سلام به همه دوستان
دختری 24 ساله دارم که ازدواج کرده. دخترم یا خیلی خوش اخلاقه و یا خیلی بد خلاق
راستش یه جورایی خیلی خودخواهه و اگه بر خلاف میلش رفتاری از یکی از اعضای خانواده سر بزنه حسابی قاطی میکنه و زمین و زمان رو به هم میریزه . خیلی حساسه و زودرنج ، گاهی اوفات حتی به طرز نگاه کردن ماها هم ایراد میگیره و میگه با غرور بهم نگاه کردین و ... تا حالا سر این موضوعات که به چشم ما پیش پا افتاده میاد و به چشم اون بزرگترین مشکل عالم 2 بار با خوردن قرص اقدام به خودکشی کرده و خدا رو شکر به لطف خدا برگشته اما متاسفانه این راه رو یاد گرفته و تا مشکلی براش پیش میاد حرف از خودکشی میزنه . شوهرش عاشقانه دوستش داره و اونهم همین احساس رو نسبت به شوهرش داره اما با این رفتارهاش داره شوهرش رو از خونه فراری میکنه. شوهرش میگه کمتر میرم خونه که کمتر بحث داشته باشیم .
دخترم همه دنیا رو مقصر میدونه و هیچ اشکالی تو رفتار خودش نمیبینه و همیشه به عشق ما به خودش شک داره و فکر میکنه ماها یعنی خانواده اش دوستش نداریم و بین اون و خواهر و برادرش فرق میگذاریم. به هیچ عنوان قبول نمیکنه بره پیش مشاور و وقتی بهش پیشنهاد میدیم میگه شماها فکر میکنید من دیوونه ام و...
همونطور که اول صحبتم گفتم وقتی خوبه بهترینه و در کل خیلی مهربون و عاطفیه . از همه عزیزان خواهش میکنم راهنماییم کنند که چه کار کنم . مدام این ترس رو دارم که مبادا دوباره اقدام به خودکشی کنه و خدای نکرده...
علاقه مندی ها (Bookmarks)