به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 مهر 90 [ 23:33]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,133
    سطح
    18
    Points: 1,133, Level: 18
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نميخوام زندكيم خراب بشة

    سلام خستة نباشيد من 28 سال سن دارم وخانمم 25سال 6 سالة ازداج كرديم ولى همش باهم دركير هستيم من نميدونم جكار كنم الان 26 روزة كة توغربت دارم تنهازندكى ميكنم بيمارى ام اس هم دارم الان 3سالة .اون ميكة كة بابيماريم مشكل ندارة دوستمم دارة ولى نميتونة باهام زندكى كنة ميكة بهت اعتمادندارم تا حالا جند بار باهم دركير شديم واون قهر كردة رفتة ومن رفتم اوردمش ولى اين بارو ديكة ميكة كة برنمى كردم فقط طلاق ميخوام كفتة ميرم ازطريق سفارت اقدام ميكنم خواهش ميكنم كمكم كنيد من فقط ميخوام زندكى كنم

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,197

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: نميخوام زندكيم خراب بشة

    سلام
    به تالار خوش اومدید
    دعواهاتون بیشتر سر چه موضوعاتی بوده؟

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array

    RE: نميخوام زندكيم خراب بشة

    شما گفته بودید که اوایل زندگیتون اعتیاد داشتید. چند وقته که ترک کردید؟ ایا دعواهاتون بیشتر سر این مساله است؟
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 مهر 90 [ 23:33]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,133
    سطح
    18
    Points: 1,133, Level: 18
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نميخوام زندكيم خراب بشة

    من الان 4سالة مقيم امارات هستم جرا اوايل دركيريمون بخاطر اين مسئلة بودولى بعد هميشة مادرش دخالت ميكرد تا الان هم همون مسئلة اعتياد اول زندكى رو هميشة بيش ميكشيد همش ميكة 6سال باهم نساختيم ديكة هم نميشةولى من الان اعتياد ندارم

    البتة ايشون شاغل هستن ولى من الان 2ماة ميشة كة بيكارشدم بخاطر بيماريم اوايل خوب بودولى ية مدتى بود كة ازنظر جنسى باهام همخوابى نميكرد منم تو اين مسئلة خيلى حساس هستم حتى بخاطر اين مسئلة هم جند بار باهم بحثمون شدة

    يعنى بخدا روم نميشة بكم سر جة موضوعاتى بحث ميكرديم اكثرا سر كارهاى خونة خوب من نميتونم راحت از جام بلندشم وخوب راة برم و از دست جبم خوب استفادة كنم ولى خيلى از كارهارو انجام ميدادم تا خوشحالش كنم ولى خيلى زود عصبى ميشة

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 آبان 90 [ 15:39]
    تاریخ عضویت
    1390-5-05
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    1,230
    سطح
    19
    Points: 1,230, Level: 19
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 52 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نميخوام زندكيم خراب بشة

    سلام دوست عزیز
    آیا صاحب فرزندم هستید؟
    تا به حال سعی کردین ریشه مشکلات رو پیدا کنید؟
    دلیل اینکه الان تو غربت زندگی می کنید چیه؟

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 مهر 90 [ 23:33]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,133
    سطح
    18
    Points: 1,133, Level: 18
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نميخوام زندكيم خراب بشة

    اخة خانمم متولد و بزرك شدة همين جاست نميخواست اقامش خراب شة منم مجبور شدم باهاش برم

  7. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نميخوام زندكيم خراب بشة

    سلام آقای انصاری،

    از مشکلاتی که برایتون پیش اومده متاسفم.
    امیدوارم با کمک خدا و تلاش خودتون و خانمتون بتوانید یک زندگی آرام رو بسازید.
    به خصوص اینکه هدف شما بهبود شرایط است و این از عنوان تاپیکتون مشخص است.

    برای اینکه بتوانیم بهتر کمکتون کنیم نیاز هست که در یک پست طولانی تر مشکلات خودتون رو بنویسید.
    برای مثال علت همین آخرین اختلاف که باعث شد ایشون شما رو ترک کنند رو بنویسید.

    با این حال جدا از این تالار خیلی بهتر هست که به یک مشاور خوب مراجعه کنید.

    مسئله بیماری شما مطمئنم بار سنگینی بر دوش شما و بر دوش همسر شماست.
    تا چه حد توانستید هر دو با این موضوع کنار بیایید؟
    به هر حال شما هم باید او رو درک کنید، به این خاطر که بار زندگی خیلی بیشتر از قبل روی دوش او افتاده.
    و البته او هم باید شما رو درک کند.

    اگر برای شما امکان دارد کمی بیشتر برای ما بنویسید.

  8. 2 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (شنبه 19 شهریور 90)

  9. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 مهر 90 [ 23:33]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,133
    سطح
    18
    Points: 1,133, Level: 18
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نميخوام زندكيم خراب بشة

    سلام فك كنم كتاب بشة من موقعى كة تواين كشور اومدم بة سرعت رفتم سر كار و كارم خيلى سخت وطاقت فرسا بود باحقوق كم و هفتةاى يك بار شايد بزور اكة مرخصم ميكردن ميرفتم خونة بدر زنم و خانمم رو ميديدم .ولى اوايل كة من هنوز اقامة نداشتم بصورت توريستى رفت وامد ميكردم وخانمم كة فهميدة بود من مواد مصرف ميكنم سريع بة خانوادش كفتة بود كة طلاق ميخواد ولى اوناهيجى بة من نكفتن تا اينكة من دوبارة ية ويزاى 2ماة اومدم وبراى اقامة اقدام كردم جون خانمم ديكة ايران نمى امد 2ماة كة تموم شد خانوادش بزور فرستادنش ولى من هنوز متوجة نبودم كة خانمم ميفهمة من مواد مصرف ميكنم رفتيم ايران كفت بريم توخونة باباى من كفتم باشة منم باخودم عهد كردة بودم كة ديكة طرف موادودوستام نرم خوب من بيكار بودم ومنتظر ويزاى اينجا خرجى مون هم بدر زنم دادة بود بعداز دوهفتة ية روز كفت كة بيا تا اتاقى كة مال باباش بود و تميز كنيم منم كفتم باشةبمن كفت تو كشو هارو تميز كن تامن برم حولة خيس بيارم تا من كشوى اولى رو خالى كردم روزمين جند تيكة ترياك ديدم تاقبل از اينكة اون بياد جمع كردم من ميدونستم كة باباش مصرف ميكنة خودش هم ميفهميد اونارو قايم كردم تا بعد جند وقت كفت تو خونة خستة شدم ميخوام برم كلاس خياطى من اولش مخالفت كردم جونكة ديكة خودم تو خونة تنها ميشدم ولى ديدم دارة اصرار ميكنةكفتم باشة ظهر ساعت 1 ميرفت تا 4 منم كة تنها بودم رفتم سراغ موادى كة قايمش كردة بودم ديكة هروزكة اون ميرفت من كارم شدة بود اين تا اينكة يكى از دوستاى قدمم ول كن نبود كفتم كة بياد باهم بشينيم تا اينكة من اقامة ام درست شد وبا خانمم اومديم اينجا ومن رفتم سركار وبعد جند ماة بخاطر اينكة من حقوقم بايين بود خانمم هم رفت سر كار .با اينكة كارم سخت بود ولى خوب بود جون ميديدم زندكيم ارومة تا اينكة بدر زنم باخانوادة رفتن ايرن بعد از جند هفتة فهميدم اخلاقش عوض شدة كفتم جتة كفت هيجى طلاق ميخوام .من كفتم مكة من جكار كردم كفت كة تو توايران تو خونة بابام بارفيقت هر روز كة من ميرفتم كلاس بساط داشتى منم كفتم خوب من الان جة مشكلى دارم كفت كة باشة خلاصة ارو مش كردم تااينكة اونا از ايران اومدن دوبارة دردسرشروع شد هفتةاى يك روز مرخصى داشت ميرفت خونة مادرش موقعى كةدركير مي شديم با بدبختى و خواهش التماس ارومش ميكردم تا اينة يكى از فاميل هاشون كة همسايشون هم هست بهش زنك ميزنة و تا ميتونة ازمن ميكة كة جكار ميكردم خوب دوبارة بدبختيها شروع شد من قرار شدة بودكة كارم و عوض كنم برم همونجا كة اون كار ميكردجون صاحب كار اون هم ارايشكاة داشت هم ية مغازة كة من بتونم كار كنم وقرار شدكة ية اتاق هم بهمون بدن ولى من بخاطر اون كار نميخواستم برم فقط بخاطر زنم بود كة كنارش باشم تاشايد زندكيمون اروم بشة جون ميدونستم اول مشكل ازمن بودة نة ازاون وقتى ديدم كارم دارة درست ميشة كة كنارهم باشيم ولى يهو همة جى با اون تلفن خراب شد حالامنم كار اولمو ول كردم توخونة باباى اون .اونم سركار با دختراى ارايشكاة واصلا خونة باباش نمياد تا اينكة يةروز با مادرش وخواهرش رفتيم سركارش بة باش افتادم خواهشو التماس تا تونستم با بدبختى راضيش كنم تازة جندتا از دختراى همشهريمون هم اونجا بودن ولى من برام مهم نبود جون زندكيمو ميخواستم خوب اوايل خيلى سرد باهام رفتار ميكرد تا اينكة اتاقمون امادة شد وية زندكى جديد شروع شد راحت نبود جونكة اشبزخونة و حمام دستشويى با دختراى ارايشكاة مشترك بوديم و در ورودى از تو حياط صاحب خونة بود و هميشة هم توحياط مهمونى داشتنددختراى ارايشكاة از ايران .مغرب و تونس بودن وهميشة بعد از همخوابى بة دستور خانم بايد دزدكى ميرفتم حموم تاكسى نبينة ية جندماهى خوب بودولى بعد جندوقت ميديدم نماز نميخونة بهش ميكفتم ميكفت مكة تو ميزارى اخة من هفتة اى سة جهار بار با هاش همخوابى ميكردم وحمام جون مشترك بود بايد تونوبت مى ايستادى همينكة اون طاقت نوبت ايستادن نداشت هروقت ميديد خالية ميرفت تا ية روز مادرش با خواهرش اومدن خونمون يادم نيست كة مادرش جى كفت كة اون منوجلو اونا مسخرة كردمنم نتونستم جلو خودمو بكيرم اومدم كفتم بة مادرش كة نماز نميخونة مادرش كفت كة جرا منم كفتم كة بعد همخوابى نميرة حموم اونموقع جيزى بهم نكفت ولى همينكة اونا رفتن شروع كرد بة بدوبيرا كفتن خلاصة دركيرشديم دوبارة قهر كرد رفت تواتاق دختراى ايرونى منم موندم تنها بعد جند روز دوبارة افتادم بة دست وباش تا تا روز مرخصيش منم باهاش رفتم خونة مادرش تارسيديم شروع كرد بة بدو بيراة كفتن جلوى بدر مادرش و خواهراش تا اينكة بة مادرم توهين كرد منم از كورة در رفتم يكى زدم توكوشش كة ديكة بدتر كردمنم ديكة رفتم خونة تااينكةفرداش رفت سركار ية دوهفتة اى اصلا نيومد تا اينكة ية روزاومد تواتاق منم در رو از بيرون قفل كردم ورفتم وسايلش رو اوردم وهمينجورى شد كة ديكة دوبارةصلح كرديم ومن اوايل بيماريم بود ولى نميدونستم سركارم ارومو قرار نداشتم كارامو درست انجامشون نميدادم نميتونستم درست راه برم هرشب بام ناراحتم ميكرد و زن صاحب كار كة تو ارايشكاة بود هميشة مشكلات كارية منو بة خانمم ميكفتن اونم وقتى ميومد خونة باهام بحث ميكرد باهم بوديم ولى همش دعوا بوديم جون هر روز ية خبر جديد بهش ميدادن كة كار درست نمى كنة همش از مغازة بيرون ميرة سيكار ميكشة عصبية صداشو ميبرة بالا خوب نميدونم واقعا عصبى بودم كم كم داشتم مي [/color]لنكيدم رفتم بيمارستان ام ار اى كرفتن كفتن تومغزت 3لكة هست ولى مشخص نيست كة جية 4 بيمارستان رفتم اينجا ولى هيج كدوم نمى فهميدن كة جي هست ..............ببخشيد من زندكينامة نوشتم فك كنم كتاب شدخوب من نميدونم جى رو دربيارم بنويسم اكة تا اينجا خوندين بكيد كة جطور بنويسم

  10. 4 کاربر از پست مفید محمد انصارى تشکرکرده اند .

    محمد انصارى (جمعه 01 مهر 90)

  11. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نميخوام زندكيم خراب بشة

    دوست عزیز، من مشاور نیستم، ولی سعی می کنم با شما همدردی کنم.
    این تالار اعضای خوبی دارد که ان شا الله به شما کمک خواهند کرد.

    صحبت های شما رو جمع بندی می کنم:

    - شما و همسرتون در خارج از کشور کار می کنید
    - ظاهراً در اونجا شرایط زندگیتون خیلی مناسب نیست. به این شکل که در یک اتاق زندگی می کنید و حمام و آشپزخانه مشترک هستند.
    - شما اعتیاد داشتید، ولی ترک کردید ( )
    - شما مبتلا به بیماری ام اس شدید و نتوانستید به کار خودتون ادامه بدهید


    دوست من، شرایط زندگی برای شما خیلی سخت بوده.
    البته من شما رو تحسین می کنم که از دام اعتیاد خودتون رو نجات دادید.

    فکر می کنم همه این اتفاقات فشارهای زیادی رو به شما و همسر شما آورده.
    و شاید همین این باعث شده در بعضی از مواقع عصبی بشوید و رفتارهایی از شما سر بزند که بعداً پشیمان بشوید.

    البته چون فقط روی صحبت ما شما هستید، اعضا فقط می توانند شما رو راهنمایی کنند.
    ولی اگر شرایطی داشتید که هر دو پیش یک مشاور می رفتید، خیلی بهتر می توانستید نتیجه بگیرید.

    به هر حال فکر می کنم در این شرایطی که دارید، خیلی باید بیشتر از قبل سعی در درک کردن همدیگر داشته باشید. باید همدلی رو بین خودتون قوی کنید. در کشور غریب آدم کسی رو ندارد.

    و باید هر دو تلاش بیشتری کنید تا زندگی خودتون رو بسازید.
    اگر بتوانید دوباره شاغل بشوید، خیلی خوب است.
    کاری که برایتون امکان پذیر باشد.

    سوالی که برای من پیش آمده این هست که آیا اگر به ایران برگردید، شرایطتون بهتر نخواهد بود؟
    حداقل در کنار خانواده خواهید بود! شاید بتوانید کاری جدید پیدا کنید که توانایی انجامش رو هم داشته باشید.
    یا برای مثال همسر شما همین شغلی که اونجا دارند رو در ایران هم می توانند داشته باشند.

    راستی بیمه اونجا هزینه ی دارو های شما رو پرداخت می کند؟


    به شما پیشنهاد می کنم که به دنبال همسرتون بروید.
    ولی نه اینکه فقط آشتی کنید. بلکه با هم بنشینید و راهکار پیدا کنید برای حل کردن مشکلاتتون.

    صبر کنید تا 1-2 روز آینده بقیه دوستان شما رو راهنمایی های بهتری خواهند کرد
    (البته معمولاً آخر هفته ها اعضای کمتری به تالار سر می زنند).

    تاپیک شما رو دنبال خواهم کرد.

  12. 5 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (جمعه 01 مهر 90)

  13. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 مهر 90 [ 23:33]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,133
    سطح
    18
    Points: 1,133, Level: 18
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نميخوام زندكيم خراب بشة

    سلام ببخشيد سعى ميكنم خلاصة كنم من بعد ازاينكة اينجا هيج كدوم از بيمارستانها نفهميدن كة بيماري من جيست رفتم ايران وبعد رفتم تهران اونجا دكتر بهم ةكفت كة تو ام اس دارى ورفتم خونة بدرم بعد زنك زدم بة خانمم وكفتم كة بيمارى من جية اونم كة نميدونست همش سوال ميكرد ومن دوست نداشتم براش توضيح بدم كة جريان جية واى خوب تا حدى بهش توضيح دادم و بعد جندروز زنك زد كة هرجى زود تر بيا ومن كة بعد مدتها بيش بدر مادرم بودم ميخواستم ية جند ماهى بمونم اونم هر روز زنك ميزد تا اينكة باهم دركير شديماز بشت تلفن بهم كفت كة حالا كة توايران هستى همون جا منو طلاق بدة منم كة ديكة حالت روحيم اصلا خوب نبود باهم بحثمون شد اونم كفت كة من بة ينفراز فاميلشون تو ايران زنك زدة كة بيادو بة بابام بكة كة از بسرش طلاق ميخواد.منم كة ديدم وضعيت دارة خراب ميشة سريع بركشتم و قتى منود ديد خيلى عادى بود اصلا حرفى از طلاق نزد اتفاقا خيلى اخلاقش عوض شد بهش كفتم كة جرا من رفتم ايران زنك زدى كفتى طلاق ميخواى اون كفت كة موضوع بيمارى منو بة خانوادش كفتة ومادر و خواهر بزركش كفتن كة زنك بزن وبكو طلاقت بدة منم كفتم خوب حالا اونم كفت ديدمت نظرم عوض شد خيلى خوشحال شدم از اينكة زودتر اومدة بودم ولى حالا بايد ميرفتم براى دارو هرروز بيمارستان بودم طورى شدكة ديكة سركار نبودم وقتى رفتم دارو بكيرم داروش خيلى كرون بود نكرفتتم بركشتم خونة خانمم برسيد كة جى شد منم كفتم كة خيلى كرونة بايدبرم ايران اونم يعنى بايد ميرفتم ولى نمى خواستم دوبارة تنهاش بزارم وبهش كفتم اونم كفت باشة من طلا هامو ميفروشم طلاهاشو دادة بود تحويل مادرش وقتى رفتيم خونة مادرش واسة طلاها ديدم دارة كرية ميكنة كفتم جى شدة كفت كة بيشتر طلا هاش كم شدة و ية جيز كمى موندةمنم كفتم كة ولش كن همونارو وردار بريم اونم همين كار و كرد بابول طلا ها تونستم 1 امبول بخرم ويكى هم با يكم كة خودم بول داشتم وكمى هم خانمم بعد جندوقت باهم رفتيم ايران خيلى خوب بود رفتم وكارت بيماريهاى خاص رو كرفتم و داروى يك ماة رو كرفتم وبهم بركشتيم مشكل داروها اين بود كة حتما بايد بوكة دارو رو تحويل ميدادى تا سرى بعد داروها رو بهت بدن ومن نمى تونستم واين شدكة اينجا رفتم هلال احمر و جند موئسسة خيريةو قرارشد كة كارم هم تغيير بدم ولى همين كة بة صاحب كارم كفتم سريع كفت كة اتاق و خالى كنم يك ماهى ازش وقت كرفتم وبعد من ية مدتى رفتم خونة بدر خانمم اونجا خيلى به سخت بود ميديدم كة مادر خانمم بظاهر دارة بهم محبت ميكنة ولى حرفاش و حركاتش جيز ديكة اى بود بعد جند روز از اونجا رفتم بيش يكى از همشهريام بعد از 2ماة يك شب خانمم زنك زد فهميدم حالش خوب نيست كفتم كة جى شدة كفت كة ديكة تحمل ندارة بايد هرجة زودتر تمومش كنم منم كة خيلى فشار روحى روم بود نمى دونستم جكار كنم سريع فرداش راة افتادم و رفتم جلوى محل كارش تا كارش تموم شة بياد و باهم بريم اومد وتو مسير همش جرو بحث ميكرديم تا رسيديم خونة بدرش هممشون تا منو باهاش ديدن جا خوردن شب موقع خواب تا اومدم كة دستمو بزارم زيرسرش سريع بلند شد وكفت كة من ميرم تو ية اتاق ديكة ميخوابم منم عصبى شدم و از كورة در رفتم ساعت 3شب از خونة باباشزدم بيرون ورفتم وبعد جند وقت رفتم سراغش ولى نة خودش ونة خانوادش تحويلم نكرفتن منم نا اميد بركشتم بيش همشهريم تا اينكة از حلال احمر بهم زنك زدن كة ميخوان باهام مصاحبة تلوزيونى بكنن منم قبول كردم وبعد جند وقت دوبارة بركشتم سركار اولم جون كارى كة بهم قول دادة بودن درست نشد محل كارم با محا كار خانمم نزديك هم بود جورى كة ميخواست بياسر كار من مي ديدمش هر روز ميرفتم سر راهش و التماسش ميكردم تا بعد 2 ماة بهم كفت كة يك روز باهم بريم بيرون تا صحبت بكنيم من كة از خدا خواستة كفتم باشة بهم كفت كة ية خونة اجار كن تا راحت خودم باشم هر كارى واست ميكنم منم كة بعد اون مصاحبة يكم بول كيرم اومدة بود رفتم وكشتم نزديك محل كارمون ية خونة اجار كردم وهرجى بول داشتم دادم وسايل خونة و مصاريف براى خونة واجار جند ماة تا اينكة بعد جند وقت از طرف حلال احمر ية مقدارى از اجار خونة رو واسة يك سال هر ماة بة حسابم واريز ميشة
    خيلى خوب شد برامون ولى من هرهفتة دو سة بار بايدميرفتم بيمارستان وية جيزى از حقوقم روميدادم واسة كراية ماشين وية كم واسة اجارة و خرجى خونة وحقوق خانمم سر ماة مادر خانم ميومد و بولاشو ميكرفت وميرفت خوب من مى ديدم دارم كم ميارم وخانمم هم ميدونة ولى هيج كمكى بمن نمى كنة ومنم روزبروز حالم داشت بدتر ميشد تاحدى كة دست جبم هم كمكم ضعيف شد.كم و بيش باهم دركيرميشديم تا اينكة يك روز من يادم رفت سر وقت برم امبول بزنم ديرشد واسة همينم بعدش خيلى حالم بدشد اونم اومد رو اعصابم باهم دعوا مون شد منم بهش كفتم كة بايد تواجار خونة كمكم كنة البتة جند ماهى بود كة تو همخوابى باهام مشكل داشت وهمش بهم ميكفت كة نميخوام وخستمة منم بهش كفتم بيا ولى تو اجار كمكم كن قبول كرد ولى بهم كفت كة زياد بعد جند وقت ديكة تنهام ميزارة و ميرة وهميشة با اين جملة منو تهديد ميكرد جونكة ميفهميد من بدون اون نميتونم وبهش احتياج دارم تا اينكة من اقامة ام داشت تموم ميشد ونيخواستم كة دوبارة سركار اولم باشم جون بيشتر مشكلات ازكار و صاحب كارمون بود اين شد كة دوبار سر كار برام مشكل ايجاد شد ومنم از كار بيرون اومدم حقيقتش بيرونم كردن حالا دليلش .يك ارايشكاة جديد كنار ارايشكاة اونا باز شدة بود صاحب ارايشكاة جديد خانم منو ميشناخت و كاه وقتايى منو با اون ميديد تا اينكة يك روز ازم برسيد كة خانمت مياد برا من كاركنة منم كفتم كة نة صاحب كارش همشهريمونة و حقوقش هم خوبة تا اينكة ديدم خواهر صاحب ارايشكاة خانمم بشت سرم دارة مياد وبعد از ترس اينكة من ميخوام دختراى ايرانى كة اونجا كار ميكنن رو ميخوام ببرم جاى ديكة منو اخراج كردندخوب من بة اون حقوق احتياج داشتم واسة اجار واسة كراية تاكسى واسة خرجى والان بيكار تو خونة خوب ادم عصبى ميشة .ومن از اول رمضون صبح ميرفتم دنبال موئسسة هاى خيرية و هلال احمر و بيمار ستان ساعت 5 ميومدم تا تاريخ 16 رمضان خوب بايد ميرفتم دنبال كمكى بول خير يا ية كارى اومدم خونة ديدم خوابيدة ساعت 11 ميرفت كار ساعت 2 ميومد ميخوابيد تا ساعت 5 بيدار ميشد وية جيزى واسة افطار درست ميكردو بعدافطار ميرفت سر كار اون روز بعد افطار رفت سراغ لباساش وشالشو بيدا نكرد عصبى شد وكيرداد بمن من ديدم دارة كير بيخودميدة بهش كفتم كة الكى كير ندة اونم صداشو برد بالا كة خستة ام كردى ديكة منم ناراحت شدم وبهش كفتم مجبور نيستى اونم كفت كة اين بار ديكة ميرة وبرنمى كردة و جمع كرد و رفت

  14. 4 کاربر از پست مفید محمد انصارى تشکرکرده اند .

    محمد انصارى (شنبه 02 مهر 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خيلى ناراحتم تو كيف همسرم متادون ديدم
    توسط شاهدخت در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 بهمن 94, 05:18
  2. ديگه نميدونم حق با كيه(خانوادم يا خانواده شوهرم)
    توسط پرنده غريب در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: چهارشنبه 03 مهر 92, 12:40
  3. ۴۸ كيلو شمش طلا مهريه عروس ۴۸ كيلويى
    توسط parnian1 در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 24 آذر 88, 20:50
  4. پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: دوشنبه 28 بهمن 87, 18:43
  5. كينه
    توسط اسماء در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 06 آبان 87, 11:57

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.