به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 71
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    مشکل من در مشورت با خانواده در مورد خواستگار

    سلام.
    من یه مشکلی دارم که واقعا نمیدونم چه جوری باید حلش کنم.

    برای هر دختری توی موقعیتی که خواستگار داره، بهترین و امین ترین افرادی که میتونه باهاشون مشورت کنه، خانوادشه.

    مخصوصا پدرش.
    اما من امکان مشورت با پدرم رو ندارم.
    بخاطر دلایل زیادی که براتون میگم.

    یه دلیلش اینه که پدرم اصلا من و سلیقه های منو نمیشناسه. و وقتی بخوام براش توضیح بدم که من اینجوری میپسندم، میخواد همه ی شخصیت و سلیقه من رو ببره زیر سوال. و سعی میکنه نطر من رو برگردونه به سمت نظر خودش.

    دلیل دیگه اینکه دوس داره همه ی حرفایی که با خواستگار زدم رو از اون اول تا اون آخر بهش مو به مو بگم. میگه من باید بدونم. تو نمیتونی خودت بفهمی چه شخصیتی داره.
    و جالبش اینجاست که از واو به واو حرفای من ایراد میگیره!
    معتقده که اگه نظرت با نظرش مخالفه نباید رو کنی! باید یه جوری بهش جواب ندی و بعدا اگه نخواستی ردش کنی!
    به شدت میترسه که "نکنه همه ی عقاید تو رو متوجه بشه. نکنه شرایط و جیک و پیک خونه ی ما رو بدونه. آدم نباید ساده باشه و همه چی رو بگه!"

    خب من با این اخلاقی که پدرم داره، قید مشورت باهاش رو زدم.
    یعنی خیلی نظراتش اشتباهه و من نمیتونم و نمیخوام عقیده ش رو اصلاح کنم.
    اما توقعاتش رو چیکار کنم؟
    اینکه توقع داره حرفامون رو بهش بگم و تا من یه واو از دهنم در میاد، ازم ایراد میگیره که چرا اینو اینجا گفتی؟ اصلا چرا گفتی؟ و...

    البته پدرم انقدرا هم مودبانه با بنده صحبت نمیکنه. متوجه میشید که چی میگم؟! اینه که صحبت کردن با پدرم به شدت اعصابم رو تحلیل میبره و نمیذاره روی موردی که هست خوب تمرکز کنم.

    لطفا من رو راهنمایی کنید.




  2. 6 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (دوشنبه 14 شهریور 90)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: مشکل من در مشورت با خانواده در مورد خواستگار

    سلام دختر مهربون
    دوره خواستگاری برا من که خیلی جالب بود (جالب و هیجان انگیز!) ، امیدوارم برا شما هم همینطور باشه.
    پدرتون چند سالشونه؟
    فاصله سنی تون؟
    سطح تحصیلاتشون ؟
    فعالیت اجتماعی دارن ؟


    آیا پدرتون از شما میخواد که راجع به صحبتهای خواستگارتون باهاش حرف بزنید ؟ یا شما دوس دارین که مشورت بگیرین ازشون و توی ارتباط برقرار کردن به مشکل میخورید؟

    چرا دوس دارید با پدرتون مشورت کنید ؟ چرا با مادرتون نه؟!

    معمولا تا حالا شما تصمیم گرفتید (مثلا برا دانشگاه ، شغل و...) یا بزرگترها این کار رو کردن؟

    این چند سوال رو جواب بدید ، امیدوارم در ادامه بتونم کمکی کرده باشم

  4. 6 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (دوشنبه 14 شهریور 90)

  5. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: مشکل من در مشورت با خانواده در مورد خواستگار

    نقل قول نوشته اصلی توسط baby
    سلام دختر مهربون
    دوره خواستگاری برا من که خیلی جالب بود (جالب و هیجان انگیز!) ، امیدوارم برا شما هم همینطور باشه.

    متاسفانه اصلا اینجوری نیست.

    پدرتون چند سالشونه؟
    65
    فاصله سنی تون؟
    من 24 سالمه میشه... 41 سال
    سطح تحصیلاتشون ؟
    دیپلم
    فعالیت اجتماعی دارن ؟
    فعالیت اجتماعی یعنی چی؟ الان بازنشسته هستن. نمیدونم جوابتون رو دادم یا نه!


    آیا پدرتون از شما میخواد که راجع به صحبتهای خواستگارتون باهاش حرف بزنید ؟ یا شما دوس دارین که مشورت بگیرین ازشون و توی ارتباط برقرار کردن به مشکل میخورید؟
    خب پدرم توقع داره که من بهش بگم چیا گفتیم و ازش مشورت بگیرم. اما با ایراد گرفتناش تنها کاری که نمیکنه مشورت دادنه. اگه پدرم جوری بود که خوب به حرفام گوش میداد و نظراتش رو در قالب پیشنهاد بهم میگفت، چرا که نه! کی بهتر از پدر آدم برای مشورت. اما با این شرایط، نه. ترجیح میدم با ایشون مشورت نکنم.

    چرا دوس دارید با پدرتون مشورت کنید ؟ چرا با مادرتون نه؟!
    من با مادرم مشکلی ندارم. مشورت میکنم.

    معمولا تا حالا شما تصمیم گرفتید (مثلا برا دانشگاه ، شغل و...) یا بزرگترها این کار رو کردن؟
    روی تصمیم گیریم خیلی محدودیت میذاشتن. اما آخرش من خودم تصمیم میگرفتم. البته در محدوده ای که برام گذاشتن.

    این چند سوال رو جواب بدید ، امیدوارم در ادامه بتونم کمکی کرده باشم

    ممنونم که تشریف آوردین

  6. 3 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (دوشنبه 14 شهریور 90)

  7. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: مشکل من در مشورت با خانواده در مورد خواستگار


    اولا سعی کنید از استرسهای دوره خواستگاریتون کم کنید. با روحیه و پرانرژی باشید. قرار نیست اتفاق بدی بیفته.

    اگه درست حرکت کنید و خدا رو وکیل خودتون قرار بدید، بهترین انتخاب رو با توجه به شرایط خواهید داشت.

    بیش از 4 دهه فاصله ، ممکنه که از لحاظ درک متقابل فاصله زیادی بین شما ایجاد کرده باشه ، اما بی شک تجربیات ذیقیمتی دارن که شما می تونید با کمی ظرافت از اونها بهره بگیرید.



    (تو پرانتز بگم اگه دایره این محدودیتها خیلی تنگ باشه در اینصورت دیگه شما تصمیم گیرنده نیستید که

    مثال عینی بزنید از تصمیمات قبلی ، ببینیم انتخاب هائی داشتید برا تصمیم گیری ، یا اینکه نتیجه اون محدودیتها الا و لابد یه گزینه بوده و در واقع تحمیل نظراتشون بوده)


    توی ایراد گرفتنهاش ، خاطر شما مکدر میشه و دیگه نمی تونید ادامه بدید؟ اگه اینطوره تمرین کنید که یه مکالمه رو تا انتها جلو ببرید ،باخت و بردی رو برا خودتون ترسیم کنید.
    باختتون رو اینطور تعریف کنید اگه از ادامه صحبت انصراف بدید ، و بردتون رو در این ببینید که تا آخرین موردی که برا مشاوره مد نظرتون هست پیش برید.

    برا اینکه بتونید ادامه بدید ، دور ایرادهائی که از نحوه صحبتتون با خواستگار میگیره خط بکشید. بذارید تا برسه به پیشنهاد ، اگه پیشنهاد نداد تاکید کنید که نظرتون چیه ، چه پیشنهادی دارید؟


    این نحوه گفتگو رو (اگرچه ممکنه ابتداش سخت بنظر برسه ) تمرین کنید.
    همچنین سعی کنید شما درکشون کنید. از اول جبهه نگیرید (در ذهن و فکرتون) که افق فکری تو با شما اینقدر زیاده که نمی تونه منو درک کنه و ...
    یادتون باشه هدفتون اینه که نظرات و پیشنهادات پدرتون رو بشنوید. هدفتون این نیست که رویه پدرتون (نظرش رو در قالب پیشنهاد نمی ده) رو عوض کنید.
    اگه کلا نظرشون رو تحمیل می کنن که بحثش جداست.


  8. 8 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (چهارشنبه 13 مهر 90)

  9. #5
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: مشکل من در مشورت با خانواده در مورد خواستگار

    نقل قول نوشته اصلی توسط baby

    اولا سعی کنید از استرسهای دوره خواستگاریتون کم کنید. با روحیه و پرانرژی باشید. قرار نیست اتفاق بدی بیفته.

    شاید به خاطر اینکه هر دفعه خواستگاری های من هم زمان شده با یه اتفاق بد (بعضی وقتا مربوط به خواستگاری من، بعضی وقتا بیربط) اینجوری شدم.

    اگه درست حرکت کنید و خدا رو وکیل خودتون قرار بدید، بهترین انتخاب رو با توجه به شرایط خواهید داشت.
    بیش از 4 دهه فاصله ، ممکنه که از لحاظ درک متقابل فاصله زیادی بین شما ایجاد کرده باشه ، اما بی شک تجربیات ذیقیمتی دارن که شما می تونید با کمی ظرافت از اونها بهره بگیرید.



    (تو پرانتز بگم اگه دایره این محدودیتها خیلی تنگ باشه در اینصورت دیگه شما تصمیم گیرنده نیستید که

    مثال عینی بزنید از تصمیمات قبلی ، ببینیم انتخاب هائی داشتید برا تصمیم گیری ، یا اینکه نتیجه اون محدودیتها الا و لابد یه گزینه بوده و در واقع تحمیل نظراتشون بوده)
    مثلا در مورد انتخاب رشته دانشگاهم. خب من رتبه م در حدی نبود که رشته مورد نظرم رو تهران قبول بشم. اما یه شهرستان نزدیک به راحتی قبول میشدم.ایشون اصلا نظر من رو نمیپرسیدن و فقط گفتن که هرچی که میخوای قبول بشی فقط تهران باشه. حتی کرج هم نه.
    خب منم کاری از دستم بر نمیومد. مجبوراً رشته ای که دوس داشتم رو فراموش کردم و یه چیز دیگه خوندم. فقط به خاطر اینکه توی تهران درس بخونم و این خواسته ی پدرم بود.


    توی ایراد گرفتنهاش ، خاطر شما مکدر میشه و دیگه نمی تونید ادامه بدید؟ اگه اینطوره تمرین کنید که یه مکالمه رو تا انتها جلو ببرید ،باخت و بردی رو برا خودتون ترسیم کنید.
    باختتون رو اینطور تعریف کنید اگه از ادامه صحبت انصراف بدید ، و بردتون رو در این ببینید که تا آخرین موردی که برا مشاوره مد نظرتون هست پیش برید.
    برا اینکه بتونید ادامه بدید ، دور ایرادهائی که از نحوه صحبتتون با خواستگار میگیره خط بکشید. بذارید تا برسه به پیشنهاد ، اگه پیشنهاد نداد تاکید کنید که نظرتون چیه ، چه پیشنهادی دارید؟
    ببینید من الان که دارم فکر میکنم فقط ایراد گرفتن ها یادم میاد. چیزی به عنوان پیشنهاد یادم نمیاد. بذارید یه نمونه رو براتون تعریف کنم:
    مثلا یکی از خواستگارام نظرش در مورد موسیقی رو اینطور گفته بود که به نظر من موسیقی حرامه.
    خب من نظرم با نظرش موافق نبود و به نظرم بهترین کار این بود که از این اختلاف مطلع باشه.
    وقتی نظرم رو پرسید، من گفتم من اینطوری نیستم.
    بعدا وقتی پدرم این مکالمه رو شنید، میگفتش که نباید اینجوری میگفتی! بلد نیستی چه جوری حرف بزنی! و مدام از ایرادات صحبت کردن من گفت. و اینکه مگه اگه موسیقی گوش ندی میمیری!
    خب من وقتی یه همچین چیزی رو به کسی میگم، توقع دارم اولا قبول کنه که من عقیدم اینه. بعدشم بهم بگه که این تفاوت توی زندگی مشترک قابل تحمله یا نه. تنها چیزی که پدرم بهش توجه نکرده!.



    این نحوه گفتگو رو (اگرچه ممکنه ابتداش سخت بنظر برسه ) تمرین کنید.
    همچنین سعی کنید شما درکشون کنید. از اول جبهه نگیرید (در ذهن و فکرتون) که افق فکری تو با شما اینقدر زیاده که نمی تونه منو درک کنه و ...
    یادتون باشه هدفتون اینه که نظرات و پیشنهادات پدرتون رو بشنوید. هدفتون این نیست که رویه پدرتون (نظرش رو در قالب پیشنهاد نمی ده) رو عوض کنید.
    اگه کلا نظرشون رو تحمیل می کنن که بحثش جداست.

    اگه بازم چیزی به ذهنم اومد که فکر کردم اوضاع رو بهتر میتونه توصیف کنه، میگم براتون.
    ممنونم


  10. 3 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (چهارشنبه 18 آبان 90)

  11. #6
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: مشکل من در مشورت با خانواده در مورد خواستگار

    من همچنان دارم سعی میکنم با پدرم در این مورد حرف نزنم به جای اینکه وارد بحث فرسایشی بشم.
    راه دیگه ای به ذهنم نمیرسه که کم دردسر تر باشه.

    شاید واقعا همین روش خودم تنها راه ممکن باشه.

  12. کاربر روبرو از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده است .

    دختر مهربون (سه شنبه 15 شهریور 90)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 اسفند 91 [ 18:19]
    تاریخ عضویت
    1390-5-16
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    1,779
    سطح
    24
    Points: 1,779, Level: 24
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    742

    تشکرشده 756 در 179 پست

    Rep Power
    24
    Array

    RE: مشکل من در مشورت با خانواده در مورد خواستگار

    سلام
    شرایط پدر شما دقیقا مانند مادر منه! به همین خاطر من هم به هیچ وجه نمی تونم با مادرم ارتباط برقرار کنم اصلا اپسیلونی از حرف های من را هم نمی فهمه!
    اما:
    1. با حفظ احترام مادرم فقط از زیر سوال هاش درمی رم. در آخرین خواستگاری ام خیلی اصرار می کرد که بدونه دختره چی ها گفته منم با این استدلال که غیبت در مشورت جایزه اما من نظرم منفیه و در نتیجه به مشورت هم نیازی نمی بینم از گفتن این که توی صحبت ها چه حرف هایی رد و بدل شده است خودداری کردم. خیلی راحت!
    2. واقعا چند لحظه هم نمی تونم با مادرم ارتباط برقرار کنم بنابراین اگر لازمه چیزی را به مادرم منتقل کنم از طریق پدرم یا خواهر بزرگم این کار را می کنم
    3. در مورد این که لازم نیست هر چیزی را به خواستگارتون منتقل کنید با پدرتون موافقم. دقت کنید که جلسه ی خواستگاری جلسه ی مباحثه ی فکری عقیدتی نیست که بخواهید شخص مقابل را متقاعد کنید که در موردی اشتباه می کند بلکه جلسه ی شناخت متقابل است. شما باید ببینید با این شخصیتی که خواستگار شماست می توانید در کنار یکدیگر زندگی خوبی را داشته باشید و یا خیر؟ لازم نیست در آن جلسه بحث بکنید. حداقل من که اگر جایی به خواستگاری بروم و دختر خانم سعی کنه بهم ثابت کنه اشتباه کنم به هیچ وجه وارد بحث نمی شوم و می گم بگذریم!
    مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى (پیامبر اکرم ص )

  14. کاربر روبرو از پست مفید بچه مثبت تشکرکرده است .

    بچه مثبت (سه شنبه 15 شهریور 90)

  15. #8
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: مشکل من در مشورت با خانواده در مورد خواستگار

    سلام.
    با تشکر از صحبتاتون

    در باره مورد 2 ، منم همینطورم با پدرم. خیلی کم پیش میاد مستقیم با هم صحبت کنیم. متاسفانه همون دفعات ِ کم هم بحث مفیدی اتفاق نمیافته.

    3. در مورد این که لازم نیست هر چیزی را به خواستگارتون منتقل کنید با پدرتون موافقم. دقت کنید که جلسه ی خواستگاری جلسه ی مباحثه ی فکری عقیدتی نیست که بخواهید شخص مقابل را متقاعد کنید که در موردی اشتباه می کند بلکه جلسه ی شناخت متقابل است. شما باید ببینید با این شخصیتی که خواستگار شماست می توانید در کنار یکدیگر زندگی خوبی را داشته باشید و یا خیر؟ لازم نیست در آن جلسه بحث بکنید. حداقل من که اگر جایی به خواستگاری بروم و دختر خانم سعی کنه بهم ثابت کنه اشتباه کنم به هیچ وجه وارد بحث نمی شوم و می گم بگذریم!
    من نمیدونم از کجای حرفم این نتیجه رو گرفتید.
    من هیچ وقت با خواستگارم وارد بحث نمیشم. اما وقتی ایشون یه چیزی رو میگه و من میبینم که نظرم با نظرش مخالفه، صلاح میدونم بگم (که ظاهرا توی فلان مورد نظر من با نظر شما فرق میکنه) تا ایشون هم متوجه وجود این اختلاف بشه و بتونه راحت تر تصمیم بگیره.

  16. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: مشکل من در مشورت با خانواده در مورد خواستگار

    [size=medium]آیا رشته ای که به اجبار پدرتون شروع کردید رو دوست داشتید ؟ یا حداقل ازش متنفر نبودید؟
    برای انتخاب رشته و هزینه احتمالی که برای این انتخاب متحمل شدید ، به پدرتون فید بک دادید؟

    نکته بعدی ، ببینید قرار نیست که به باورهای مشترکی با پدرتون برسید ، وقتی او دارد عقاید خودش رو به شما تحمیل می کند (از دید شما) اولا خوب گوش کنید، فکر کنید شاید ایده های خوبی رو در قالب انتقاد دارد برای شما بازگو می کند. جبهه نگیرید ، درصدی احتمال بدید که او از سر خیرخواهی و دلسوزی (با فرض ارائه بد) دارد این مطالب رو می گوید.

    خواستگاری دوره خوبیه که بتونید به پدرتون نزدیک بشید ، الگوهای مکالمه موفق رو با ایشون تمرین کنید ، اگه بتونید چند گفتگوی نسبتا موفق رو داشته باشید تجربه خوبی خواهد بود برای زندگی مشترک آینده تون. چراکه پیش خواهد آمد در موضوعی با شوهرتون هم عقیده نیستید و درعین حال میخواید ازشون مشورت هم بگیرید ، چه خواهید کرد؟




    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر مهربون
    من همچنان دارم سعی میکنم با پدرم در این مورد حرف نزنم به جای اینکه وارد بحث فرسایشی بشم.
    پیشنهاد من اینه که در این مورد با پدرتون حرف بزنید ، اما نه فرسایشی . عواملی که باعث فرسایشی شدن گفتگوتون میشه رو شناسائی کنید . مدل گفتگوتون رو عوض کنید.
    هر وقت موردی پیش میاد که گفتگو به بن بست میرسه و تصمیم میگیرید گفتگو رو قطع کنید ، با یه شیوه / ترفند سعی کنید یکی دو جمله دیگه هم ادامه ش بدید.
    یادتون باشه برد شما ادامه گفتگوست ، پس نذارید به بن بست برسه.

    عنوان تاپیک یادتون نره ، قراره کاری کنید که پدرتون به شما مشاوره بدهد.
    این بار در گفتگو تون سعی کنید مواردی رو که پدرتون می گن رو دقت کنید و نکات مشورتیش رو استخراج کنید و برا استفاده ما هم بنویسید.

    چطوره با این سوال باب گفتگو رو باز کنید،(به این ترتیب تمرکز رو از یه خواستگار برداشتید ، شاید او از یه خواستگار خوشش اومده و وقتی دیده نتیجه رضایت بخش نبوده ، از باورها و.... شما ایراد گرفته !)
    بابا ، چندین باره که خواستگارهائی برا من اومده ، و.... شاید ملاکهای اصلی یه زندگی موفق رو خوب نمی شناسم ، به نظر شما چه ملاکهائی رو باید اصلی دونست؟ سایر ملاکهامون می تونه چی باشه؟

    ویا اینکه نظرش رو راجع به خواستگارهاتون بپرسید ؟ بخواهید که اونها رو با هم مقایسه کنن و...[/
    size]

  17. 4 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (سه شنبه 05 مهر 90)

  18. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 00 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1386-11-26
    محل سکونت
    تهران بزرگ
    نوشته ها
    1,452
    امتیاز
    50,483
    سطح
    100
    Points: 50,483, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First Class50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    1
    تشکرها
    2,842

    تشکرشده 3,286 در 817 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من در مشورت با خانواده در مورد خواستگار

    سلام

    پدر همیشه دلسوز بچه است ، همیشه همه این رو می دونند اما خوب باید حق داد هر چی سن پدرهامون بالاتر میره ، نوع برخورد و ارتباطشون با ما عوض میشه . پدر من دیگه اون رفتاری که 5 سال پیش رو داشت قطعا دیگه با من نداره یعنی نمیتونه داشته باشه ؛ نه پدر من ؛ نه پدر دختر مهربون و نه سایرین ( درصد ها برای این برخوردها متفاوته ! )

    دختر داری تو این شرایط باید قبول کنیم یه خورده سخته ؛ و دیگه پدرها مشکلاتشون نسبت به دختر خانم هاشون بیشتر شده .
    این بین ، دلسوزی ها هم بیشتر شده ، یه پدر هیچ وقت نمیخواد ناراحتی فرزندشو ببینه مخصوصا دخترشو . بیایم این نوع برخورد رو بذاریم به این حساب که پدر دختر مهربون با این همه مشکلات ؛ یه دختر خوب و خانم ( البته مهربون ) تحویل این اجتماع داده ؛ حالا باید نگران باشه .....

    قبول دارم که این نگرانی یه کم بیش از حد شده ، خوب حتما درجه خوبی دختر مهربونم زیاده که پدرش حتی روی بند - بند حرف هاش حساسه .....

    قبلا به دختر مهربون گفتنم ؛ به کم عجوله !
    خوب عزیز من ، یه کم حوصله کن ... چرا اینقدر عجله ؟؟؟؟
    از موسیقی لذت می بری ؟ خوب اشکالی نداره ، یا از فلان غذا بدت میاد ! یا هر چیز دیگه .... اصلا موردی نداره .. نیازی نیست به این سرعت واکنش نشون بدی ....
    صبر کن ، صبر ....
    اصلا یه پیشنهاد بذار خواستگار محترم ؛ تا آخر آخر حرفاشو بزنه ؛ شما فقط اول شنونده باش .
    بعد بالاخره نوبت شما هم می رسه ..... تا آقای خواستگار حرفاش تموم بشه که انگشتر تو دست شما که نمی کنند ....
    پس صبر رو تمرین کن .

    من بازم اگر حرفی داشتید در خدمتم .

  19. 3 کاربر از پست مفید lord.hamed تشکرکرده اند .

    lord.hamed (جمعه 18 شهریور 90)


 
صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.