به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 دی 91 [ 14:40]
    تاریخ عضویت
    1390-4-12
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    1,468
    سطح
    21
    Points: 1,468, Level: 21
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 34 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ارتباط شوهرم با خانواده من

    سلام دوستان خوبم. نمیدونم از دست بعضی از رفتارهای اشتباه همسرم چی کار کنم. خیلی ریز بینی میکنه، از یه سری مسائلی ناراحت میشه که اصلا مهم نیستن. بیچاره خانوادم دیگه میترسن پیشش یه حرفی بزنن به آقا بر بخوره. این هفته ما مهمون داشتیم، بابام اینا با خواهرم اینا رفته بودن بیرون، ناراحت شده ومیگه مامانت اینا بین تو و خواهرت فرق میزارن. میگه از دستشون ناراحتم و دیگه فعلا نمی خوام برم خونشون، میگه تومیخوای بری برو، ولی من نمیام. خانوادمم فهمیدن، خیلی ناراحتن، مخصوصا پدرم. منم بین دوطرف گیر افتادم. من دیگه اصلا طرفداری از خانوادم نمیکنم که حساس نشه. ولی خیلی ناراحتم و غصه میخورم. پدرم خیلی کمکمون تو زندگیمون کرده،حس میکنم این بی محلی های همسرم،جبران لطفهای پدرم نیست،واسه همین ناراحتم. من قبلا این مشکلات رو بازم با شوهرم داشتم، یه مدت خوب میشه دوباره بهونه میگیره. دیگه خسته شدم، (همسرم تو خونه خیلی با من رفتارش خوبه، انقدر خوبه که من بیشتر عصبی میشم) . اگه همسرم این مشکل ریز بینی و حساس بودنش رو میزاشت کنار، دیگه من هیچ مشکلی باهاش نداشتم. تو ماه گذشته 2 تا عروسی از طرف فامیلای من دعوت شدیم، بهونه آورد که باعث شد نریم.حالا این هفته از طرف فامیل همسرم دعوت شدیم، به نظرتون باهاش مقابله به مثل بکنم،یعنی منم بگم نمیام، به خانوادش کم محلی بکنم، چون منم اگه مثل شوهرم حساس باشم، از خیلی از کارای خانوادش باید بهم بر بخوره. تورو خدا راهنمائیم کنید.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 15:49]
    تاریخ عضویت
    1390-2-11
    نوشته ها
    1,002
    امتیاز
    17,617
    سطح
    84
    Points: 17,617, Level: 84
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    3,189

    تشکرشده 3,297 در 818 پست

    Rep Power
    113
    Array

    RE: ارتباط شوهرم با خانواده من

    سلام دوست عزیز
    اصلا مقابله کار درستی نیست.این رفتارها با صبر و گذشت و مهربانی حل می شه نه با عجله و مقابله و عصبانیت
    هیچ وقت از خانوادت دفاع نکن البته نه اینکه خرابشون کنی و بدگوئی.این طور مواقع بهش بگو شماها هنوز همدیگه رو نمی شناسید و بگو هیچ عمدی تو کاراشون ندارن.همیشه وقتی با همین بگو بابام به خاطر فلان کار ازت تعریف کرد.از هر لحظه استفاده کن تا محبت بیاد به جای سوءظن.خوب به پدر و مادر هم بگو بیشتر حویل بگیرن.خوب متاسفانه بعضی ها این طورن دوست دارن خیلی مورد توجه باشن.فکر می کنن همه باید احترامش رو نگه دارن

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    RE: ارتباط شوهرم با خانواده من

    چند وقت از ازدواجتون مي گذره؟
    آيا از اول اينطوري بوندن؟
    يا تازگي اينطوري شدند؟
    آيا اتفاقي افتاده كه اينطوري شدند؟
    اين رفتارشون دائميه يا مقطعي؟

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 تیر 92 [ 02:17]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,364
    سطح
    20
    Points: 1,364, Level: 20
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: ارتباط شوهرم با خانواده من

    دوست عزیز من 10 ساله که ازدواج کردم شوهرم از روز اول مثل شوهر شما بود انگار قصه منو برای خودم گفتی .من دیگه بیخیالش شدم اصلا باهاش بحث نمیکنم واصلا سعی نمی کنم توجیه کنم براش چون بدتر میشه شما هم همین کارو بکنید وبه خونوادتونم حساسیت همسرنون رو بگید اینجوری اونا هم حواسشونو بیشتر جمع میکنن .من خودم میرم خودمم میام به شوهرمم میگم هر جور دوست داری . با این راه بهتر نتیجه گرفتم .موفق باشی

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 دی 91 [ 14:40]
    تاریخ عضویت
    1390-4-12
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    1,468
    سطح
    21
    Points: 1,468, Level: 21
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 34 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ارتباط شوهرم با خانواده من

    سلام. دوستان عزیزم من 10 ماهه که از ازدواجم میگذره. همسرم از اول حساس بود ولی به روی من و خانوادم نمیاورد. الان 6 ماهی هست که بهونه گیری میکنه. این سومین بار هست که به روی خانوادم میاره. اولین بار سر دعوت شدن خونه پسر عموم بود. با این که 2 هفته قبل دعوت شده بودیم،2 روز مونده بهونه آورد و نرفتیم. خوب طبیعیه که خانوادم ناراحت شدند، چون مهمونی به خاطر ما بود. سر این موضوع با پدرم 2 هفته کم محلی میکرد، میگفت بابات از من پرسیده چرا نمییاین،چون منم طرف پدرم وخانوادم روگرفتم،روخانوادم حساس شد. من اشتباه کردم، میدونم. از اون موقع هم رفتارم روتغییر دادم،دیگه از خانوادم دفاع نکردم، ولی حساسیت بوجود اومده بود. 1بار دیگه هم به برادرم گیر داد. دوباره همه چیز درست شد که سر بیرون رفتن بابام اینا شروع کرده. رفتاراش مقطعی هست. چند وقت خوبه بعد دوباره بهونه میگیره. الان 2 هفتس خانوادم روندیدم. بهشونم گفتم فعلا نه زنگ بزنن نه بیان خونمون. فقط وقتی سر کار هستم با مامانم صحبت می کنم.اون میدونه خانوادم به من زنگ میزنن. خیلی به این تلفن های مامانم هم حساسه، هی می پرسه چه خبر، مامانت زنگ زد، چی گفت و... اما من می گم سلام رسوندن، حالت رو پرسیدن...دیشب خونه پدرش بودیم، مادرش از اینکه هفته ای 1 بار میریم خونشو.ن، شکایت کرد. همسرم هم میگفت چشم مادر ،بیشتر میایم بهتون سد میزنیم. راستش ناراحت شدم، وقتی داشتیم بر میگشتیم خونمون، باش دعوام شد. گفتم منم دلم برا خانوادم تنگ شده، میگفت مگه من میگم نرو خونتون، بروبهشون سر بزن. منم گفتم من دوست دارم با شوهرم برم،مگه توبدون من میری خونتون که من برم. گفت باشه من به خاطر تو میام، اما مثل همیشه نیستم ویه گوشه میشینم.منم گفتم اصلا نمی خوام بیای. منم خونه بابات اینا نمیام...الانم با هم قهریم. مریم جان من نمی خوام بعد از مدتی مثل همسر شما براش نیومدن عادی بشه، من دوست دارم با شوهرم برم خونه پدرم... لیلا جان لطفا راهنمائیم کن ، با شوهرم چطور رفتار کنم که همه چی خوب بشه؟

    در ضمن مامانشون گفتند که از این به بعد جایی از طرف ما دعوت شدین بی احترامیه اگه نیاین، اگه این حرفارو مامان من بزنه میگه دخالت کردن توزندگیمون،مثل اون دفعه سر خونه پسر عموم. کمکم کنین.

  6. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 91 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1390-6-16
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    1,242
    سطح
    19
    Points: 1,242, Level: 19
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    112

    تشکرشده 113 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ارتباط شوهرم با خانواده من

    سلام من هم همچین مشکلی دارم مدیر محترم سایت جوابمون رو بده.

    البته من با همسرم یک بار به طور کاملا منطقی صحبت کردم و هردومون پذیرفتیم که هم خانواده من و هم خانواده اون دارای اشکالاتی هستند پس اشکالات خانواده های همدیگر را مجبوریم بپذیریم.

  7. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 دی 91 [ 14:40]
    تاریخ عضویت
    1390-4-12
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    1,468
    سطح
    21
    Points: 1,468, Level: 21
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 34 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ارتباط شوهرم با خانواده من

    هامون جان خیلی از کسانی که تازه ازدواج کردند،این مشکل رو دارند، من هم از مدیر سایت خواهش میکنم جوابمون رو بدن تا مشکل خیلیها حل بشه. فقط به ما بگین که با شوهرامون در این موارد چه جوری برخورد کنیم که وضع بدتر نشه وحساس تر نشن و مشکل حل بشه؟؟؟؟ بازم ممنونم.

  8. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 دی 91 [ 14:40]
    تاریخ عضویت
    1390-4-12
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    1,468
    سطح
    21
    Points: 1,468, Level: 21
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 34 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ارتباط شوهرم با خانواده من

    سلام دوستان. (یکی از دوستانم بهم گفت حالا که توحرف زدن با هم دعواتون میشه براش نامه بنویس، البته خیلی قربون صدقش تونامت برو، بعد از تعریف هم حرف دلت رو توش دوستانه بگو. ) منم دیشب یه نامه نوشتم وتمام حرفامو خیلی محترمانه و دوستانه توش زدم. البته چاشنی تعریفات وتمجیداتم توی نامه به کار بردم. نامه رو به همسرم دادم که بخونه، خودم هم مشغول کار شدم. وقتی برگشتم دیدم نامه رو گذاشته روی میز وخوابیده... میبینین تورو خدا، چه بی احساس. تاشب خیلی عادی برخورد کرد و البته کمی هم بی محلی به من کرد. کاملا خودشو بی تفاوت نشون میداد، انگار که اصلا اتفاقی نیوفتاده.هنوزم با من سر سنگین هستش، انگار که اون 2 هفتس پدر و مادرشو ندیده، بدهکارم شدم بهش.دیگه نمی دونم باید چه کاری کنم. از عاقبت این دوریهایی که بین همسرم و خانوادم افتاده خیلی میترسم، میترسم یه روزی این ندیدنها عادی بشه. آخه هم پدرم وهم شوهرم خیلی تند تند دلشون برا هم تنگ میشد،انقدر همو دوست داشتن که حتما باید 1 روز در میون همو میدیدن. اولین باره که 2 هفته طول کشیده، دلم خیای براشون تنگ شده... چرا هیچ کس یه راه حل به من نمیگه، من نمیدونم واقعا چه طور باید رفتار کنم... خواهش میکنم راهنمائیم کنید دوستان خوبم.

  9. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 دی 91 [ 14:40]
    تاریخ عضویت
    1390-4-12
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    1,468
    سطح
    21
    Points: 1,468, Level: 21
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 34 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ارتباط شوهرم با خانواده من

    خیلی جالبه هیچ کس نیست که جواب منو بده؟؟؟ منم مثل همه مشکل دارم، مشکلم هم هر روز پیچیده تر میشه. مثل این که دردودل کردن تو این سایت هم فایده نداره!!!! ممنونم از همه، امیدوارم مشکل همه حل بشه.

  10. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 مهر 90 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1390-6-29
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    1,038
    سطح
    17
    Points: 1,038, Level: 17
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: ارتباط شوهرم با خانواده من

    منم حدود یکساله که ازدواج کردم و این مشکل رو دارم . من بعد از ازدواج اومدم یه شهر دیگه که 2 ساعت با مامانم اینا فاصله داریم . هیچ کدوم از بستگانمون هم اینجا نیستن
    همسرم 3-4 هفته یه بار با کلی اصرار من میاد بریم خونه مامانم اینا. خیلی وقتا هم میگه خودت برو یا میاد منو میرسونه و برمیگرده !!!!!!!!!!!!! میگه کسی که شوهر کرده باید بچه ننه نباشه و مامانم اینا مامانم اینا رو بذاره کنار !!! با اینکه اونا همیشه همسرم رو مثل پسرشون میدونستن و بهش محبت میکردن .
    توی هفته پیش 2تا عروسی از نزدیکانم دعوت بودیم که چون همسری اذن ندادند نرفتیم
    خیلی این وضع اذیتم میکنه . بین 2 تا عزیز گیر کردم. خانواده ام و همسرم
    خواهش میکنم بگید که چجوری روابطشون رو گرم و صمیمی کنم ؟

  11. کاربر روبرو از پست مفید foroozan تشکرکرده است .

    foroozan (دوشنبه 11 مهر 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.