[align=justify][align=justify]سلام
نمی دونم از کجا شروع کنم ولی اینگونه اغاز می کنم یه دختر تو فامیل داشتیم که خیلی منو دوست داشت منم دوستش داشتم ام نمیتونستم به عنوان همسر به او نگاه کنم بنابراین با دختر همسایمون که دوستش داشتم اما اصلا باهاش رابطه نداشتم ازدواج کردم و نامزدیم
هنوز 2 ماه از نامزدیمون نگذشته شروع میکنه راجع به خانواده من حرف زدن و میگه مامانت اینو گفت اونو گفت من ناراحت شدم از اینا گذشته خیلی مغروره و دوست داره ازش تعریف بشه زیاد
ما در خانوادمون اصلا اهل اینکه دوست داشتنو به زبون بیاریم نیستیم اما تو عمل دوست داشتنمونو نشون می دیم هربار گیر میده چرا بمن نمیگی دوست دارم و دنبال دعوا میگرده با خودم فکر میکنم از این ازدواج پشیمونم و خودمو سرزنش میکنم چرا با دختر فامیل ازدواج نکردم نمیدونم همسرمو دوست دارم یا نه اصلا چکر کنم دیگه این فکر نیاد به سرم و همسرمو دوست داشته باشم دختر بدی نیست ولی این مشکلاتو داره
ممنون[/align][/align]
علاقه مندی ها (Bookmarks)