با سلام من چند ماه پیش برای مشاوره ازدواج بهاین سایت سر زدم و برای این که مقداری در انتخابم مردد بودم از دوستان مشاوره گرفتم و در نهایت پس از بررسی که خودم و خونوادم انجام دادیم تصمیم به ازدواج گرفتم منتهی به خونواده دختر پیشنهاد نامزدی دادم که اونا قبول نکردن و میگفتن اومدیم و نشد بعد ما باید هی سین جیم پس بدیم،بعدش با خونوادم مشورت کردم اونا گفتن ما هم اگه بودیم اجازه نمیدادیم نامزدی بدون رسمیت و قانونی باشه که اسمش میشه همون عقد در نهایت به اصرار من 6 جلسه قرار صحبت گذاشتیم تو حونشون و 2 جلسه هم با هم رفتیم پارک و کافی شاپ تا نظرات هم رو جویا بشیم و این کار انجام شد و ما و در نهایت عقد کردیم..با توجه به اختلاف 9 ساله خانومم حرفاش اون موقع نسبتا معقول بود و منو خوشحال میکرد ولی یکی دو تا از دوستام بخاطر اختلاف سنی منو پند میدادن که شور و هیجان اون شاید برای تو قابل درک نباشه که البته تو سایت شما هم این مطالب رو خونده بودم.الان مشکلی که منو کمی آزار میده و نمیخام تبدیل به دلسردی برای خودم و خانومم بشه اینه که گاهی اوقات من از خانومم انتظار دارم مثل یه کد بانو به شوهرش برسه و براش ناز کنه مثلا وقتی من مریض بودم برام مثه یه پرستار باشه و داییم نگران حال من باشه ولی اون بیشتر دنبال شوی تلوزیونی و صحبت تلفن بود که من تو اون حالت اصلا حس خوبی بهم دس نمیداد یا مثلا همش به قول خودش دوس داره تو دوره عقد تفریح کنه چون پیش بینی آیندش اینه که اگه بره سر خونه خودش دیگه این تفریحات محدود تر میشه.البته من خودمم با حرفاش موافقم اما من بلحاظ شغلم تا ساعت 5 عصر سر کارم بعدشم خیلی خسته ام اکثر اوقات نا ندارم برم تفریح و ترجیح میدم یک دفعه برم مسافرت اما اون دوس داره هر روز براش هیجانی باشه.حتی تو خونه ما هم که میاد دوس داره بشینم باهاش کارت بازی کنم تا این که در هر دفعه از آینده و کارای مهم خودم بگگم.یا مثلا دوس داره مثه دوس دختر پسرا بریم کارای fun انجام بدیم.هر چند من زیاد مخالف نیستم اما بارها بهش گفتم دیگه نباید رفته فته این نوع تفرحیات رو کنار بذاره.
البته تقصیر منم هست که باید این شرایط رو خیلی زود به نفع خودم تموم نکنم و اجازه بدم گذشت زمان مسایل رو حل کنه.اما واقعیتش اینه که من دوس ندارم سر این مسایل هر روز کلنجار بریم و دوس دارم رابطمون احساسی تر و عاقلانه تر باشه و اونو از رویای بچهگی در بیارم(بازم میگم تو اون صحبتای قبل ازدواج یک بار هم بهم نگفت این قدر به تفریح علاقه منده ور نه من تو تصمصیماتم تجدید میکردم)
الانم مشکل خاصی نمیبینم فقط نگران آینده ام که تو زندگی هم بخاد همینجوری فکر کنه و یادش بره که به من قول داده جدی تر بشه.
ممنونم
علاقه مندی ها (Bookmarks)