چند روز پيش يه كتاب ديگه خوندم به اسم ايمان درماني از آقاي نصرالله حكمت كه خيلي عالي بود . مطالب زير رو از اين كتاب استخراج فرموديم كه اميدوارم براي شما هم مفيد باشه .
ايمان درماني
دكتر نصرالله حكمت
( فصل اول )
رمز موفقيت
طرح صورت مسئله
ترديدي در اين نيست كه يكي از عوامل موفقيت انسان در زندگي ، سلامت روحي و داشتن نشاط و شادي و شادابي است . آنچه جاي بحث دارد اين است كه اين سلامت روحي را از كجا و چگونه مي توان بدست آورد ؟
اين مسئله را به شكل هاي مختلف مي توان صورتبندي و بيان كرد . مهم اين است كه مطابق روش " ايمان درماني " بايد هر صورت مسئله را در گام نخست مورد مطالعه قرار داد و در گام دوم چنانكه لازم باشد صورت آن را تغيير داد .
گام نخست
مطالعه دقيق صورت مسئله
بعضي مواقع برخورد ما با مسائل مشكلات فراواني براي ما بوجود مي آورد . يكي از آن مشكلات اين است كه عجولانه به حل مسئله خود فكر مي كنيم و معمولا به پاك كردن صورت مسئله مي پردازيم غافل از اينكه مسئله حل نشده آتش زير خاكستر است و دنبال فرصت مي گردد تا دوباره خود را به ما نشان دهد . اين حالت را " مسئله گريزي " مي گويند .
به طور مثال در مورد سوالي كه در ابتدا مطرح شد نكاتي را بايد مورد توجه قرار داد .
در ابتدا سوالي مطرح شد كه سلامت روحي را از كجا و چگونه مي توان بدست آورد ؟
در اين سوال آرامش و سلامت روح مثل يك چيزي فرض شده كه بيرون از وجود ما قرار دارد و جداي ما است و ما مي توانيم برويم و آن را بدست آوريم و درون خود قرار دهيم . در صورتي كه همه ما مي دانيم كه آرامش و نشاط مثل يك كالا نيست كه آن را در بازار بفروشند و ما بتوانيم با پول آن را بخريم و به خانه بياوريم . پس :
آرامش و نشاط به دست آوردني نيست ،بيدار كردني است .
در نتيجه مي توانيم بگوييم كه صورت مسئله ما به درستي مطرح نشده و بي معنا است .
يك مثال ديگر :
هم كارگر شريف و هم كسي كه مال مرد را مي دزدد، نيازي يكسان و همانند دارند .اما اين تفاوت در سوال و چگونگي شكل گرفتن مسئله در ذهن آن دو نفر است كه يكي را به زحمت كشيدن و عرق ريختن و نان حلال بدست آوردن وامي دارد و ديگري را به دستبرد زدن به حاصل تلاش ديگري .
كارگر شريف به اين مي انديشد كه چگونه غذاي خود و خانواده ام را تهيه كنم ؟ در صورتيكه دزد به فكر اين است كه غذايي كه ديگران براي خود تهيه كرده اند او چگونه مي تواند بدون زحمت بدست آورد ؟
هر دو يك نياز دارند ولي طرح صورت مسئله براي هر دو نفر متفاوت است .
بنابراين بايد تمرين كنيم كه بتوانيم مسئله هاي خود را به صورتي درست مطرح كنيم . و همواره اين احتمال را بدهيم كه صورت مسئله در ذهن ما بدرستي مطرح نشده است .
براي اينكار مي توانيم يك دفتر و قلم برداريم و مسئله اي واحد را بصورت هاي مختلف زير هم بنويسيم . بعد به تفاوت آنها توجه كنيم . سپس به اين نكته بينديشيم كه اين تفاوت در صورت مسئله چه تفاوتي را در عمل ما مي تواند بوجود آورد ؟
گام دوم
تغيير صورت مسئله
تغيير صورت مسئله هنري بسيار عظيم و شكوهمند است كه در حوزه ايمان درماني گامي بزرگ بشمار مي آيد . چرا كه تغيير صورت مسئله آغاز آفرينش و خلاقيت است .
ايجاد هرگونه تغيير اساسي در رفتار ، و در نتيجه رسيدن به آرامش و موفقيت فقط از راه تغيير شاكله امكان پذير است . چون هر انساني بر اساس شاكله خود عمل مي كند .
شاكله چيست ؟
شاكله در واقع همان " مجموعه دانسته هاي " انسان است كه شخصيت هر فرد ريشه در آن دارد .
هر كس " مجموعه اي از دانسته هاست . منظور از مجموعه دانسته ها فقط آن چيزهايي نيست كه از طريق خواندن كتاب يا معلم و مدرسه اموخته ايم .بلكه منظور همه محتواي ذهن ما است كه از راه هاي مختلف جمع شده . (از وراثت و پدر و مادر و محيط اجتماعي و امثال آن گرفته تا افكار ، انديشه ها ، آرزوها، غمها و شادي هاي ما و تجربه هاي ما)
عمل و رفتار هر كس را مجموعه دانسته هاي او شكل مي دهد و در نتيجه هر موفقيت يا شكستي ريشه در محتوي ذهن هر كس دارد . از آن طرف نتيجه اعمال ما به عنوان يك تجربه به مجموعه دانسته هاي ما افزوده مي گردد. و از اين رو همكاري متقابلي بين مجموعه دانسته ها و تجربه هاي انسان از سوي ديگر برقرار مي شود .
چگونه شاكله همانطور كه زندگي انسان را سر و سامان مي دهد مي تواند آن را به آشفتگي كشاند و ويران كند ؟
قرار نيست كه هر چيزي كه براي انسان لازم است بدون برنامه ريزي بر سراسر وجود او حكومت كند . لازم است كه اندازه و ميزان ضرورت هر چيز را شناخت و ان را به قاعده و در جاي خود بكار برد .
آب براي زندگي و حيات ما ضرورت دارد اما اگر بيش از اندازه آنرا استفاده كنيم براي ما زيانبار خواهد بود . اگر كسي ما را در آب فرو برد و در زير آب نگهدارد ، اين عمل به مرگ ما مي انجامد .
هر چيز خوب و مفيد ، دقيقا از همان جهت و به همان اندازه كه خوب و مفيد است مي تواند بد و زيانبار باشد .
در مورد چيزهاي مضر و خطرناك ما يكبار آموزش مي بينيم و زيان آنها را به شاكله خود مي سپاريم تا از آنها دوري و اجتناب كنيم . در واقع آنها ترس ندارند فقط بايد آنها را شناخت و از آنها دوري كرد . اما از چيزهايي كه خوب و دوست داشتني و زيبا هستند و ما دائما با آنها سروكار داريم و در عين حال مي توانند براي ما زيان آور باشند بايد ترسيد .
ازاين رو خداوند در قرآن مي فرمايد : " مواظب باشيد كه شيطان از راه خدا شما را فريب ندهد " . (سوره لقمان آيه 33 )
اگر ما خود را در بند مجموعه دانسته هاي خود گرفتار كنيم و روزنه دنياي معلوم خود را به جهان ناشناخته ها نگشاييم شاكله در همان حال كه قدرت شكل آفريني و صورت دهي به عمل را حفظ مي كند قدرت انعطاف خود را از دست مي دهد .
اگر شاكله را به حال خود وانهيم و دائما آن را تغذيه نكنيم و از طريق ارتباط با جهان غيب و ايمان به خدا ، و نماز و خواندن قران و ذكر خدا و قرائت كلام معصومان و توكل به خدا و استعانت و استمداد از او و تلاش براي فرا روي از دنياي مادي ، و عشق و محبت به ديگران ، و ديدن زيبايي ها و ... به آن تازگي و طراوت ندهيم و انعطافش را حفظ نكنيم شاكله تبديل به غريزه مي شود و اين يعني آغاز سقوط انسان و گرفتار شدن در دام شيطان . و نشانه هاي گرفتار شدن در دام شيطان عبارتست از :نوميدي ، دلمردگي ، اضطراب ، افسردگي ، گرفتگي ، سستي ، تنبلي و ...
توكل
در جهان بيكراني زندگي مي كنيم . آنچه درباره خود و جهان مي دانيم نسبت به مجهولات و ندانسته هايمان بسيار اندك است . اينطور نيست كه مجهولات ما كه همان جهان غيب است در زندگي ما تاثير نداشته باشد . راستي چه بايد كرد ؟ ماييم و دانسته هاي محدود در جهاني نامحدود و ناپيداكران . خدا عالم به غيب است و همه چيزهايي را كه ما نمي دانيم مي داند . توكل به خدا معنايش اين است كه خدا را بعنوان وكيل برگزينيم و ازو بخواهيم كه در اين جهان نامتناهي كه پر از نيروها و امواج و قوايي است كه ما انها را نمي شناسيم اما آنها در زندگي و سرنوشت ما تاثير دارند ، او از حق ما دفاع كند و آنچه خير و خوبي و درستي و زيبايي است پيش پاي ما قرار دهد . از اين راه ما شاكله خود را همواره گشوده به جهان نامتناهي و در اختيار خدا مي گذاريم تا با اتكاي به او گرفتار انجماد و يخ زدگي نشود .
ادامه دارد .......
علاقه مندی ها (Bookmarks)