استفاده از راه متضاد( گوش دادن به ندای وجدان)
مولانا حکایتی در دفتر دوم از 2252 می آورد که در آن یکی از یاران پیامبر بیمار و دردمند می شود. اما این بیماری موجب می شود که پیامبر از او عیادت کند.
مولانا از این حکایت استفاده می کند که گاهی دردمندی و بیماری زمینه ساز بهره مندی از یک نعمت بسیار بزرگ می شود.
|
همرهِ غم باش، با وحشت بساز | *** | می طلب در مرگ خود عُمرِ دراز | *** | 2265:2 |
|
همراه اندوه باش و با وحشت خو بگیر و در مرگ خود عمر طولانی طلب کن.
|
آنچه گوید نفسِ تو کاینجا بَدست | *** | مَشنوش چون کارِ او ضد آمدست
|
تو خلافش کُن کی از پیغمبران | *** | این چنین آمد وصیّت در جهان | *** | 2266:2 و 2267:2 |
|
هر چه نفس تو می گوید: اینجا جای بد و ناگوار است، سخن او را گوش نکن، زیرا کار نفس، ضدِّ روح و عقل است. تو با نفسِ اماره ات ستیز کن، زیرا که پیامبران در این جهان اینگونه وصیت کرده اند.
همچنین مولانا از طبیعت هم همین درس را می گیرد که فصل بهار نهفته در پاییز است و پاییز هم در دل بهار قرار دارد.
آن بهاران مُضمَرست اندر خَزان | *** | در بهارست آن خزان ، مگریز از آن | *** | 2246:2 |
|
علاقه مندی ها (Bookmarks)