سلام من اشکان 24 ساله هستم .با بی علاقگی همسرم چکار کنم .البته اینو هم بگم اون یکی یدونه اس بنظر من تو خونه لوسش کردن اصلا مسئولیت پذیر نیست به کاراش فکر نمیکنه موندم چطور باش رفتار کنم !!!!!!
خیلی دل نازکه حتی بش اخم کینم خیلی ناراحت میشه
تشکرشده 43 در 17 پست
سلام من اشکان 24 ساله هستم .با بی علاقگی همسرم چکار کنم .البته اینو هم بگم اون یکی یدونه اس بنظر من تو خونه لوسش کردن اصلا مسئولیت پذیر نیست به کاراش فکر نمیکنه موندم چطور باش رفتار کنم !!!!!!
خیلی دل نازکه حتی بش اخم کینم خیلی ناراحت میشه
تشکرشده 141 در 76 پست
مشه بیشتر توضیح بدید
تشکرشده 43 در 17 پست
حرفامو گوش نمیکنه
نمونش چون دانشجوییم یه عادت داره فقط شب امتحان میخونه فقط واسه پاس شدن به زور
هرچی میگم درس بخون چن وقت دیگه امتحاناس میگه باشه ولی شب امتحان میشینه به حرص خوردن و غصه خوردن که از ترم بعد درست میشم ولی باز روز از نو روزی از نو..................
وقتی حرفمو گوش نمیده حس میکنم بم بی توجه
تشکرشده 490 در 114 پست
سلام
چند وقته زدواج کردین؟
رابطه عاطفی تون با هم چه جوریه؟
منظورتون از بی علاقگی چیه ؟ یه کم توضیح بدین
منظورتون از بی مسئولیته اینه که کارهای خونه رو درست انجام نمیده؟
تشکرشده 43 در 17 پست
سلام
9 ماهه ازداج کردیم.
رابطمون بنظرم عادیه گاهی خوب گاهی ابری گاهی طوفان .الان فعلا قهریم
البته اینم بگم هردومون قلبا همدیگه رو دوس داریم.
منظورم از بی علاقگی اینه به حرفام گوش نمیکنه ، یخورده غده خود سره.....
منظورم از بی مسئولیتی اینه به نتیجه کاراش فکر نمیکنه وقتی عصبانی میشه اصلا کنترلش دست خودش نیس
هرچی مدارا میکنم بدتر میشه
نمونش میگه حق نداری به مممممممممممنننننن با لحن بد حرف بزنی بازم میگم لحن بد نه بد حرف زدن نه فهش یا حرف بد زدن
یخورده ناراحت میشم میگه چرا اینطوری بام حرف میزنی هرچی میگم من از جای دیگه ناراحتم قبول نمیکنه میگه نه ازم پنهون میکنی
ای بابا از کجاش بگم
خدایی دوسش دارم اونم منو دوس داره ولی این رفتارش عذابم میده
تشکرشده 490 در 114 پست
درسته که دوست داری خانومت مطیعت باشه ولی هر کسی یه اخلاقیاتی داره اینکه به حرف شما گوش نمیده
میذاره شب امتحان درس میخونه به ضرر خودشه.چون حرف شما رو گوش نداده دلیل نمیشه که اینقدر ناراحت بشین
و و این رفتارها دلیل بر دوست نداشتن شما نیست
معلومه شما زیادی احساساتی هستین
چیزایی که شما نوشتین به خاطر تفاوتهای زن و مرد بودنه
یه کم شناختتون رو از زنها بالا ببرین
saint mary (جمعه 18 شهریور 90)
تشکرشده 10,678 در 2,786 پست
با لحن بد حرف نزن.اگر از چیز دیگه ای ناراحتی مطرحش کن.با بد لحنی که چیزی درست نمی شه.
سعی کن مهربون باشی.انتظار نداشته باش تو مسایلی که مربوط به خودشه به حرفت گوش بده
بذار خودش تصمیم بگیره اگر دیدی داره اشتباه می کنه فقط راهنماییش کن.
فرهنگ 27 (شنبه 02 مهر 90)
تشکرشده 43 در 17 پست
ممنوم ماری و فرهنگ جان از همراهیتون
.
عزیزم همونطور که گفتم چون یکی یه دونس و از یه خانواده مرفه بدنیا اومده انتظار داره همه چی باب میلش باشه نمونش سر امتحان آمارو احتمالات واسه استاده خود سوالا رو کپی کرده با یه شعر از خیام نوشته استاد من هیچی بلد نیستم واسه همین سوالا رو کپی کردم ...........
اونوقت بعد چقد دودندگی که استاده بش نمره نداده و استاده اله و بله و .... اعتراض کن برگه رو دوباره تصحیح کنن رفتیم بالا برگه استاده میگه این سوالا اینم جوابا خدایی خودت بش چند میدی. من موندم چی بگم ؟ بگم به چیش نمره بده.
بعدش اومده نشسته به گریه و زاری و ناله که اینا با من چرا این کارو کردن.هیچ وقت حاضر نیست قبول کنه اشتباه هم می کنه همیشه میگه من کارام درسته
من خیلی رو رفتار زن و مرد و تفاوت هاشون مطالعه کردم از کتابا و مطالب هم بش میدم که بخونه ولی چه فایده.
در مورد لحن بد منظورم این بود : آقا مثلا من تو فکر اینم قسطا رو چطور جور کنم .......... یا مشکلی چیزی پیش اومده خوب به طبع سخته تو این وضعیت بیام با خنده و شوخی و جوک و از این جور مدل کارا حرف بزنم .انتظار داره همیشه بخندم هیچوقت ناراحت نشم
یچیز عجیبیه
ashkan.comp (جمعه 18 شهریور 90)
تشکرشده 3,297 در 818 پست
سلام دوست عزیز.چرا باید الان با هم قهر باشین؟؟؟امیدوارم به جای قهر سعی کنید هر دو مهارتهای زندگی رو یاد بگیرید.قدر لحظات زندگیتونو بدونید و سر مسائلی که خودتون باعث و بانیش هستید و عمدی در کار نیست قهر نکنید.
تشکرشده 43 در 17 پست
رایحه جان درست میگی ولی کاشکی یکی بهش می گفت
حرف منو که نمی خونه.
سر اینکه بم توهین کرد گفتم اشکال نداره فرداش بدتر کرد تو خیابون ابرو ریزی را انداخت خیلی از ش دلم شکست اصلا انتظار نداشتم اینقد بد برخورد بکنه.با این شرایط بازم بش گفتم اشکال نداره کوتاه اومدم و بهش هم گفتم.ولی اصلا فایده نداشت نمودنم شاید انتظار داره برم به خاطر بد رفتاریاش من ازش معذرت بخوام که حتی چند بار باش تماس گرفتم که بیا سر خونه زندگیت. اینقد سرد برخورد کرد که فکر کردم دارم با یه خانم غریبه حرف میزنم
صادقانه بگم من زیادی از حد مهربون بودم هر بار چیزی شد من پا پیش گذاشتم ولی اینبار ازین خبرا نیس
بلاخره باید متوجه بشه گاهی هم اشتباه میکنه.
همیشه میگه من هیچوقت اشتباه نمیکنم و به خودش مغروره.
دلم ازش سرد شده منم واسه خودم حدی دارم چقدر خودمو جلوش کوچیک کنم؟؟
باش درد دل میکنم فرداش تا تقی به توقی میخوره میزنش تو سرم انگار نه انگار قرار بود مونس هم باشیم.
ashkan.comp (جمعه 18 شهریور 90)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)