با سلام خدمت تمامی دوستان عزیز و مدیران محترم این سایت امیدوارم منو از راهنمایی هاتون محروم نکنید من 10 ساله ازدواج کردم تو این مدت مثل همه زندگیها اختلافایی بوده ولی به هر حال یه بار من یه بار شوهرم کوتاه اومدیم و گذشته ولی این دفعه فرق داره و به نظرم خیلی موضوع مهمیه شوهرم با جدیت دنبال کارای خارج رفتنمونه می اد خونه وبا ذوق وشوق برام تعریف میکنه ولی من مخالفم و همه وجودمو ترس و اظطراب میگیره وعرق سرد میکنم ما از ماه خرداد تا مرداد امسال رو توی کشور مورد نظر شوهرم گذروندیم من خیلی خیلی سختم بود و فقط چون میدونستم حالت موقت داره تحمل کردم البته اینم بگم که مشکل من فقط غریبی و دوری و اختلاف خیلی زیاد فرهنگ مردم اونجاست اصلا دوست ندارم اونجا زندگی کنم. بعد که برگشتیم به شوهرم گفتم من اصلا دوست ندارم اونجا زندگی کنم واصلا خوشم نیومده ولی اهمیت نمیده به من میگه اشتباه میکنی و حرفمو جدی نمیگیره اما من میدونم که نمیتونم لطفا راهنمیی کنید نمیدونم چه کار کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)