سلام
من دختری 21 ساله هستم ، مشکلی دارم که از بچگی با من بوده اینکه خیلی زود به همه چیز وابسته میشم.
بچه که بودم خیلی به مادرم وابسته بودم به طوری که یک لحظه هم طاقت دوریش را نداشتم . به یاد دارم سال اول و نیمی از کلاس دوم دبستان را با مادرم به مدرسه می رفتم به طوری که مادرم با من سر کلاس یا در حیاط مدرسه می نشست تا من از مدرسه تعطیل بشوم و با هم به خانه برویم .به هیچ طریق نمی توانستم از مادرم جدا بشوم و همیشه به خاطر این وابستگی که به مادرم داشتم هم خودم را زجر می دادم هم مادرم را!
کلاس دوم به مدرسه ای رفتم که خاله ام در آن مدرسه درس می خواند او یک سال از من بزرگتر بود و حضور او در کنارم باعث شد کم کم از بردن مادرم به مدرسه صرفنظر کنم هر چند خیلی برایم سخت بود.ولی به این وضع عادت کردم .
الآن با گذشت سالها من هنوز از وابستگی به همه چیز و همه کس رنج می برم .
البته وابستگی ام به مادرم کمتر شده ...
مثلا به دوستانم زود وابسته می شدم و دل کندن از آنها برایم سخت بود
اگر هر یک از این عوامل وابسته ساز ازم دور بشود به شدت دچار اضطراب و نگرانی و افسردگی می شوم و مدام گریه می کنم .اصلا درس هم نمی تونم بخونم .خیلی هدفهایی که برای زندگی ام داشتم از همه ی آنها دور شده ام .نسبت به مهم ترین اهدافم بی خیال شده ام و فقط دارم زجر می کشم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)