان خوبي كه دارم مشورت كردم گفتند براي طلاق نرو. وقتي نرفتم بهم زنگ زد و ازم با لحن بد و ناسزا ابراز نفرت شديد كرد و گفت نتنها هيچ علاقه اي بهم نداره بلكه پر از كينه هست ولي چون بزرگواره خوشرفتاري ميكنه! با پدرش كه قبلا آشتي كرده بودم صحبت كردم گفت اون خيلي عصباني و داغ هست مدتي بهش نه زنگ بزن نه مسج من باهاش صحبت ميكنم تا آروم شه. بعد از يك هفته ديدم كه از دادگاه برام نامه آمده و طلب مهريه كرده. يه روز ديدم وكيلش بهم زنگ زد و گفت به نفعمه كه مهريه را يكجا بدم و بعد طلاق كه من مخالفت كردم بعد دوباره ديدم از دادگاه نامه براي طلب نفقه آمده. اصلا هم نميشه با همسرم حرف زد همه راههاي ارتباطي را بسته. فقط تو جلسه دادگاه ديدمش و كمي حرف زدم كه متوجه شدم بشدت ناراحته عصباني هم هست. اين رفتار خانمم و خانوادش من و خانوادم را متعجب كرده اصلا نمي تونم تحليلش كنم. جالبه كه خانواده مذهبي هم هستند. به نظر شما چرا همسرم اينطوري شده؟ من بايد چكار كنم؟ يكي از دوستانم كه خودش مساله طلاق را پيش رو داشت بهم گفت همه تلاشت را براي درست كردن زندگي انجام بده تا حتي اگر موفق نشدي بعدها اگر و شايدها نياد توي ذهنت كه اين خيلي عذاب آور ميشه.

  2. کاربر روبرو از پست مفید shiny تشکرکرده است .

    shiny (یکشنبه 08 آبان 90)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 شهریور 95 [ 04:50]
    تاریخ عضویت
    1387-7-19
    نوشته ها
    466
    امتیاز
    9,840
    سطح
    66
    Points: 9,840, Level: 66
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 210
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    880

    تشکرشده 885 در 224 پست

    Rep Power
    62
    Array

    RE: همسرم رفتارهاي غيرمنطقي انجام ميدهد و ميخواهد ازم جدا شود

    من احساس می کنم مسایل بین شما کمی ریشه دار تر از چیزی است که خودتان فکر می کنید !!! با چند تا مساله ساده کسی برای طلاق در دادگاه اقدام نمی کند !! اگر به گفته خودتان همسرتان از خانواده ریشه داری است بعید به نظر می رسد که برای مسایل جزیی پایش به دادگاه باز شود!
    احتمالا ایشان از شما و خانواده شما مواردی را دیده که به این باور رسیده که شما برای ادامه زندگی با ایشان صلاحیت ندارید .شاید شما در رفتارهایتان استقلال لازم را به خرج نداده اید و.......
    اینها را مشاوره بروید .باید اون با خانمتون صحبت کنه و کمی زندگی شما رو تحلیل کنه ..فکر کنم اونطوری بهتر نتیجه بگیرید..

  4. 2 کاربر از پست مفید f_z تشکرکرده اند .

    f_z (سه شنبه 10 آبان 90)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 شهریور 91 [ 21:25]
    تاریخ عضویت
    1390-7-18
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,285
    سطح
    19
    Points: 1,285, Level: 19
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    45

    تشکرشده 45 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: همسرم رفتارهاي غيرمنطقي انجام ميدهد و ميخواهد ازم جدا شود


    سلام
    دعوای شما سر چه مسائلی بوده که خانمتون انقدر عصبانی هستند؟؟؟؟
    دلیل همسرتون برای رفتارهاش چه بوده؟؟؟
    واینکه طبق گفته هاتون
    من فکر میکنم مشکل شما
    احتمالا مدیریت درستی ندارید روی زندگیتون یعنی نتونستید اون طور که باید ب خانمتون ارتباط برقرار کنید و دلش رو بدست بیارید. مشکل بعضی از ماها این هست که وقتی قهر می کنیم بعد آشتی می کنیم فکر می کنیم همه چیز تموم شده و صبح که بیدار میشیم تمامش shift+delete شده از ذهن طرف در صورتی که اینطور نیست هر طعنه کنایه و گفتن کلامی که موجب ناراحتی کسی بشه مثل میخ بزرگی هست که به دیوار زده میشه با آشتی کردن فقط میخ رو میکنید جای اون میمونه!! درسته وسط دعوا حلوا خیرات نمی کنن اما تو دعوا و مشاجره نباید حرفی زده بشه که طرف دلسرد بشه و من فکر کنم که دقیقا دست گذاشتید روی نقطه ی حساسش
    دوم اینکه توی مشاجره اون شب شما باید مودبانه خواهش می کردید که بحث ساده اس و با آرومی توضیح میدادید براشون نه اینکه با خانواده اون هم داخل بحث بشید
    سوم شماوقتی خونه دارید و ازدواج کردید چرا حاضر شدید پیش خانواده همسرتون برید گفتید اشتباه کردید و خوب پیش میاد اما همیشه میگن دوری و دوستی همسرتون وقتی خانوادش بالا سرشن خواه ناخواه مسائل و مشکلاتی که اول زندگی برای هر زوجی پیش میاد رو متوجه میشن و بخاطر علاقه ای که به دخترشون دارن ذهنیت بدی کم کم پیدا می کنن
    مساله ی شما فقط اختلاف خانوادگیه پس الان حرف طلاق رو پیش نکشید و سعی کنید با پا در میانی ریش سفیدها حل کنید رفتارهاتون رو مردونه تر کنید و حتما خونه ای مستقل برای زندگی در نظر بگیرید
    (شما متاهل ها که اینطور حرف از طلاق میزنید ما میترسیم از ازدواج)


  6. کاربر روبرو از پست مفید movafaghiyat تشکرکرده است .

    movafaghiyat (سه شنبه 10 آبان 90)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 اردیبهشت 91 [ 09:04]
    تاریخ عضویت
    1390-8-02
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    1,004
    سطح
    17
    Points: 1,004, Level: 17
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 96
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 8 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: همسرم رفتارهاي غيرمنطقي انجام ميدهد و ميخواهد ازم جدا شود

    راستشو بخواین ریز مسائل رو قبلا به بعضی از دوستام گفتم تا ببینم نظرشون چیه همشون میگفتند مشکلات ما از نوع بچه بازی و بی سیاستی (از نوع خوبش) بوده که با کمی مهارت و گذشت میشد خیلی راحت حلش کرد. متاسفانه با اینکه مشکلاتی که ما داشتیم کوچیک و بی اهمیت بودند تعدادشون زیاد بود. با گذشت زمان همین مشکلات کوچیک و بی اهمیت در اثر برخورد و رفتارهای غلط جمع شدند تا اینکه الان میبینیم سرتاسر زندگیمون پر از اختلاف بود. f_z عزیز من با نظر شما موافقم در تئوری کاملا درسته اما مشکل من اینه که همسرم اصلا اهل صحبت نیست حتی در موقع دوستی اصلا نمیذاره در مورد مسائلی که ناراحتش می کنه صحبت کنیم همیشه می خواست صورت مسئله رو پاک کنه. خیلی خودشو بالا میبینه و خیلی اعتماد به نفس کاذب داره و شاید یکی از اشکالات من این بود که با این اعتماد به نفس کاذب و غرورش جنگیدم. مثلا خودشو مرجع همه آدمهای اطرافش میدونه که هر کی راهنمایی بخواد از اون کمک میگیره خانوادش هم تاییدش میکنند. جالبه وقتی از پیش اون مشاوره که گفتم امد بیرون و بهم زنگ زد میدونید چی گفت؟ بهم گفت فکر کردی اینا چی میدونند من داشتم بهش درس میدادم اون هیچ چیز جدیدی برای گفتن به من نداشت. با اینکه آقای مشاوری که بهش معرفی کردم کتابهایش را در دانشگاه تدریس می کنند. در مورد خانوادم اتفاقا ناراحتیش از اینه که چرا پدرم بی خیاله و درمسائل ما دخالت نمیکنه. در مورد دادگاه که اصلا باورم نمیشه که چطور پدرش تونست با دخترشو بیاره دادگاه یک وکیل هم بگیره در حالیکه وقتی از قضیه طلب مهریه اش باخبر شدم به وکیلش گفتم حاضرم مهریه اش رو قسطی بدم بیاین با هم حساب کنیم ماهی چقدر بدم مهریه حقشه و منم از اینکه طلب کرده اصلا ناراحت نیستم اما از اینکه اول رفته دادگاه خیلی ناراحتم. وکیلش بهم گفت اینکه فایده نداره طلاق هم باید بدی و نتونستیم توافق کنیم. جالبه که من نمیتونم با خودش حرف بزنم و باید با وکیلش حرف بزنم از اونجایی که بعضی از وکیلا رو میشناسین دیگه با وکیلشم حرف نمیزنم. از این مسخره تر طلب نفقه برای کل ایام زندگیمون کرد که خودش بهتر از همه میدونست که مشکل خرجی نداشتیم. البته در دادگاه از حرفهاش فهمیدم که در اصل از این ناراحته که بخشی از درآمد خودش را هم خرج زندگی میکرد و الان احساس میکنه سرش کلاه رفته. به نظرم ریشه مشکلاتمون اینه که همسرم صحبت کردن بلد نیست یا خودشو از دردسترسم دور میکنه یا اگر بتونم یه جوری باهاش ارتباط پیدا کنم خیلی گستاخانه حرف میزنه. مثلا وقتی بهش گفتم بیا بریم دنبال خونه تا یه جای مناسب پیدا کنیم در جواب بهم میگه چیه بابات از خونش انداختت بیرون میخوای خونه بگیری!! من گاهی درمقابل این نوع حرف زدن هاش موضع تندی میگیرم گاهی هم سکوت میکنم. مشکل مهم دیگه ام سوء تفاهم شدیدیه که در خانوادش نسبت به من ایجاد شده و فکرهای اشتباه در مورد من در ذهنشون ایجاد شده که وقتی بعضی از این فکرهای غلط رو که متوجه شدم و به پدرش توضیح دادم و کاملا قانع شد اما چند روز بعد میدیدم یک فکر اشتباه دیگه داره که اگر فرصت بهم میدادند میتونستم اون رو هم براشون روشن کنم. الان مشکل بزرگم اینه که اصلا نمیتونم با خودش صحبت کنم تازه اگر منو ببینه بی احترامی میکنه و اجازه حرف زدن نمیده به نظرتون باید چکارکنم؟
    movafaghiyat عزیز اشکالاتی که گرفتی کاملا درست و بجاست اما دیگر گذشت الان چه میشه کرد؟ ریش سفید هم فرستادم اما جواب نداد متاسفانه خانواده همسرم بجز خودشون کسیو قبول ندارن یه بار یکی از فامیلهاشون که با من خیلی دوست بود امد پادرمیانی کنه خانمم کاری باهاش کرد که باهم قطع ارتباط کردند.

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 تیر 92 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1390-7-28
    نوشته ها
    195
    امتیاز
    2,449
    سطح
    29
    Points: 2,449, Level: 29
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    370

    تشکرشده 371 در 137 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: همسرم رفتارهاي غيرمنطقي انجام ميدهد و ميخواهد ازم جدا شود


    سلام shiny عزیز
    به نظر من بعنوان یه زن بهترین کاری که الان میتونی انجام بدی اینه که تا چند روزی اصلا هیچ تماسی با ایشون و خونوادش نداشته باشی یه خورده صبوری کن بعد سعی کن به یه طریقی حالا تلفن شده اس ام اس شده به همسرت اطلاع بدی که میخوای اونو یه جایی خارج از منزل ببینی بهش بگو حتی اگه قراره از هم جدا شیم من حرفی ندارم من نمیخوام تو اسیب ببینی تو زندگی با من و نمیخوام به زور نگهت دارم چون زندگی اجبار نیست ولی میخوام برای اخرین بار ببینمت و صحبتهامو بکنم بعد یه نتیجه گیری کلی کنیم اگه خواستی از هم جدا میشیم یعنی میخوام بگم خودتو خیلی علاقمند نشون نده که به هیچ وجه حاضر به جدایی نیستی اینجوری اون بیشتر اصرار به جدایی میکنه نشون بده که به خواستش احترام میزاری بعد که قبول کرد یه جای اروم مثل رستوران یا کافی شاپ قرار بزارید با یه شاخه گل برین و باهاش صحبت کنین بگو میخوام دردو دلتو بشنوم ببینم واقعا از چی ناراحتی کدوم کارای من باعث شده که تصمیم به جدایی بگیری میخوام حتی اگه از هم جدا شدیم دلیلشو بدونم نمیخوام با عذاب و علامت سوال تو ذهنم یه عمرو سپری کنم بهش بگو که فکر کنه شما دوستش هستید نه همسرش و هرچه دل تنگش میخواد بی رودربایستی بگه اینطوری مشکلاتشو و چیزایی که تو ذهنشه و ازارش میده میگه و شما بهتر میتونید تصمیم بگیرید یا مشکلاتو حل کنید بعدش که حرفهاشو زد اگه واقعا میبینید مقصرید خوب اعتراف کنید که اشتباه کردید و بگید که همه ادمها یه ضعفهایی دارن و کامل نیستند بگین که دوستش دارین و حاضرید برای بقای زندگیتون خودتونو اصلاح کنید اینطوری اون اروم میشه و تو مشکلاتش بیشتر تعمق میکنه بگین که بیشتر فکر کنه در مورد تصمیمش و سعی کنید بعنوان یه دوست نه همسر مشکلات بعد از طلاق را برای یه زن تو این جامعه توضیح بدین بهش فرصت بدین اگه تونستین راضیش کنین یه مسافرت کوتاه برین که روحیتون عوض شه و اگه همه چی خوب پیش رفت سریع یه خونه بگیرید چون اگه برین دادگاه شما مقصرین که برای همسرتون خونه تهییه نکردین

    موفق باشید

  9. کاربر روبرو از پست مفید taranee تشکرکرده است .

    taranee (یکشنبه 15 آبان 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اشخاص غير منطقي
    توسط پاييز خزان2 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 آبان 89, 18:35
  2. از خانوادة همسرتان غيبت نكنيد ...
    توسط بالهای صداقت در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 07 آبان 89, 19:54
  3. ازدواج با غير مسلمان
    توسط armagedon در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 26 آبان 86, 15:18

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.