+من او هوس! نمیدونم چه کار کنم!؟

[خاتون شرقی]

سلام
من تازه واردم
مشکلی دارم که میخوام مطرح کنم
من دور از شهرمون وتنها زندگی میکنم. 21 سال دارم و دانشجو هستم.تو این شهر خیلی تنها بودم تا اینکه تصمیم گرفتم با یکی از جنس مخالف دوست شم.واین کارو کردم. اونم درو از خانوادشه.من گاهی شبا میرم پیشش و تا صبح کنارش میمونم. اوایل جدا از هم میخوابیدیم اما کم کم به هم نزدیک شدیم تا جائیکه الان کنار هم تو یه تخت یه نفره میخوابیم.خیلی همدیگرو دوست داریم وخودمونم از این شرایط خسته ایم اما موقعیت ازدواج رو نداریم.می ترسم نزدیکیمون به چیزهای دیگه هم ختم بشه و من نمی خوام اینطور بشه.تازگی ها از من چیزهایی رو میخواد که خودمم میترسم بهشون یه روز تن بدم.ولی جدایی هم برامون سخته.نمیدونم چه کار کنم.به این زندگی همینطور ادامه بدم؟به خواسته هاش که یه جوری خواسته های خودمم هست جواب بدم یا نه؟

[honarmand]

سلام خاتون شرقي . خوش امدي
كارت از اول درست نبوده و از اول بايد مي دونستي كه همچين روزي مي رسه و پيش بيني اين روز بايد مي كردي
اگه واقعا هدفت از ايجاد اين تايپيك اينه كه خودت ونجات بدي تا به مشكلات پيچيده تر نرسي بايد بگم هر چي زودتر از اين اقا دوري كن . الان به حرف خودت موقعيت ازدواج نداريد اگر هم داشته باشيد مطمئنا كيس مناسبي براي هم نيستيد پس در نهايت بايد جدا بشيد اين جدايي هر چه زودتر انجام بشه به نفع توست . ببين خاتون جان براي اون پسر هيچ خطري ايجاد نمي شه و تازه چه قبل از ماجرا چه بعد از ماجرا احساس خرسندي و لذت مي كنه ولي اين تويي كه ضرر مي كني و همه چيزتو از دست مي دي و ممكنه اثرات سويي هم در اينده داشته باشه پس اگه واقعا مي خواي راهنمايي بشي و كار درست و انجام بدي ديگه سعي كن به خانه او نروي مخصوصا كه خودت هم سست شده ايي و خطر خيلي نزديكه

[مدیرهمدردی]

سلام خاتون شرقی
از اینکه به کلبه همدردی ما اومدی و ما را قابل اطمینان دونستی تا مطالبت را با ما در میون بگذاری خیلی خیلی خوشحالم.
و با تشکر از جواب قشنگ honarmand
از اینکه در این مرحله از مشکلت سئوالت را طرح کردی باید از شما تشکر کنم. چون اگر در تالار گشتی بزنی، متاسفانه افرادی پس از این مرحله وقتی که همه چیز را از دست داده اند برای کمک خواهی اینجا می آیند که خودتون هم می دونید مثل پزشکی که برای یک بیمار ضربه مغزی کاری نمی تواند بکند، در مسائل روانی هم گاهی به چنین جاهایی می رسیم.
من، تنهایی شما را درک می کنم.
احساس نیازت را به همدم و توجه به محبت و سایر نیازهایت را می فهمم.
همه ما در این تالار مانند شما هستیم. بعضی قبل از موقعیت شما، بعضی شرایط شما، بعضی هم این تجارب را گذرانده اند.

هیچ کس نمی تواند ما را از نیازهایی که داریم منع کند، یا بگوید چه کار بکن یا چه کار نکن.
اما ما همه از تجارب خودمون و از نحوه نگرش خودمون از زندگیمون می گوئیم، تا شما هم راههای موازی آشنای شوی، و همچنین از درد و رنجها و سقوطهایی که احتمالا ممکن است در این راه تجربه کنی، با خبر شوی.

لازم است که ما برای هر کاری تا انتهایش را ببینیم. و بعد حرکت کنیم. فقط همین.
به نظرم با توجه به متن سئوالت فرد زیرکی باشی. پس کار مشکل نیست که فردا شب را حدس بزنی، برایت مشکل نیست، ماههای بعد، موقعیت ازدواج و ... را که ممکن است به خاطر اشتباه برای همیشه از دست بدهی ندانی.
هر گونه اعتیادی از یک جایی شروع می شود. و هرچه پیش برود و مزمن شود ترک آن هم به همان اندازه مشکل و حتی غیر ممکن می شود.

همیشه به وجود عزیزت ، احترام بگذار. خواهش می کنم خودت را دوست داشته باش. و از زندگی انتظار آرامش و لذت دائمی داشته باش. تصور کن که روزی دخترت را در آغوش کشیده ای و می خواهی از تجارب زندگیت در گوشش زمزمه کنی. افتخارات و خویشتنداری هایت، سخت کوشی هایت و موفقیت هایت را با غرور به او بیاموزی.
در این تالار همه این ها را می توانی ببینی؟

شما تاپیک احساس گناه را که برای مراحلی پیش تر از تو هست ببین. مثل اینکه فیلم زندگی شما را جلو برده اند و شما می توانید آن را به وضوح مشاهده کنید: حضرت علی ع می فرماید:«دانا کسی است که از تجربه دیگران استفاده می کند، و نادان کسی هست که خود تجربه می کند».
همچین می توانید تاپیک هایی را بخوانید که آقایانی صرفا به خاطر آگاهی بر وضعیت همسر گذشته اشان(ارتباط این چنینی با یک پسر)، از ازدواج او منصرف می شوند.
و .....

همه ما لذت را دوست داریم و می خواهیم خوش بگذرانیم.
اگر جوانی شبهای کنکور به جای خوش گذرونی در پارتی ها، تا سحر مطالعه می کند به این معنا نیست که لذت را نمی فهمد یا از آن گریزان است، بلکه صرفا می داند که لذتهای آنی او را از اهدافش و موفقیت هایش باز می دارند. و مطالعاتش لذتهای دائمی برای او خواهد آورد.

همه دختران و پسران توان بهره بری از این لذتهای آنی دارند. اگر همه آن را کنترل می کنند تا در یک رابطه متعهدانه ، رسمی و ازدواج از هم کام بگیرند، به خاطر این است که می دانند این پایدار است.

الان هم شما مختار هستید.
باید میان چند شب لذت و بقیه سالهای عمرت انتخاب کنی.
همه ما زمانی می رسد که یک انتخاب مهم داریم که در همه عمر ما تاثیرش پایدار می ماند.
ما منتظر انتخاب شما هستیم. حتما در این صفحه از خودت برامون بگو... ما همه زندگیمون تجربه ای برای دیگران می شود. همانطور که دیگران برای ما با زندگی خود تجربه درست کردند.

من لینک پستهایی که می تونه به نوعی به شما کمک کنه در زیر می آورم.

تفاوت عشق و هوس در روابط دختر و پسر
اگر چنين هستيد، صبر كنيد، ازدواج نكنيد
باورهای منطقی در مورد انتخاب همسر
معنای ازدواج _ رابطه عشق و ازدواج
ازدواج و معیارهای انتخاب همسر _1
ازدواج و معیارهای انتخاب همسر _2
ازدواج و معیارهای انتخاب همسر _3
روانشناسی عشق
اثر نیاز جنسی بر رفتار

.

[amir ho]

سلام
به نظر من هم کارت از اول اشتباه بوده الان هم دیر نشده اگه شرایط ازدواج نداری و مجبور بشی برای ترک گناه از ادامه تحصیل منصرف بشی اینکار را بکن تا خدا درهایی از امید و زیبایی برای تو باز کند .به امید روزهای خوش

[عارف]

سلام
شما از اول راهی رو که برای پیدا کردن یه همدرد و هم زبون رفتید به بیراهه رفتین راههای دیگه ای هم وجود داشته که خیلی بهتر از این کار بوده الا ن به نظر من این عشق نیست و هوسه که خودتون هم خوشبختانه موضوع را فهمیده اید وهر چه زود تر تکلیف خودتونو رو مشخص کنید چون اگر توسایت سری بزنید هستند کسانی که به مشکل شما بر خوردن و الان هزارو یک مشکل بر سر ازدواجشون وجود داره
اگر همدیگه رو دوست دارید چرا شرایطشو ندارید
اگر واقعا دو طرف عاشق هم باشن با حداقل امکانات هم میتوانید ازدواج کنید
خوب فکر کنید

[خاتون شرقی]

با تشکر از همه ی عزیزان
میدونم که راه درستی رو انتخاب نکردم. اما هر چی بود انتخابش کردم و الان دارم عذاب میکشم. از اول همین بود .هیچ وقت هیچ لذتی در کار نبود. ما فقط با هم بودیم .گاهی یه اشتباهاتی هم از ما سر میزد اما خیلی جلو نرفتیم.اگه تا الان با اون موندم به خاطر این بوده که اگر هم پیشنهادی در باره رابطه جنسی میده (حالا هر نوعش) و من رد می کنم بعدش دیگه اصرار نمیکنه.

[عارف]

سلام
خوب بهترین راهش اینه که ارتباطتونو هر چه سریعتر قطع کنید که دچار مشکلات بیشتری نشوید
به عنوان یه برادر کوچکتر به شما می گویم این کار از ریشه غلط بوده و به فکر درستان باشید که مهمترین مساله زندگی تان است
نگذارید بعد ها حسرت بکشید

[mery]

به نظر منم خواهر گلم در ارتباطت باید تجدید نظر کنی
می دونم سخته اما شدنی هست

[تنهاترین]

سلام .خاتون جان. من هم دوره دانشگاهمو تو یه شهر دیگه و تنها گذروندم.خیلی سخته ولی میگذره .من کاملا درکت میکنم اگه تو واقعا به یک همسر احتیاج داری و اون موقعیتش رو نداره چرا به یکی دیگه از خواستگارات که موقعیتشو دارن جواب مثبت نمیدی تا حداقل احتیاجت به یک همصحبت جنس مخالف برطرف بشه و هم اینکه گناه نکرده باشی هم اینکه موقعیت خوب ازدواجتو بخاطر اینجور دوستیها از دست نداده باشی.تنهاییتو با دخترای خوب دیگه پرکن .دوره دانشجویی خیلی خوش میگذره به کلاسهای ورزشی برو و همه توانتو برای درست بگذار.به خدا توکل کن.

[دانا]

سلام شما چرا از اول می خواستین با جنس مخالفتون دوست بشین دلیل نمی شه چون از خونواده دورین این کار رو بکینین ما هم تو یه شهر دیگه ایی دانشجو بودیم اما خیلی راحت و خوب با بچه ها تو خوابگاه دوست می شدیم و چه قدر هم خوش می گذشت با هم دردل می کردیم چون همه غریب بودیم و از خونواده دور من موندم اینو گفتی از همین الان به این رابطه خاتمه بده