من حدود 6 ماهه كه با پسري يه رابطه آشنايي براي ازدواج داشتيم. ما قرار گذاشتيم كه كه اگه با هم به تفاهم رسيديم با هم ازدواج كنيم. اين 6 ماهه خيلي روزاش به سختي گذشت. روزاي خوبي هم داشتيم. هر وقت صحبت ازدواج مي شد مي گفت من هنوز تو رو كامل نشناختم و يا تو هنوز هموني نشدي كه من ميخام. يه سري ايرادهايي داري كه بايد برطرف كني. بعد از 6 ماه ازش خواستم تصميمشو براي ازدواج بگيره اونم گفت تا يك سال ديگه اصلن آمادگي ازدواجو نداره.منم خواستم اين رابطه رو قطع كنيم و بعد از يك سال اگه آمادگيشو پيدا كرد بياد خواستگاري. و قرار شد اگه خواستگاري توي اين يك سال داشتم بهش بگم. هنوز دو روز از اين قرار نگذشته بود كه بران خواستگار اومد. موضوع خواستگارو براش گفتم. اونم گفت من اصلن آمادگي ازدواجو ندارم. بهش گفتم بيا فقط خواستگاري و بعد از چند ماه عقد مي كنيم. ولي اون قبول نكرد. سر دوراهي عجيبي موندم. از يه طرف دوسش دارم ول از يه طرف ديگه نگران زندگيمم. خواهش مي كنم راهنماييم كنيد.آيا من فراموشش كنم و به خواستگارم جواب مثبت دم و يا بهش يه فرصت ديگه بدم؟كمكم كنيد؟من نمي دونم علاقه اين نفر من واقعي يا نه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)