به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 18 1234567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 177
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    614
    امتیاز
    10,182
    سطح
    67
    Points: 10,182, Level: 67
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 268
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,396

    تشکرشده 2,459 در 516 پست

    Rep Power
    76
    Array

    تغییر خانم میناچ بر اساس یک برنامه ی مشخص

    خب دیگه به نظر میرسید که کسی نسبت به برنامه ای که من در تاپیک چطور تغییر کنم و زندگیمو تغییر بدم برای تغییر خانم میناچ نوشتم اعتراضی نداره. از این بعد این برنامه وارد فاز اجرا میشه.
    خب خانم میناچ یادته موقع تغییر زندگی خانم سبکتکین اومدی و یه تاپیک براش زدی با نام زندگی جدید سبکتکین. من هم حالا همین کارو کردم و یه تاپیک باز کنم با نام تغییر خانم میناچ بر اساس یک برنامه ی مشخص. برنامه را دوباره در زیر می نویسم:

    برنامه ی تغییر خانم میناچ:
    فصل اول: تغيير:
    الان وسط شهريور 90 است. قراره تا آخر اين ماه ميناچ پيش دكتر بره و براي اضطرابش دارو مصرف كنه. در ضمن دنبال چند جلسه مشاوره براي درمان مشكل زناشويي اش ميگرده. تا آخر مهرماه بايد چند جلسه مشاوره براي مشكل زناشويي ات رفته باشي. در طي فصل پاييز (يعني كل مهر و آبان و آذر) فقط مي خواهيم اين 3 ايراد را رفع كني: گريه كردن. سردمزاجي. سوال پيچ كردن. در طي فصل پاييز به هيچ چيزي جز اين 3 تا فكر نميكني. انتظار تغيير در رفتار شوهرت را هم نداري. در انتهاي پاييز اگر اين 3 تا درست شد و ما از كارت راضي بوديم، ميريم سراغ ادامه برنامه و گرنه كه مردود ميشي و برنامه دوباره از سر گرفته ميشه.305
    ادامه برنامه اينه:
    فصل دوم: پايداري در تغيير:
    در فصل زمستان، روابط با شوهرت گرم تر شده. مشكل سردمزاجي ات حل شده. گريه نمي كني و سوال هاي الكي و گيردادن هاي الكيو كجا ميري و كي ميري و مياي و ... را ترك كردي. شوهرت خوشحاله كه حالا زنش هستي و مجبور نيست مثل خواهرش بهت نگاه كنه.305 ميدونه كه مجبور نيست كه غر زدنت را تحمل كنه و ... حالا شوهرت كمي آروم ميشه و از اين تغييرات خوشحاله. تو دلش ميگه: اي بابا مثل اين كه اوضاع داره كمي بهتر ميشه.
    فصل سوم: باز هم پايداري و كمي انتظار
    در فصل بهار سال 91 شما كلي زحت كشيدي و حالا قراره كمي هم از شوهرت انتظار محبت و عشقولانه بودن و ... داشته باشي.227 توي اون فصل روي تكنيك هايي كار مي كنيم كه بهت كمك كنيم تا با روش هاي زنانه كاري كني كه شوهرت عشقولانه باشه.
    فصل چهارم: ثبات شخصيت ميناچ و تصميم براي تغييرات بيشتر:
    تو فصل تابستان 91 قراره روي بقيه اشكالات كار كني و شوهرت هم باهات مهربون شده.
    فصل پنجم: تغيير رفتار با ديگران:
    تو فصل پاييز 91 قراره كه روي رفتار با مادر شوهر و خواهر شوهر و .. كار كنيم.
    فصل ششم: ثبات شخصيت
    تو زمستان 91 ديگه به نظر ميرسه اگر شما خانم حرف گوش كني باشي اوضاع درست شده باشه.
    فصل هفتم: فصل آرامش و عشق:
    تو فصل بهار 92 مي توني خوشحال باشي كه اون همه فشار و ترس و ... تموم شد و حالا مي توني طعم واقعي عشق با همسرت را بچشي.

    دیگه رسما اینجا ادامه میدیم و شما از فردا موظفی که این برنامه را انجام بدی و ما هم روی کارت نظارت کامل می کنیم. هر جا خطا رفتی هشدار میدیم و دوباره برتون می گردونیم توی مسیر درست برنامه و هر جا هم که خوب کار کردی حمایت میشین. خب بسم الله.

  2. 20 کاربر از پست مفید tesoke تشکرکرده اند .

    tesoke (پنجشنبه 31 شهریور 90)

  3. #2
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    614
    امتیاز
    10,182
    سطح
    67
    Points: 10,182, Level: 67
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 268
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,396

    تشکرشده 2,459 در 516 پست

    Rep Power
    76
    Array

    RE: تغییر خانم میناچ بر اساس یک برنامه ی مشخص

    خب خانم میناچ میشه بگی که برای فصل اول تغییر می خوای چه کار کنی؟ یعنی برای گریه کردن های زیاد، اضطراب و سردمزاجی ات چه برنامه ای داری؟ کی میری سراغ مشاور؟
    خلاصه این که از الان تا 3 ماه دیگه که وقت داری، حواست را کامل جمع کن و خوب روی این فصل تمرکز کن تا آخر این فصل بتونی یه نمره ی قبولی بگیری و ما بتونیم فصل دوم را شروع کنیم.

  4. 8 کاربر از پست مفید tesoke تشکرکرده اند .

    tesoke (پنجشنبه 17 شهریور 90)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    614
    امتیاز
    10,182
    سطح
    67
    Points: 10,182, Level: 67
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 268
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,396

    تشکرشده 2,459 در 516 پست

    Rep Power
    76
    Array

    RE: تغییر خانم میناچ بر اساس یک برنامه ی مشخص

    راستی امروز و فردا خوابگاه را می بندند و من احتمالا تا چند روز نمی تونم توی این تاپیک و اینترنت بیام. بچه ها مراقب خانم میناچ باشید. نگذارید از برنامه خارج بشه. حواستون باشه که اگر خواست در مورد تغییر شوهر یا مادر شوهر و دوستان و ... حرف بزنه، سریع بهش هشدار بدید. حتی نباید در این مورد راهنمایی اش کنید چون خروج از برنامه به حساب میاد. فقط باید ازش بخواهید توی برنامه حرکت کنه.

    این چند روز تاپیک را مدیریت کنید تا من برگردم. نبینم وقتی برگشتم خانم میناچ داره دوباره گریه و ناله میکنه و از شوهر و ... میگه و شما هم دارین دلداریش میدین هان.

  6. 7 کاربر از پست مفید tesoke تشکرکرده اند .

    tesoke (شنبه 19 شهریور 90)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: تغییر خانم میناچ بر اساس یک برنامه ی مشخص

    نقل قول نوشته اصلی توسط tesoke
    خب خانم مینا میشه بگی که برای فصل اول تغییر می خوای چه کار کنی؟ یعنی برای گریه کردن های زیاد، اضطراب و سردمزاجی ات چه برنامه ای داری؟ کی میری سراغ مشاور؟
    خلاصه این که از الان تا 3 ماه دیگه که وقت داری، حواست را کامل جمع کن و خوب روی این فصل تمرکز کن تا آخر این فصل بتونی یه نمره ی قبولی بگیری و ما بتونیم فصل دوم را شروع کنیم.
    سلام.ممنون از لطفتون. چند روزیه حالمون خیلی بهتره خدا رو شکر.

    قرار بود پنجشنبه بریم اما متاسفانه چون من آن کال بودم نتونستم برم و تشریفمو بردم سر کار!
    حالا با هزار تا پارتی بازی امروز وقت گرفتیم.
    اما هنوزم نمیدونم 1.من اول برم بعد شوهرم یا برعکس یا هردوتامون با هم بریم؟
    2.اونجا چی بگم بهتره؟
    به خصوص در مورد اولی اگه نظرتونو بگید ممنون میشم.

    در ضمن من نه اسمم میناس و نه اول فامیلیم چ هست! اسم مینا رو خیلی دوست دارم واسه همین، اما نمیدونم چرا چ گذاشتم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ (اصلا ازش خوشمم نمیاد)

    اگه میشه یه امتحانی این وسطا بذارین واسه نمره دادن چون سه ماه خیلی زیاده(بازم چونه زدن مینا)راستی نمیشه الان برم یه جای دیگه مهمون شم تو همین ترم تابستونی امتحان بدم؟(نه که استعدادمم تو این جور چیزا خیلی خوبه!)
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  8. 2 کاربر از پست مفید آفتاب همدرد تشکرکرده اند .

    آفتاب همدرد (دوشنبه 21 شهریور 90)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array

    RE: تغییر خانم میناچ بر اساس یک برنامه ی مشخص

    من اول برم بعد شوهرم یا برعکس یا هردوتامون با هم بریم؟

    مینا جان خانومی! اگه نظر من رو بخوای؛ فکر می کنم زمان دکتر رو به دو نیم تقسیم کنید! اول همسرتون برن داخل و حرفهاشون رو بزنن؛ بعد هم شما برید داخل و حرفهاتون رو بزنید!
    احتمال خیلی زیاد برای اولین بار این جوری بهتر باشه! تا بعد خود دکتر مدیریت جلسات رو به دستش میگیره و البته در آخرش اگه دیدید که چیزی نگفتند میتونید بپرسید که از جلسات آینده به نظرتون بهتره که چه جوری بیاییم؟

  10. 3 کاربر از پست مفید del تشکرکرده اند .

    del (شنبه 19 شهریور 90)

  11. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    614
    امتیاز
    10,182
    سطح
    67
    Points: 10,182, Level: 67
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 268
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,396

    تشکرشده 2,459 در 516 پست

    Rep Power
    76
    Array

    RE: تغییر خانم میناچ بر اساس یک برنامه ی مشخص

    هنوز خوابگاه را نبستند و من هنوز هستم. وقتي نبودم يعني خوابگاه را بسته اند.

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینا چ
    اگه میشه یه امتحانی این وسطا بذارین واسه نمره دادن چون سه ماه خیلی زیاده(بازم چونه زدن مینا)راستی نمیشه الان برم یه جای دیگه مهمون شم تو همین ترم تابستونی امتحان بدم؟(نه که استعدادمم تو این جور چیزا خیلی خوبه!)
    نه نميشه. تازه من مطمئن نيستم همين 3 ماهه هم بتونين قبول شين. به اون راحتي ها هم نيست، اما خوبي اش به اينه كه همين چند ماهه اولشه كه سخته. اگر اينو خوب رد كني بقيه اش گلابيه. هنوز شروع نكردي داري چونه ميزني. يك كم برو جلو و يه خودي نشون بده بعد.

    در مورد دكتر هم به نظرم خود دكتر ميگه كي اول بره و كي آخر. خيلي مسئله ي خاصي نيست به نظرم. حساس نشو حساس نشو.

  12. 3 کاربر از پست مفید tesoke تشکرکرده اند .

    tesoke (شنبه 14 آبان 90)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: تغییر خانم میناچ بر اساس یک برنامه ی مشخص

    بچه ها من واقعا درمونده شدم نمیدونم باید چی کار کنم؟ آره بچه ها حق با شماست من نمیتونم نمیتونم زندگیمو اداره کنم
    توروخدا فکر نکنید گوشاموبستم چندین بار تمام حرفاتونو خونودم و یادداشت کردم اما
    همین که عزممو جزم میکنم که خودمو یک تغییر اساسی بدم باز یه موضوعی پیش میاد که تمام انرژیمو ازم میگیره و امیدمو به ناامیدی مطلق تبدیل میکنه.
    شنبه رفتم پیش دکتر روانپزشک و تمام نقصها و ایرادامو حتی بیشتر از اون چیزی که هست گفتم. چند نوع هم واسم دارو نوشت.خوشحال بودم که دکترم گفته چیز خاصی نیست و خیلی راحت میتونی خودتو تغییر بدی و آروم بشی.
    بعداز تلاشها و اصرار چند ماهه من به شوهرم والتماس کردنم اونم بالاخره دیروز رفت پیش همون روانپزشک،خیلی خوشحال بودم.
    اما وقتی برگشت تنها چیزی که به دکتر در مورد ایرادای خودش گفته بو داین بود که من وقتی از خواب پا میشم تا نیم ساعت بعد احساس خستگی میکنم .همین و بس!!!!!!
    دکترهم یه نوع قرص آروم کننده خواب بهش داده بود همین.
    به خدا انگار دنیا رو سرمن خراب شد.واقعا بزرگترین مشکل ما تو این زندگی جهنمی خستگی بعد از خواب ایشون بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شما باشید ناراحت نمیشید؟ فکر نمیکنید فقط واسه بستن دهن من پیش دکتر رفته و گرنه یه ذره واسه زندگیش ارزش قائل نیست.
    بعد از اون همه اصرار و التماس اینم از دکتر رفتنش!!
    بهش گفتم دوست داشتم هردمومون با دکتر صادق میبودیم تا بتونیم تغییر کنیم و زندگیمونو درست کنیم اما مثله اینکه تو اصلا نمیخوای.(زیاد رو این موضوع تاکید کردم بس که ناراحت بودم اما محترمانه بود)باز هم مثل همیشه متهم شدم به فضولی و هزاران فحش نوش جان کردم.
    تمرین تنفسو انجام میدادم که جوابشو ندم الان که عصبانیه اما بالاخره طاقتم طاق شد و گفتم هرچی بهم فحش دادی خودتی که دیگه مشت و مو کشیدن شروع شد.!!!!!!!(کاش این اخلاقاشو به دکتر میگفت)
    انقد که تمام بدنم درد میکرد.بعد از این هم رفت تو اتاق خودش و خودشو تا جایی که میتونست زد و زد و زد.منم نمیذاشت برم تو.
    بعدشم لباساشو پوشید که طبق معمول خونه رو ترک کنه که من التماس دو دنیا رو پیشش کردم که خونه بمونه و بخوابه تا مگه یه کم آروم شه.
    اون اصلا خودشو مقصر نمیدونه و فکر میکنه یه آدم خیلی خیلی نرمال و منطقیه که گیر یه آدم کثیف و هرزه مثله من افتاده.(شایدم همین طوره و فقط من مقصرم و دیوانه)
    اینو بارها و بارها دیشب بهم گفت.
    پشتم کبود کبوده.

    هرچی هم واسش آب قند و شیر و...... بردم لب نزد و مدام فحشم میداد.

    بچه ها من که نمیتونم انتظاراتمو بهش نگم و غر میزنم (که بزرگترین مشکل ما همین بود که اینو از همه جا گفتی،قرارمون چیز دیگه ای بود) دوست دارم بمیرم تا شوهرم از دست من راحت شه.
    بس که بهم گفته احساس میکنم من یه مار افعیم

    تسوکه جان میدونم قرار بود درباره بقیه حرفی نزنم.
    اما انقد حالم بده که نمیتونم.........................

    آقای تسوکه پس چرا هیچی نگفتی؟
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  14. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    614
    امتیاز
    10,182
    سطح
    67
    Points: 10,182, Level: 67
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 268
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,396

    تشکرشده 2,459 در 516 پست

    Rep Power
    76
    Array

    RE: تغییر خانم میناچ بر اساس یک برنامه ی مشخص

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینا چ
    شنبه رفتم پیش دکتر روانپزشک و تمام نقصها و ایرادامو حتی بیشتر از اون چیزی که هست گفتم. چند نوع هم واسم دارو نوشت.خوشحال بودم که دکترم گفته چیز خاصی نیست و خیلی راحت میتونی خودتو تغییر بدی و آروم بشی.
    خب تا اينجاش خيلي خوبه و طبق برنامه بودي. آفرين. دكتر هم كه خدا را شكر گفته چيزي ات نيست.

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینا چ
    بعداز تلاشها و اصرار چند ماهه من به شوهرم والتماس کردنم اونم بالاخره دیروز رفت پیش همون روانپزشک،خیلی خوشحال بودم.
    اين كجاي برنامه بود؟ كي به شما گفت كه باز توي سر شوهرت نق بزني كه اين كارو بكن يا اون كار را؟ مگه الان فصل تغيير شوهرته؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینا چ
    فکر نمیکنید فقط واسه بستن دهن من پیش دکتر رفته و گرنه یه ذره واسه زندگیش ارزش قائل نیست.
    قطعا به خاطر بستن دهن شما بوده. منم اگر زنم مثل داركوب تو سرم هي ميگفت برو روانپزشك. برو .برو . ميرفتم تا دهنش را ببندم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینا چ
    تمرین تنفسو انجام میدادم که جوابشو ندم
    آفرين. خيلي خوبه و مطابق برنامه است.

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینا چ
    الان که عصبانیه اما بالاخره طاقتم طاق شد و گفتم هرچی بهم فحش دادی خودتی که دیگه مشت و مو کشیدن شروع شد.!!
    اه اه اه. باز اينجاشو گند زدي.

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینا چ
    (کاش این اخلاقاشو به دکتر میگفت)
    كدوم اخلاقشو. همين كه وقتي زنش مثل پتك ميكوبه تو سرش زنشو ميزنه. به نظر من اين كاملا طبيعيه و هر مردي وقتي زنش بره رو اعصابش بالاخره ميزندش. من حق را به شوهرت ميدم. ناراحت هم ميشي اما خب بالاخره بايد حق را گفت.

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینا چ
    انقد که تمام بدنم درد میکرد.بعد از این هم رفت تو اتاق خودش و خودشو تا جایی که میتونست زد و زد و زد.منم نمیذاشت برم تو.
    دلم به حال هر دو تون ميسوزه. سر هيچو پوچ زندگي رو به هر دوتون زهر ميكني.

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینا چ
    بعدشم لباساشو پوشید که طبق معمول خونه رو ترک کنه که من التماس دو دنیا رو پیشش کردم که خونه بمونه و بخوابه تا مگه یه کم آروم شه. اون اصلا خودشو مقصر نمیدونه و فکر میکنه یه آدم خیلی خیلی نرمال و منطقیه که گیر یه آدم کثیف و هرزه مثله من افتاده.(شایدم همین طوره و فقط من مقصرم و دیوانه)
    فقط شما مقصر نيستي، اما قطعا سهم شما در اين مشكلات بيشتره و رفتار شوهرت دقيقا بازتاب كارهاي شماست و هر زني كه مثل شما رفتار كنه جواب هر مردي همينه كه شوهرت ميده. باور كن من خودم بعضي وقتها خودمو تو اين موقعيت ميزارم كه تو با شوهرت رفتار ميكني، ميبينم منم باشم ميزنم تو صورت زنم. هر مردي همين كارو ميكنه. لطفا ناراحت نشو.

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینا چ
    بچه ها من که نمیتونم انتظاراتمو بهش نگم و غر میزنم
    پس يه سال ديگه هم توي اين تالار چرخ ميزنيد و گريه و ناله ميكنيد و باز هم ميرسي اول راه.

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینا چ
    بس که بهم گفته احساس میکنم من یه مار افعیم.
    به خدا برخي از رفتارهات جوريه كه مثل مار افعي به نظر مياي. ناراحت نشي هان. من دلم به حال زندگي ات ميسوزه كه الكي الكي دعوا راه مي اندازي.

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینا چ
    تسوکه جان میدونم قرار بود درباره بقیه حرفی نزنم. اما انقد حالم بده که نمیتونم.
    كلا شما سيستمت اين جوريه كه مياي اينجا و راهكار ميگيري و ميري و برميگردي، ميگي كه نتونستم اجرا كنم. اما هنوز يه قدم برنداشتي ميگي چرا اون تغيير نكرد و من مزد رفتارم را نگرفتم.

    خب براي روزهاي اوليه بدك نبود. از 20 نمره، با ارفاق 2 ميگيري. فقط به اين خاطر كه رفتي دكتر. اما همه ي رفتارهاي ديگه ات مثل قبل بود. يه زن غرغرو و گريه كن كه اين قدر ميره رو اعصاب شوهرش تا مشت را نوش جان كنه و بعد مياد سايت كلي شكلك گريه ميكشه و ميگه اهي بميرم و ...
    خسته نباشي خانم ميناچ! واسه شروع بد نيست، اما فكر كنم بهت ثابت شد كه اون قدرها هم كه فكر ميكردي راحت نيست تغيير كني.

    راستي من يه مرد هستم و سيستمم طوريه كه راهكار ميدم و همدري نميكنم. من اومدم راهكار دادم، حالا خانم ها بياييد يك كم با خانم ميناچ همدريدي كنيد تا دلگرم بشه، فكر كنم من خيلي بي رحمانه ازش انتقاد كردم. بياييد همدردي كنيد باهاش.


  15. 8 کاربر از پست مفید tesoke تشکرکرده اند .

    tesoke (چهارشنبه 11 آبان 90)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array

    RE: تغییر خانم میناچ بر اساس یک برنامه ی مشخص

    مینا خیلی سخته؟!
    خیلی خیلی سخته که تغییر کنی؟!
    اینکه به رفتارهای همسرت فکر نکنی؟!
    اینکه نبینیش؟!
    اینکه یه مقدار از غرورت رو کم کنی؟! اینکه فکر نکنی هر ذره ای که برای زندگیت برمیداری بخاطر شوهرته؟!
    اینکه اون قدر خودت رو قبول داشته باشی که فکر کنی همه ی ایرادهای عالم از همسرته؟!
    اما باید قبول کنی!
    راه چاره ی دیگه ای نداری؟!
    می فهمی چی میگم!
    راه چاره؟!
    مینا هر چقدر سعی میکنه ( مینا توی عمل سعی نمیکنه؟؟؟؟؟) مینا فقط داره حرف میزنه و توی دلش و ذهنش داره سعی میکنه! شوهر مینا هم که فقط ظاهر رفتارهای مینا رو میبینه؛ متوجه نیست که مینا سعی میکنه مقاله بخونه؛ مشاوره بگیره؛ بنابراین قدر دان مینا نیست و اون هم هیچ تغییری نمیکنه و میگه حالا که اون این جوریه؛ پس من هم این جوری ام!
    مینا! گریه میکنه و دلش به حال خودش و زحمت هایی که البته (زحمت های ذهنی و فکری ) خودش میسوزه و فکر میکنه چقدر داره در حقش ظلم میشه؟ اما نمی دونه که بابا! مینا! تو در عمل باید خودت رو کنترل کنی! در عمل باید به همسرت نشون بدی که خواهان تغییر هستی!
    مینا جان! اگه یه روزی مثل رفتنش پیش دکتر؛ اومدی و گفتی امشب کلی به خودم رسیده بودم؛ شام خوشمزه درست کرده بودم؛ زنگ زدم با عشق به همسرم که عزیز دلم! امشب با همه ی وجودم منتظرتم!
    بعد هم وقتی اومد خونه؛ در مقابل اخم و تخم و بی حوصلگی هاش؛ هم حسی کردم و صبوری کردم؛ بخاطر دل خودم که حال خودم خوب باشه و آرامش داشته باشم؛ بعد هم آخر شب با ناز و عشوه یه رابطه ی جنسی خوب باهاش برقرار کردم! صبح هم با روی خوش صبح بخیر گفتم و همراهیش کردم! اون موقع ست که داری روی خودت کار میکنی!
    می بینی همه ی این ها یعنی مینا! نه شوهر مینا!
    مینا از این به بعد فقط باید جملاتت رو با من شروع کنی!
    من .... تا آخر!
    منتظرتم

  17. 6 کاربر از پست مفید del تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 21 شهریور 90)

  18. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    RE: تغییر خانم میناچ بر اساس یک برنامه ی مشخص

    مينا جان تو كه هنوز كاري نكردي و تغييري نكردي كه توقع داري شوهرت تغيير كنه.
    تو 10 قدم بردار بعد توقع داشته باش شوهرت هم يك قدم برداره.

    تو تا الان چند قدم برداشتي كه توقع داري شوهرت يك قدم برداره؟ هان؟

    تازه به نظرم شوهرت زيادي هم قدم برداشته چون به ازاي يك قدم تو (رفتن به روانپزشك) اون هم يك قدم برداشته (رفتن به روانپزشك)

  19. 6 کاربر از پست مفید ليلا موفق تشکرکرده اند .

    ليلا موفق (سه شنبه 22 شهریور 90)


 
صفحه 1 از 18 1234567891011 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 98
    آخرين نوشته: شنبه 05 مهر 93, 01:51
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 اردیبهشت 93, 09:49
  3. میخوام تغییرکنم...
    توسط tamanna139269 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 44
    آخرين نوشته: شنبه 29 تیر 92, 22:43
  4. آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟
    توسط خاموش در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 فروردین 90, 12:55

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.